موسيقي ما- صوفيا نصراللهي: پیمان یزدانیان پیانیست بسیار خوبی است. او دو سال پیاپی در مسابقه بین المللی نوازندگی پیانو در کنکور موزیکال فرانسه شرکت کرد و سال اول رتبه دوم را کسب کرد و سال بعد هم اول شد. اما شهرتش بین مردم را نه به خاطر نوازندگی که به خاطر آهنگسازی، آن هم برای موسیقی متن فیلم ها کسب کرد. همه ی آلبوم هایی هم تاکنون از او منتشر شده دربرگیرنده آهنگ های او برای فیلم های مختلف است. یزدانیان با قیلمسازان خارجی هم کار کرده و برای فیلم کوتاه افتتاحیه جشنواره لوکارنو(1377) هم آهنگ ساخته است. این روزها نشر هرمس آلبوم "همراه با باد" را از او منتشر کرده كه شامل موسیقی فیلم های «سربازهای جمعه» (کیمیایی)، «یک تکه نان» (تبریزی) و «پاداش سکوت» (میری) است. در اين گفت و گوي كوتاه كوشيده ايم، بیش تر با حال و هوای کارهایش و عقایدش درباره آهنگسازی و نوازندگی آشنا شویم.
آقای یزدانیان شما از کودکی پیانو می نواختید. چه طور شد که از نوازندگی وارد حیطه ی آهنگسازی و بعد آهنگسازی برای فیلم شدید؟
- من از شش سالگی وارد دنیای موسیقی شدم و طبق راهنمایی های خیلی خوب و حمایت هایی که می شدم از همان موقع آموزش های آکادمیک و کلاسیک را برای نواختن پیانو دریافت کردم. 11-12ساله بودم که اولین جرقه های آهنگسازی در من زده شد، آن هم به صورت کاملا نا آگاهانه. یعنی نواهای جدیدی را می نواختم بدون این که بدانم چه هستند. این اتفاقی بود که خود به خود رخ داد، نه این که من علاقه ی خاصی به آهنگسازی داشته باشم یا به دنبالش بروم. در همان سنین شروع به فراگرفتن دروس آهنگسازی کردم که برای من خیلی پیچیده بود. در نتیجه آموزش آهنگسازی تا چند سال بعد رها شد اما نغمه های جدید همچنان در ذهنم می آمدند.
و شروع آهنگسازی برای فیلم از کی بود؟
- من از نوجوانی به هنرهای دیگر هم علاقه ی زیادی داشتم. نقاشی و ادبیات را خيلي دوست داشتم، هرچند هیچ گاه نخواستم شاعر یا نقاش بشوم اما جذب هنر شده بودم. بیش تر نمایشگاه های نقاشی را می رفتم. به موزه ی هنرهای معاصر سر می زدم و به خصوص نقاشی های امپرسیونیستی را دنبال می کردم. جشنواره ی فجر هم که شروع شد، من اکثر بخش ها مثل جشنواره ها جشنواره ها و یا بزرگداشت تارکوفسکی را می رفتم. خیلی زیاد فیلم می دیدم. آن هم به این صورت که مثلا دوره ی کاری یک کارگردان را نگاه می کردم. خلاصه این که دوست داشتم به صورت مستقیم با هنرهای دیگر ارتباط برقرار کنم و خب بهترین بستر هم سینما بود که چند هنر را کنار یکدیگر جمع کرده بود. دوست داشتم که موسیقی فیلم را تجربه کنم در نتیجه یک دوره ای با کارگاه آزاد انیمیشن شروع کردم به تجربه کردن.
به هر حال با وجود این که به زمینه های متفاوتی علاقمند داشتم، همیشه معتقد به تمرکز در کارها بودم. تنها عدم تمرکز وقتی به وجود آمد که در کنار نوازندگی به آهنگسازی و بعد آهنگسازی برای فیلم پرداختم. چون این ها کاملا با هم متفاوت هستند.
تفاوت اصلی آهنگسازی مستقل و آهنگسازی برای فیلم چیست؟
-وقتی برای خودتان آهنگ می سازید اصلا تصمیم نمی گیرید. من خودم هیچ وقت این کار را نمی کنم که مثلا بنشینم تا برای خودم آهنگ بسازم. مثل صاعقه است یا یک مهمان ناخوانده. خودش ناگهان می آید.اما آهنگسازی برای فیلم متفاوت است. به غیر از این که محدودیت های تصویر و داستان و بازی و حتی صداگذاری را دارید، ممکن است در آن لحظه هیچ تمی به ذهن شما نرسد. در نتیجه باید خودت را در موقعیتی قرار دهی که انگار از نواها دعوت می کنی. موقعیت الهام را خودت به وجود می آوری مثل مهمانی که به خانه ات دعوت کرده ای. و چیزی که خیلی به این روند کمک می کند بداهه نوازی است.
