برنامه یاد بعضی نفرات
 
فصلی نو برای آثاری نو
نقدی بر آلبوم «به نام گل سرخ»
فصلی نو برای آثاری نو
موسیقی ما - سیروان: زمانی در جایی شنیدم یا خواندم که موسیقی تنها هنریست که میتواند سکوت را نشان دهد. امروز به جرات می‌توان گفت که «به نام گل سرخ» موفق‌ترین اثر در دایره موسیقی ایرانی است که توانسته، به این زیبایی سکوت را در لابلای موسیقی واما به صورت کاملا مستقل و به عنوان یک بخش از اثر ارائه کند.آهنگسازبدون وهم از پس داوری شنونده و با شجاعت و شناخت، سکوت‌ها را در لابلای اثرش چیده است، به صورتی که با نگاهی اجمالی شنونده از بودن با این اثر احساس شادی توام با تحسین و لذت خواهد کرد.
درخشانی، علیزاده، کلهر و دیگران هم کارهایی در زمینهٔ تلفیق سازها و موسیقی دیگر ملل با موسیقی ایرانی خلق کرده اند ،اماآن آثار را می‌توان بدون ساز مهمان هم شنید، متبسم در این اثر برای اولین بار چنان سازی دیگر را در ارکستر ایرانی گنجانده که پس از چند بار شنیدن، تصور اثر بدون وجود آن ساز(سیتار)ممکن نیست. سیتار در «به نام گل سرخ» سازی ایرانی‌ست که سالهاست همدم و هم‌صدای سازهای ایرانی بوده است و جدا از قدرت نوازندگی سیدرات کیشنا باید به شیوی آهنگ سازی، القا و تنظیم هوشمندانه حمید متبسم نیزاشاره کرد.
تکنوازی سیتار در مد(Bhairav) است که یکی از مدهای اصلی موسیقی شمال هند به شمار می‌آید. به عنوان مثال اگر نوت Cرا مبدا قرار دهیمگامBhairavبدین صورت است C Db E F G Ab B که بسیار به چهارگاهی که در موسیقی محلی ایران می‌شنویم شبیه است. اما درهنگام هم‌نوازی، سیتار‌نواز از مد دیگری که نام آن Basant Mukhariاست( که جزTHAAT های اصلی‌ نیست و تنها اختلاف آن با Bhairavدر درجه هفتم گام می باشد که
در نیم پرده پایین آمده است ) به صورتیبسیار زیبا و استادنه به موسیقی ایرانی نزدیک و با آن همنشین می‌شود. انتخاب دستگاه ایرانی و با ابهت چهارگاه، و مترادف آن همایون ِ سکوت برانگیز، تقابلی زیباست، این تقابل در ظاهر بسیار ایرانی نمی نماید، چون معمولا ورود به همایون از روی درجهٔ ششم چهارگاه که به عبارتی نت شاهد همایون هم هست صورت می گیرد و این مایه گردانی غیر معمول را شاید
بتوان از آشنائی آهنگساز به موسیقی غیر ایرانی دانست! چنانکه دراستفاده از نت‌های بم هم به وضوح می‌بینیم که متبسم به سبک‌های (حالت های) موسیقی های دیگر هم نزدیک می‌شود.
حمید متبسم اما به نوعی همچنان به ابزار آهنگ‌سازی مشکاتیان معتقد و وفاداراست، استفاده از ضرب زورخانه و پیتزیکاتو و جواب‌های تک‌سازئ و البته نوع خاص استفاده از دستگاه چهارگاه ... همگی کلیشه‌هایی هستند که ما را به دنیای موسیقی مشکاتیان می‌برند، حتی حداقل برای لحظه‌ای، و به نظر نگارنده این نکته‌ای است که متبسم باید به عنوان یک آهنگساز بر روی آن مکث کند.
اما نباید در این کار قدرت اجرائی گروه را هم فراموش کرد که مهمترین شاخص گروه دستان است، ازنکات برجسته این اثر یک دست بودن و تاکید نکردن بر ساز و یا نوازندهٔ خاصی است، همانطور که در تکنوازی یا دونوازی‌های سازهای کوبه‌ای هم برجستگی خاصی صورت نمی‌گیرد و یا اینکه در تار و آواز، حمید متبسم با توجه به تکنیک و مهارت‌های نوازندگیش، فقط به جواب و رنگ آمیزیی آواز می ‌پردازد و
