لطفا نام سهتار را با هویج عوض کنید!
بعضی وقت ها میتوان نام و نشان کالا یا خدماتی را تغییر داد و با خیال راحت آن را روانه بازار کرد. فارغ از هرگونه جبههگیری و ممیزی و هزار و یک حرف و حدیث دیگر. درست مانند همان کارخانه خودروسازی وطنی که با اضافه کردن عدد یک به عدد 206، خودرویی تازه خلق میکند و آن را با برندی جدید روانه بازار میکند، اما این اتفاق در بازار هنر نیز به وقوع میپیوندد. شاید بیشتر و پررنگتر.
در اوایل دهه شصت و با رشد انقلاب، موسیقی دستخوش تحولی بنیادین شد. آهنگها و ترانههای پاپ دیگر مجالی برای عرضه نداشتند و موسیقی انقلابی و گهگاه سنتی، تنها خوراک موسیقیایی نسلهای مختلف بود. با گذشت زمان نام ترانه و تصنیف به سرود تغییر یافت و بدین ترتیب موسیقی پاپ - در شکلهایی کاملا ابتدایی و پیشپاافتاده - مجددا ظهور کرد. انگار تمام مشکل شرعی و عرفی این ماجرا در نام این گونه هنری خلاصه شده بود و تغییر نام میتوانست راهگشا باشد. از این تاریخ به بعد بود که شنوندگان و بینندگان رادیو و تلویزیون با جملاتی همچون توجه شما را به شنیدن یک سرود جلب میکنیم، آشنا شدند و آن را بسیار شنیدند.
بدین ترتیب سرودهای مختلف و متنوعی ساخته و ارائه شدند و آب هم از آب تکان نخورد. نه آنها که متشرع بودند اعتراض جدی و مستمری کردند و نه کسانی که تفاوت میان سرود ، تصنیف و ترانه را به خوبی میدانستند. از مدتی قبل صدای بانویی بر روی تیتراژ پایانی سریال «مختارنامه» حرف و حدیثهای بسیاری را به وجود آورده است.
از استفاده بدون مجوز از صدای وی در این مجموعه تا نامگذاری بر روی ماهیت خواندن او! در چنین اوضاع و احوالی صداوسیما گفتوگوی این خانم جنوبی را با ریاست سازمان پخش کرد و به قیلوقالها ظاهرا پایان داد. در این گفتوگو خواننده تیتراژ یاد شده با ظاهری محجبه از پیشینه فعالیت هنری خود گفت و از آوازهای ایشان تحت عنوان مرثیهخوانی و در نهایت لالایی یاد شد.
در حالی که شنیدن قرائت قرآن توسط زنان از سوی نامحرمان نهی شده، چگونه میشود شنیدن لالایی(!)، مجاز و از آن در رسانه ملی حمایت شود؟ آیا مشکل همانند تبدیل نام ترانه به سرود، تنها در اسم بوده و حالا پس از 30 سال راهحلی برای خواندن زنان پیدا شده است؟! یا شاید لالاییخوان اگر محلی بخواند، معقول نشسته و ظاهری کاملا محجبه داشته باشد، مشکل رفع خواهد شد.
جالب اینجاست که هنوز تلویزیون از پخش تصویر سازهای مختلف خودداری میکند، اما مشکل شرعی خواندن یک بانو تنها با تغییر نام حل میشود و از وی در رسانه ملی، تجلیل نیز به عمل میآید.
نگاه کنیم به دوبله فیلمهای سینمایی سالها قبل که نام انواع و اقسام مشروبات الکلی به نوشیدنی تغییر مییافت و پخش تصاویر آنها مجاز میشد. ظاهرا تمام مشکلات ما در نامها خلاصه میشود و با یک تغییر یا جابجایی کوچک میتوان موانع شرعی و عرفی را از سر راه برداشت.
آنچه این موضوع را دردآورتر میکند آن است که ظاهرا در طی این سالها، بانوان متعددی بودهاند که میتوانستند و میخواستند برای شنوندگان و بینندگان رسانه ملی لالایی بخوانند، اما نتوانستند. در حالی که ماشین تغییر نام یاد شده میتوانست زودتر از اینها به فعالیت خود ادامه دهد و به این حوزه نیز وارد شود! در انتها برای حل مشکل نمایش سازها در سیما نیز پیشنهاد میشود نام سنتور به کرفس، سه تار به هویج و تنبک به هندوانه تغییر یابد.
منبع: خبرآنلاین
در اوایل دهه شصت و با رشد انقلاب، موسیقی دستخوش تحولی بنیادین شد. آهنگها و ترانههای پاپ دیگر مجالی برای عرضه نداشتند و موسیقی انقلابی و گهگاه سنتی، تنها خوراک موسیقیایی نسلهای مختلف بود. با گذشت زمان نام ترانه و تصنیف به سرود تغییر یافت و بدین ترتیب موسیقی پاپ - در شکلهایی کاملا ابتدایی و پیشپاافتاده - مجددا ظهور کرد. انگار تمام مشکل شرعی و عرفی این ماجرا در نام این گونه هنری خلاصه شده بود و تغییر نام میتوانست راهگشا باشد. از این تاریخ به بعد بود که شنوندگان و بینندگان رادیو و تلویزیون با جملاتی همچون توجه شما را به شنیدن یک سرود جلب میکنیم، آشنا شدند و آن را بسیار شنیدند.