از اواخر دهه ی 70 موسیقی فیلم در کشور ما دچار تغییراتی شد. شاید بتوان اسمش را موج نوی موسیقی فیلم گذاشت. موسیقی ها تنظیمات متفاوتی پیدا کردند. دیگر نه خیلی احساساتی بودند و نه خیلی انتزاعی. شما هم با فیلم ایرج کریمی از پیشگامان این موج بودید. به نظرتان چه طور این اتفاق افتاد؟
-خب آن موقع تنظیم فیلم "از کنار هم می گذریم" خیلی مورد توجه قرار گرفت.کنار هم قرار دادن سازهایی چون پیانو و دودوک یا بالابان و کوزه خیلی عجیب و غریب بود. در حالی که من اصلا به این فکر نکرده بودم مثلا حالا بیایم و سه تا ساز عجیب را با هم ترکیب کنم. اصولا سازها برای من مثل رنگ هستند. ممکن است یک نقاش بخواهد چند رنگ را با هم ترکیب کند. خیلی به این قضیه فکر نمی کند. آن لحظه سلیقه اش این را می طلبد. این در مورد آن فیلم بود اما به طور کلی یک موج را هیچوقت یک نفر به وجود نمی آورد بلکه با آن موج همسو می شود و ان موج را تقویت می کند. انگار یک آگاهی بزرگتری روی کره ی زمین وجود دارد که تصمیم می گیرد یک موج باید به وجود بیاید و یک سری آدم را کنار هم جمع می کند. در این جا هم موسیقی فیلم به جایی رسیده بود که باید اتفاقی در آن می افتاد. فقط ما در زمانه ای بودیم که آن خلاقیت را جلو بردیم.
شما برای موسیقی فیلم چه کارکردی قائل هستید؟
-بدترین شیوه ی استفاده از موسیقی فیلم زمانی است که بخواهند ضعف های تصویر را با آن بپوشانند. موسیقی هر فیلم و کارکردش قبل از هر چیز بستگی به نگاه کارگردان دارد. مثلا تصویری را می بینید و عقیده دارید که این تصویر می تواند همراه با موسیقی باشد اما وجود موسیقی در اینجا صحنه را رئال می کند. پس اولین سوالی که پیش می آید این است که آیا این یک فیلم رئال است؟! شما بیایید یک صحنه از فیلمی را انتخاب کنید، در حد چند دقیقه، یک بار آن را با صدا و بار دیگر بدون صدا نگاه کنید. می بینید که بازی های، داستان و اصلا مفهوم فیلم متفاوت می شود. تاثیر موسیقی کاملا واضح می شود. از نظرمن سکوت هم موسیقی است و اگر کارگردان یا آهنگسازی برای صحنه ای سکوت را انتخاب کرد یعنی دارد آگاهانه روی فیلمش موسیقی سکوت می گذارد.
تعامل درست بین کارگردان و آهنگساز چگونه است؟
- بهترین شیوه این است که کارگردان در کار آهنگسازی مداخله نکند. چون اگر قرار بر این بود خب خودش آهنگسازی می کرد! فقط باید اندیشه اش را توضیح دهد. بعد هم نباید از کار خارج شود بلکه باید آماده باشد تا ببیند آهنگساز چه نیازی به او دارد. چون آهنگساز به کارگردان نیاز دارد تا ببیند چه چیزی در فکر او بوده است. کار کردن دو هنرمند با هم نوعی از تبادل فرهنگی است و ممکن است این همکاری و تعامل اصلا کل جریان فیلم را دگرگون کند.
ترجیح می دهید از همان ابتدای ساخت فیلم در کنار پروژه باشید یا بعد از اتمام آن؟
- ترجیح مي دادم که از همان مراحل اولیه در کنار فیلم باشم. چون می شود از همان موقع یک سری ایده داد. ولی چند تا تجربه ی خیلی ناخوشایند داشتم که با کارگردان صحبت کرده بودیم که چه کارهایی صورت بگیرد اما با وجود همه ی حرف ها بعدا اتفاق دیگری افتاده. دیگر خیلی برایم فرق نمی کند که از چه زمانی وارد کار شوم و البته دلسرد هم شدم.