به نوعی از تکنوازی تار می‌پرهیزد. شاید همین برجستگی و به عبارتی نکتهٔ قوت گروه دستان، نکتهٔ ضعف گروه هم به شمار می آید! چرا؟ زیرا دراغلب آثار دستان شاهد کارهای یک دست، پخته، و گاهی بسیار دست بندی شده وبه عبارتی تمیز هستیم، این بدن معنا است که گروه دائم در چهارچوب یک سیستم خاص و درمحدودهٔ خاصی پیش می رود به صورتی که با وجود قدرت گروهی دستان، ما در هیچ کدام از آثار دستان تکنوازی ماندگاری به خاطر نداریم ، که به عقیدهٔ نگارنده در اغلب آثاردستان شنوند تا مرز لذت و بی اختیاری از موسیقی پیش میرود اما به آن شور نهفته در موسیقی ایرانی نمیرسد. شاید جای خالی یک رهبر یا یک راوی در دستان احساس میشود،کسی چون مشکاتیان در عارف و یا لطفی در شیدا، البته این فقط مختص به موسیقی ایرانی نیست و در انوأع موسیقی های گروهی همیشه تکنواز و یا تکنوازی‌ها باعث تعادل و چند وجهی کردن اثر می‌شود که در «به نام گل سرخ» سیتار این نقش را به خوبی ایفا کرده است.
متبسم با انتخاب سالار عقیلی به عنوان خواننده این اثر، این پیام را داده است که به جز شجریان‌ها خواننده‌های دیگری نیز توان ارائه آثار موفق آوازی را دارند. سالار عقیلی در این اثر با ترکیبی از خود، شجریان و ناظری (ترانه دیباچه ۳، زمین تهیست) به لحن زیبایی می‌رسد که شاید هنوز خام، اما قابل توجه است و البته باید به نحوه خواندن اشعار و ادای آن نیز اشاره کرد ( ادای ب در "که در برابر نور") که در مثال فوق ادای ب با شدت و کلمه برابر بر خلاف روند موسیقی با اکسنت اجرا می‌شود، و شنونده را به این قضاوت وادار می‌کند که سالار عقیلی یا با شعر ایرانی غریب است یا وسواس خاصی برای اجرای اشعار به خرج نمی‌دهد.
چندی پیش در جائی خواندم که دیگر امیدی برای به وجود آمدن تصنیف های ماندگار نیست، خواندم که دیگر مانند "سپیده" و یا "صبح است ساقیا" نمی توان آفرید ، به وجود نیامدن تصنیف های خوب در دهه یی گذشته خود بحث و مقوله ای جداست اما "ترانهٔ دیباچه" نوید فصلی نو از تصنیف و تصنیف‌نویسی است که می‌توان آن را بارها و بارها شنید و موسیقی ایرانی را با تمام وجود احساس کرد. و اینکه «به نام گل سرخ» کامل‌ترین و بی‌نقض ترین اثر موسیقی معاصر ایران نیست، اما به خودی خود پتانسیل آن را داراست که جزو ماندگارترین‌ها باشد. «به نام گل سرخ» یک راه است، راهی نو و می‌تواند فصلی نو باشد برای آثاری نو.
منبع: 
موسیقی ما
تاریخ انتشار : پنجشنبه 13 فروردین 1388 - 23:00

برچسب ها:

افزودن یک دیدگاه جدید

محتوای این فیلد خصوصی است و به صورت عمومی نشان داده نخواهد شد.

Plain text

  • هیچ تگ HTML ی مجاز نیست.
  • آدرس صفحات وب و آدرس‌های پست الکترونیکی بصورت خودکار به پیوند تبدیل می‌شوند.
  • خطوط و پاراگراف‌ها بطور خودکار اعمال می‌شوند.
CAPTCHA
This question is for testing whether or not you are a human visitor and to prevent automated spam submissions.



دانلود فصلی نو برای آثاری نو | موسیقی ما