بدین ترتیب سرودهای مختلف و متنوعی ساخته و ارائه شدند و آب هم از آب تکان نخورد. نه آنها که متشرع بودند اعتراض جدی و مستمری کردند و نه کسانی که تفاوت میان سرود ، تصنیف و ترانه را به خوبی میدانستند. از مدتی قبل صدای بانویی بر روی تیتراژ پایانی سریال «مختارنامه» حرف و حدیثهای بسیاری را به وجود آورده است.
از استفاده بدون مجوز از صدای وی در این مجموعه تا نامگذاری بر روی ماهیت خواندن او! در چنین اوضاع و احوالی صداوسیما گفتوگوی این خانم جنوبی را با ریاست سازمان پخش کرد و به قیلوقالها ظاهرا پایان داد. در این گفتوگو خواننده تیتراژ یاد شده با ظاهری محجبه از پیشینه فعالیت هنری خود گفت و از آوازهای ایشان تحت عنوان مرثیهخوانی و در نهایت لالایی یاد شد.
در حالی که شنیدن قرائت قرآن توسط زنان از سوی نامحرمان نهی شده، چگونه میشود شنیدن لالایی(!)، مجاز و از آن در رسانه ملی حمایت شود؟ آیا مشکل همانند تبدیل نام ترانه به سرود، تنها در اسم بوده و حالا پس از 30 سال راهحلی برای خواندن زنان پیدا شده است؟! یا شاید لالاییخوان اگر محلی بخواند، معقول نشسته و ظاهری کاملا محجبه داشته باشد، مشکل رفع خواهد شد.
جالب اینجاست که هنوز تلویزیون از پخش تصویر سازهای مختلف خودداری میکند، اما مشکل شرعی خواندن یک بانو تنها با تغییر نام حل میشود و از وی در رسانه ملی، تجلیل نیز به عمل میآید.
نگاه کنیم به دوبله فیلمهای سینمایی سالها قبل که نام انواع و اقسام مشروبات الکلی به نوشیدنی تغییر مییافت و پخش تصاویر آنها مجاز میشد. ظاهرا تمام مشکلات ما در نامها خلاصه میشود و با یک تغییر یا جابجایی کوچک میتوان موانع شرعی و عرفی را از سر راه برداشت.
آنچه این موضوع را دردآورتر میکند آن است که ظاهرا در طی این سالها، بانوان متعددی بودهاند که میتوانستند و میخواستند برای شنوندگان و بینندگان رسانه ملی لالایی بخوانند، اما نتوانستند. در حالی که ماشین تغییر نام یاد شده میتوانست زودتر از اینها به فعالیت خود ادامه دهد و به این حوزه نیز وارد شود! در انتها برای حل مشکل نمایش سازها در سیما نیز پیشنهاد میشود نام سنتور به کرفس، سه تار به هویج و تنبک به هندوانه تغییر یابد.
منبع: خبرآنلاین
تاریخ انتشار : یکشنبه 21 آذر 1389 - 00:00
دیدگاهها
گل گفتی!
من عاشق صذای کرفسم!!
کاش یه اسم هم برا گیتار انتخاب میشد تا بشه تو تله نشونش داد!
خیار چطوره؟
از نظر وزن هم جوره!
از این به بعد می تونیم به جای گیتاریست بگیم خیاریست!!!
عجب مملکتی داریم خدایی!
فکر کنم بشه با عوض کردن اسم داریوش و ابی به علی اصغر و رقیه مقدمات حضور اون عزیزان رو هم در ایران فراهم کرد!
باغت آباد!! صدا و سیما که جای مطرب و اسباب لهو و لعب و طرب نیست که!! تا هستن مداحان خوش الحان قطری و مصری و .... و سریالهای 60000000 قسمتی فاخر کره ای و ...فوتبالهای مسروقه از شبکه های فلان که مجبوریم جای آرم شبکشون گل و بلبل بزنیم،و البته 30000 میز گرد و 30000000 کارشناس بیکار و مجری خوش تیپ، شما اگه جا داری نشون بده تا آقایون به موسیقی هم بها بدن که البته اونم فکر نکنی میدن دست شجریان ها و ناظری ها وفلان ها، فعلا حضرات افتخاری و اخشابی و امثالهم هستن که مسیرشون بیشتر سر راست تر از بعضی هاست!!واسه نشستن رو صندلی این قطار سراسر لیاقت و شان و شعور!! شماهام تو این اوضاع گوشت کیلو 18000 تومن و گوجه کیلو 3000 تومن( البته یه محله تو تهران ارزون میده گوجه رو) کالری صرف آرزوهای محال نکنید!!
آقا خدایی منم موافقم من از شاگردای استاد فرهمندم هم ایشون سالهاست که هندوانه می نوازند هم من 2سالی هست از ایشون هندوانه نوازی یاد می گیرم.اگر هندوانه نواز خواستیم ما هم هستیم داداش.
دستتان درد نکند. انتقادی واقعا بجاو کوبنده بود.
جالبه
با آرمان موافقم،خیلی باحال نظر داد D:
اقا اجازه .. ما هویج خیلی دوس داریم . تازه واسه بینایی هم خوبه ...
ممنون جالب بود و خواندنی
اما کو گوش شنوا
با تشکر از شما خیلی ظریف به موضوع پرداختی ای درد دل تمام هنر مندان وهنر دوستان است که با کلام شما جاری شد
ا
افزودن یک دیدگاه جدید