عکس های یادداشت حامی درباره مافیای موسیقی در ایران
موسیقی ما - مطمئنا هرگاه صحبت از مافیا به میان میآید مردم به یاد فیلمهای دههٔ هفتادی مافیایی میافتند که بازیگران فیلم با اندامی ترکهای و کت و شلوارهای راه راه یک شکل و مسلسلهای اتوماتیک نقشهٔ قتل یک گروه مافیایی دیگر را طراحی میکنند غافل از اینکه شما هیچگاه چهرهٔ واقعی عضو یک گروه مافیای را آنچنان که در فیلمهای خیال پردازانه دیدهاید، نخواهید دید.
صحبت از مافیای مواد مخدر نیست و نه صحبت از مافیایی که اسلحه به دست گرفته برای ترور و قتل، بحث بحث مافیای موسیقی از جنس ایرانیست، مافیایی که با دستهای آلوده به پول، به سختی و جدیت تمام گریبان نحیف موسیقی متعهد و هنرمندان این عرصه را میفشارد. لابد باز میاندیشید که او کسی نیست جز یک غریبهٔ بیگانه با موسیقی، اگر اینطور میاندیشید که سخت در اشتباهید. مافیای موسیقی ایرانی زاییدهٔ بدنهٔ موسیقی ایرانیست، او میتواند یک خواننده، آهنگساز، نوازنده، ترانه سرا و حتی یک تهیه کننده باشد که با ایجاد لابی توسط یک شرکت، مؤسسه یا یک باند کوچک یک یا چند نفره اقدام به مکیدن خون و پایمال کردن حق مسلم اهالی حقیقی و متعهد به هنر راستین موسیقی میکند.
شاید او همان خوانندهٔ مشهوریست که درآمد سالیانهاش به دو میلیارد تومان هم میرسد و یا آهنگساز و ترانه سرایی که اسمش را زود به زود و پی در پی پای بیشتر سریالها و فیلمهای سینمایی میبینید، او شاید خود تو باشی که با افتخار به تعداد بیشمار کنسرتهای ارگانی و شهرت و پول و پوسترهای تبلیغاتی و عکست روی جلد نشریات و... میبالی.
کمیت و اندازهٔ شهرت مهم نیست، آنچه که اهمیت دارد کیفیت و نوع شهرت است، یک قاتل هم میتواند مشهور باشد اما...! این کجا و آن کجا. اگر بنا را بر شهرت یک شبه آن هم به هر قیمتی گذاشتهای که مثال روشن روز اعتراف میکنم آنچه رشتهای یک شبه پنبه خواهد شد، اما اگر بنا را بر تعهد به هنر و مردم دوستدار هنر گذاشتهای اسمت همیشه بزرگ و آثارت همواره جاودان خواهند ماند.
پیدا کردن پاسخی برای سئوالهای زیر میتواند به شکل مناسب تری وضعیت مافیایی که دربارهاش صحبت میکنیم را تشریح کند:
۱. آیا میدانید که چرا طی سالهای اخیر تنها تعداد معدودی از خوانندگان خاص فرصت خواندن تیتراژ بهترین سریالهای تلوزیونی را دارند؟! و این در حالیست که ۴ نفر از این ۵ نفر هیچ گونه استعداد و دانش و توانایی خاصی حتی برای نزدیک شدن به سطح یک موسیقی استاندارد را ندارند.
۲. آیا میدانید که اجازهٔ استفاده از تبلیغات محیطی برای آلبومهای موسیقی و کنسرتها فقط به همین خوانندگان تعلق دارد و درآمد سالیانهٔ ایشان بین یک میلیارد و هفتصد میلیون و گاهی تا دو میلیارد تومان هم میرسد؟! برای مثال در سال 1388تعداد کنسرتهای ارگانی و بلیط فروشی یکی از این خوانندهها به بیش از 450 اجرا رسید.
۳. آیا میدانید که چرا فقط همین خوانندهها اجازهٔ اجرای کنسرت در خارج ایران را دارند؟!