یک سوال موردی در مورد فیلم "کارگردان مشغول کارند" دارم. کاری که در آن فیلم انجام دادید در ایران کاملا کار جدیدی بود. یعنی به جای انتخاب صرف موسیقی، اجرا هم داشتیم. کمی درباره آن کار توضیح می دهید؟
-با آن که خیلی در مورد موسیقی آن فیلم صحبت نشد اما به نظرم حتی در دنیا کار جدیدی بود. مانی حقیقی می خواست موسیقی فیلمش از شوستاکوویچ باشد و از من درباره چند قطعه نظرخواهی کرد که دیدم انتخاب خودش انتخاب کاملا خوب و درستی بوده است. من فقط پیشنهاد کردم که این قطعات را به عنوان نوازنده اجرا کنم تا اگر فیلم به خارج از کشور رفت، کپی رایت قطعه هم متعلق به خودمان باشد. و یک ایده ی جدید هم دادم که به جای این که برای تصاویر مختلف هربار قطعه را fade in وfade out کنیم، برای هر تصویر قطعه را کامل اجرا کنم. و در طول فیلم هم درواقع به نوعی قطعه را بازخوانی کردیم.
شما که خودتان فیلم بین حرفه ای هستید از آهنگسازهای دنیا کدام ها برایتان جذابترند؟
- افراد متفاوتی با سبک های مختلفی هستند. دنی الفمن را خیلی دوست دارم. به خصوص آن کارهایی را که برای فیلمهای تیم برتون ساخته است. البته اخیرا فیلمی دیدم که بعد متوجه شدم موسیقی اش را الفمن ساخته ولی کارش هیچ ربطی به الفمنی که برای برتون آهنگ می سازد نداشت و با این حال کار بسیار خوبی بود. ترکیب پرایزنر با کیشلوفسکی را هم خیلی دوست دارم. یکی از کارگردانان مورد علاقه ام که آهنگساز هم هست و خودش آهنگ فیلم هایش را می سازد آمنابار کارگردان فیلم The others است.
من تا به حال نشنیده ام که از سمپل هاي صوتی در کارهایتان استفاده کنید. درست است؟
-گاهی پیش آمده که استفاده کنم. نمونه بارز آن "سیمای زنی در دوردست" است. که البته آن جا هم نوازنده داشتیم. البته این حرفتان درست است چون من از سمپلر استفاده نمی کنم. یعنی وقتی صدای سازی وجود دارد و می توانم نوازنده ای را بیاورم که آن ساز را بنوازد از صدای مصنوعی استفاده نمی کنم. اما صدایی که الکترونیک است و نوازنده نمی تواند آن را بنوازد، آن وقت از دستگاه های الکترونیک استفاده می کنم. در واقع تکنولوژی را به خدمت می گیرم به جای این که به آن آویزان شوم! البته فکر می کنم آدم می تواند حتی در استفاده از تکنولوژی هم مینی مالیست باشد.
چه کسی قطعات آلبوم هایتان را انتخاب می کند؟ خودتان یا از طرف نشر هرمس انتخاب می شود؟
- قطعه ها را هم خودم و هم نشر هرمس انتخاب می کند. در واقع من پیشنهادش را می دهم و تا حالا هم نشده که پیشنهادم رد شود. در این مورد کاملا با نشر هرمس و آقای صدیقی همسو و همفکر هستیم.
اخیرا آلبوم "ابرها" از طرف نشر هرمس به بازار آمده که شامل کارهایی از هنرمندان و آهنگسازان مختلف است و دو قطعه از شما هم در این آلبوم هست. در ایران نشر چنین مجموعه هایی خیلی متداول نیست. خود شما راغب به کار در این مجموعه ها هستید؟
-همیشه نه. من خیلی اشتیاق به حضور در این مجموعه ها ندارم اما "ابرها" فرق می کرد. نمی دانم چرا؟!حال و هوای خیلی خوبی دارد. سي دي بسیار موفقی است و می تواند مخاطبان زیادی داشته باشد و در عین حال مجموعه ی درهم و برهمی هم نیست. یعنی شباهت ها و غرابت هایی بین قطعات و آهنگسازانشان وجود دارد.
در کنسرت پارسال تان چند قطعه از کارهای مستقل تان را اجرا کردید و آقای صدیقی قول دادند که آلبومی از کارهای مستقل تان منتشر خواهد شد. نتیجه کار به کجا رسید؟
-مشکل اصلی ما که باعث می شود این کار به تعویق بیفتد نبود شرایط مناسب برای ضبط پیانو است. یعنی ما در ایران پیانوی خوبی نداریم که با آن بتوان یک کار سلو را ضبط کرد. استودیویی مناسبی با پیانوی مناسب برای این کار وجود ندارد. آخرین راه حل این است که یک ماه به خارج از کشور رفته و ضبط را انجام دهم.
پیانوهای جدید تالار وحدت این قابلیت را ندارند؟
-اولین مورد این که فقط یکی از این پیانو هاست که قابلیت این کار را دارد و پیانوی دیگر اصلا خیلی ساز چشمگیری نیست و بعد هم در یک تالار آن هم تالار وحدت شرایط ضبط وجود ندارد. در حالی که در اروپا خیلی راحت می توان در یک استودیو این کار را به بهترین نحو انجام داد.
افزودن یک دیدگاه جدید