24 آبان 1395
به همت مرکز ارتباطات و امور بینالملل شهرداری تهران
-
حامد زمانی
-
حامد زمانی
-
حامد زمانی
-
حامد زمانی
-
حامد زمانی
-
حامد زمانی , عبدالرضا هلالی
-
حامد زمانی
-
حامد زمانی
-
حامد زمانی
-
حامد زمانی
-
حامد زمانی
-
حامد زمانی
-
حامد زمانی
-
حامد زمانی
-
حامد زمانی
-
حامد زمانی
-
حامد زمانی
-
حامد زمانی
-
حامد زمانی , عبدالرضا هلالی
-
حامد زمانی
-
حامد زمانی
-
حامد زمانی
-
حامد زمانی
-
حامد زمانی
-
حامد زمانی
-
حامد زمانی
-
حامد زمانی
-
حامد زمانی , عبدالرضا هلالی
متن ترانه
من از مشهد، من از تبریز، از شیراز و کرمانم
من از ری، اصفهان، از رشت، از اهواز و تهرانم
نمیدانم کجایی هستم؛ اما خوب میدانم
هوایی هستم و آواره ای در مرز مهرانم
اگر آوارهام قلبم در ایوان تو جا مانده
دلم با هر قدم با هر نفس؛ اسم تو را خوانده
غم عشقت بیابون پرورم کرد و میان راه
یکی پرسید تا کربوبلا چند تا ستون مانده؟!
یکی جارو به دست و آن یکی گوشی به گوش آمد
یکی بر شانه مشک و آن یکی پرچم به دوش آمد
در این موکب سخن از کوفه؛ آن موکب سخن از شام
یکی از هوش رفت اینجا؛ یکی آنجا به هوش آمد!
اگر آوارهام قلبم در ایوان تو جا مانده
دلم با هر قدم با هر نفس؛ اسم تو را خوانده
غم عشقت بیابون پرورم کرد و میان راه
یکی پرسید تا کربوبلا چند تا ستون مانده؟!
چه شیرین است با عشقت دویدن در بیابانها
به عشقت هم به دل جارو زدن هم در خیابانها
نه تنها در میان تربتت داری شفا حتي
به خاک زیر پای زائرت دادند درمانها
ستون یک هزار و چهارصد یعنی سلام آقا...
سلام ای بی کفن، ای تشنه لب، ای مانده در صحرا
به سقای علمدارت قسم؛ ما پای پیمانیم
به شوق یاری آرام جانت؛ مهدی زهرا
اگر آوارهام قلبم در ایوان تو جا مانده
دلم با هر قدم با هر نفس اسم تو را خوانده
غم عشقت بیابون پرورم کرد و میان راه
یکی پرسید تا کربوبلا چند تا ستون مانده؟!
من از ری، اصفهان، از رشت، از اهواز و تهرانم
نمیدانم کجایی هستم؛ اما خوب میدانم
هوایی هستم و آواره ای در مرز مهرانم
اگر آوارهام قلبم در ایوان تو جا مانده
دلم با هر قدم با هر نفس؛ اسم تو را خوانده
غم عشقت بیابون پرورم کرد و میان راه
یکی پرسید تا کربوبلا چند تا ستون مانده؟!
یکی جارو به دست و آن یکی گوشی به گوش آمد
یکی بر شانه مشک و آن یکی پرچم به دوش آمد
در این موکب سخن از کوفه؛ آن موکب سخن از شام
یکی از هوش رفت اینجا؛ یکی آنجا به هوش آمد!
اگر آوارهام قلبم در ایوان تو جا مانده
دلم با هر قدم با هر نفس؛ اسم تو را خوانده
غم عشقت بیابون پرورم کرد و میان راه
یکی پرسید تا کربوبلا چند تا ستون مانده؟!
چه شیرین است با عشقت دویدن در بیابانها
به عشقت هم به دل جارو زدن هم در خیابانها
نه تنها در میان تربتت داری شفا حتي
به خاک زیر پای زائرت دادند درمانها
ستون یک هزار و چهارصد یعنی سلام آقا...
سلام ای بی کفن، ای تشنه لب، ای مانده در صحرا
به سقای علمدارت قسم؛ ما پای پیمانیم
به شوق یاری آرام جانت؛ مهدی زهرا
اگر آوارهام قلبم در ایوان تو جا مانده
دلم با هر قدم با هر نفس اسم تو را خوانده
غم عشقت بیابون پرورم کرد و میان راه
یکی پرسید تا کربوبلا چند تا ستون مانده؟!
دیدگاهها
عالی بود حنجره ات پایدار
نوکر حسینم گدای حسینم من عاشق حسینم
صفحهها
افزودن یک دیدگاه جدید