۴. آیا میدانید که خوانندههای ماهوارهای و نیز زیرزمینی چگونه مجاز میشوند؟! و همزمان با پخش ویدیوکلیپهایشان از ماهواره در خیلی از برنامههای رسمی از قبیل برنامههای تلویزیونی، کنسرت و برنامههای ارگانی شرکت میکنند؟ جالب اینجاست که بعد از مجاز شدن هم هنوز پخش ویدیوکلیپهایشان ادامه دارد.
۵. آیا میدانید که ایران تنها کشوریست که در آن تنها شرط خوانندگی توانایی تکلم است؟ این تکلم نصفه و نیمه اگر با لکنت هم همراه باشد ایرادی ندارد که این امر نه تنها در تاریخ معاصر بلکه در طول تاریخ موسیقی بیسابقه است. و این به این معنی است که در کشور ما برای خواننده بودن و کسب شهرت و پول حاصل از آن نیازی به هیچ گونه توانایی و دانش و استعدادی نیست.
۶. آیا میدانید که علت ساخت و پخش بسیاری از ویدیو کلیپهای آنچنانی از ماهواره تنها به علت کسب شهرت و درآمد حاصل از آن در مراسم عروسی و عقد کنان است؟ جالب اینکه همین خوانندههای عقد و عروسیاند که سوپر استار و محبوب عامهٔ مردم میشوند.
۷. آیا میدانید که اینجا تنها نقطهای از دنیاست که شما به عنوان یک هنرمند که تمام سالهای عمر خود را صرف تولید آثار هنری کردهاید، به علت عدم وجود قانون مدون کپی رایت نیمتوانید حقوق خود را از ناشرین و سودجویان و دلالان طلب کنید؟ برای مثال حق الزحمهٔ یک خواننده که عضو بدنهٔ مافیا نیست بعلاوهٔ گروه دوازده نفری نوازندهها تنها یک میلیون تومان و حق دلالی یکی از این آقایان خاص چهار میلیون تومان است؟
آیا شما جوابی قانع کننده برای سؤالهای من دارید؟
شما که هرگز نه ولی من برای تک تک این سؤالات و هزار هزار سؤال مشابه دیگر جوابهایی قانع کننده از روی تحقیق و تجربهٔ شخصیام دارم.
عبور از خط قرمزها و قوانین حاکم بر موسیقی داخلی و انجام آن از توان و عهدهٔ امثال خوانندههایی مثل من خارج است، مایی که تعهد و احترام به شعور مخاطب اولین و مهمترن اولویتمان برای ورود و حضور در عرصهٔ موسیقی بوده و هست، مایی که همواره خدمتگزار فرهنگ و موسیقی متعهد و متفکر سرزمینمان بودهایم، مایی که هیچگاه به قوانین حاکم بر موسیقی پشت نکردهایم، ما که به رنج و زحمت موسیقی متعهد را زنده نگه داشتهایم.
متفکر هندی کریشنا مورتی میگوید:
هرچه فقر درونی بیشتر باشد تظاهرات بیرونی شدیدتر است.
این در حالیست که این دو با هم رابطهٔ عکس دارند و عکس این عبارت هم صادق است، به این معنی که هرچه نمایشها و اغراقهای بیرونی کمتر باشد، استغنا و داراییهای درونی بیشتر است.
همیشه از دوره کردن این مطلب چند چهرهٔ بزرگ جلوی چشمام میآیند، از اهالی سینما آنهایی که آنقدر استغنا و دارایی درونی دارند که هیچگاه نیازی به نمایش و اغراق بیرونی نداشتند نامهای آشنایی را سراغ دارم، جمشید مشایخی، رضا کیانیان، بهرام بیضایی، ثریا قاسمی، ژاله علو، محمد علی کشاورز، علی حاتمی، و تعداد معدود دیگری که اندازهشان به اندازه انگشتان یک دست هم نمیرسد. در موسیقی هم اندک نامهای اینچنین داشتهایم، بابک بیات، محمد نوری، آندره آرزومانیان، فرهاد مهراد، مازیار و معدود نامهای دیگر. نامهای بزرگی که هنر راستین و غنای درونشان هیچگاه اجازه نداد که جزو باند و دسته و گروهی از جنس آنچه مافیاست باشند.
صحبت از مافیای مواد مخدر نیست و نه صحبت از مافیایی که اسلحه به دست گرفته برای ترور و قتل، بحث بحث مافیای موسیقی از جنس ایرانیست، مافیایی که با دستهای آلوده به پول، به سختی و جدیت تمام گریبان نحیف موسیقی متعهد و هنرمندان این عرصه را میفشارد. لابد باز میاندیشید که او کسی نیست جز یک غریبهٔ بیگانه با موسیقی، اگر اینطور میاندیشید که سخت در اشتباهید. مافیای موسیقی ایرانی زاییدهٔ بدنهٔ موسیقی ایرانیست، او میتواند یک خواننده، آهنگساز، نوازنده، ترانه سرا و حتی یک تهیه کننده باشد که با ایجاد لابی توسط یک شرکت، مؤسسه یا یک باند کوچک یک یا چند نفره اقدام به مکیدن خون و پایمال کردن حق مسلم اهالی حقیقی و متعهد به هنر راستین موسیقی میکند.
شاید او همان خوانندهٔ مشهوریست که درآمد سالیانهاش به دو میلیارد تومان هم میرسد و یا آهنگساز و ترانه سرایی که اسمش را زود به زود و پی در پی پای بیشتر سریالها و فیلمهای سینمایی میبینید، او شاید خود تو باشی که با افتخار به تعداد بیشمار کنسرتهای ارگانی و شهرت و پول و پوسترهای تبلیغاتی و عکست روی جلد نشریات و... میبالی.
کمیت و اندازهٔ شهرت مهم نیست، آنچه که اهمیت دارد کیفیت و نوع شهرت است، یک قاتل هم میتواند مشهور باشد اما...! این کجا و آن کجا. اگر بنا را بر شهرت یک شبه آن هم به هر قیمتی گذاشتهای که مثال روشن روز اعتراف میکنم آنچه رشتهای یک شبه پنبه خواهد شد، اما اگر بنا را بر تعهد به هنر و مردم دوستدار هنر گذاشتهای اسمت همیشه بزرگ و آثارت همواره جاودان خواهند ماند.
پیدا کردن پاسخی برای سئوالهای زیر میتواند به شکل مناسب تری وضعیت مافیایی که دربارهاش صحبت میکنیم را تشریح کند:
۱. آیا میدانید که چرا طی سالهای اخیر تنها تعداد معدودی از خوانندگان خاص فرصت خواندن تیتراژ بهترین سریالهای تلوزیونی را دارند؟! و این در حالیست که ۴ نفر از این ۵ نفر هیچ گونه استعداد و دانش و توانایی خاصی حتی برای نزدیک شدن به سطح یک موسیقی استاندارد را ندارند.
۲. آیا میدانید که اجازهٔ استفاده از تبلیغات محیطی برای آلبومهای موسیقی و کنسرتها فقط به همین خوانندگان تعلق دارد و درآمد سالیانهٔ ایشان بین یک میلیارد و هفتصد میلیون و گاهی تا دو میلیارد تومان هم میرسد؟! برای مثال در سال 1388تعداد کنسرتهای ارگانی و بلیط فروشی یکی از این خوانندهها به بیش از 450 اجرا رسید.
۳. آیا میدانید که چرا فقط همین خوانندهها اجازهٔ اجرای کنسرت در خارج ایران را دارند؟!
۴. آیا میدانید که خوانندههای ماهوارهای و نیز زیرزمینی چگونه مجاز میشوند؟! و همزمان با پخش ویدیوکلیپهایشان از ماهواره در خیلی از برنامههای رسمی از قبیل برنامههای تلویزیونی، کنسرت و برنامههای ارگانی شرکت میکنند؟ جالب اینجاست که بعد از مجاز شدن هم هنوز پخش ویدیوکلیپهایشان ادامه دارد.
۵. آیا میدانید که ایران تنها کشوریست که در آن تنها شرط خوانندگی توانایی تکلم است؟ این تکلم نصفه و نیمه اگر با لکنت هم همراه باشد ایرادی ندارد که این امر نه تنها در تاریخ معاصر بلکه در طول تاریخ موسیقی بیسابقه است. و این به این معنی است که در کشور ما برای خواننده بودن و کسب شهرت و پول حاصل از آن نیازی به هیچ گونه توانایی و دانش و استعدادی نیست.
۶. آیا میدانید که علت ساخت و پخش بسیاری از ویدیو کلیپهای آنچنانی از ماهواره تنها به علت کسب شهرت و درآمد حاصل از آن در مراسم عروسی و عقد کنان است؟ جالب اینکه همین خوانندههای عقد و عروسیاند که سوپر استار و محبوب عامهٔ مردم میشوند.
۷. آیا میدانید که اینجا تنها نقطهای از دنیاست که شما به عنوان یک هنرمند که تمام سالهای عمر خود را صرف تولید آثار هنری کردهاید، به علت عدم وجود قانون مدون کپی رایت نیمتوانید حقوق خود را از ناشرین و سودجویان و دلالان طلب کنید؟ برای مثال حق الزحمهٔ یک خواننده که عضو بدنهٔ مافیا نیست بعلاوهٔ گروه دوازده نفری نوازندهها تنها یک میلیون تومان و حق دلالی یکی از این آقایان خاص چهار میلیون تومان است؟
آیا شما جوابی قانع کننده برای سؤالهای من دارید؟
شما که هرگز نه ولی من برای تک تک این سؤالات و هزار هزار سؤال مشابه دیگر جوابهایی قانع کننده از روی تحقیق و تجربهٔ شخصیام دارم.
عبور از خط قرمزها و قوانین حاکم بر موسیقی داخلی و انجام آن از توان و عهدهٔ امثال خوانندههایی مثل من خارج است، مایی که تعهد و احترام به شعور مخاطب اولین و مهمترن اولویتمان برای ورود و حضور در عرصهٔ موسیقی بوده و هست، مایی که همواره خدمتگزار فرهنگ و موسیقی متعهد و متفکر سرزمینمان بودهایم، مایی که هیچگاه به قوانین حاکم بر موسیقی پشت نکردهایم، ما که به رنج و زحمت موسیقی متعهد را زنده نگه داشتهایم.
متفکر هندی کریشنا مورتی میگوید:
هرچه فقر درونی بیشتر باشد تظاهرات بیرونی شدیدتر است.
این در حالیست که این دو با هم رابطهٔ عکس دارند و عکس این عبارت هم صادق است، به این معنی که هرچه نمایشها و اغراقهای بیرونی کمتر باشد، استغنا و داراییهای درونی بیشتر است.
همیشه از دوره کردن این مطلب چند چهرهٔ بزرگ جلوی چشمام میآیند، از اهالی سینما آنهایی که آنقدر استغنا و دارایی درونی دارند که هیچگاه نیازی به نمایش و اغراق بیرونی نداشتند نامهای آشنایی را سراغ دارم، جمشید مشایخی، رضا کیانیان، بهرام بیضایی، ثریا قاسمی، ژاله علو، محمد علی کشاورز، علی حاتمی، و تعداد معدود دیگری که اندازهشان به اندازه انگشتان یک دست هم نمیرسد. در موسیقی هم اندک نامهای اینچنین داشتهایم، بابک بیات، محمد نوری، آندره آرزومانیان، فرهاد مهراد، مازیار و معدود نامهای دیگر. نامهای بزرگی که هنر راستین و غنای درونشان هیچگاه اجازه نداد که جزو باند و دسته و گروهی از جنس آنچه مافیاست باشند.
افزودن یک دیدگاه جدید