
گزارش مهر از ديدگاه نوازندگان ارکستر ملی در دوران سکوت تلخ اين ارکستر
سکوت تلخ تنها ارکستر ملی کشور
ارکستر موسیقی ملی در آستانه آغاز دهه دوم فعالیت خود با مشکلات تغییر و تحول سازمانی مواجه و به نوعی به صورت غیر رسمی تعطیل شد و این سکته زودهنگام کام دوستداران هنر موسیقی و اعضای ارکستر و رهبر بهنام آن را نیز تلخ کرد.
تعطیلی اولین ارکستر بزرگ
ارکستر سمفونیک فرهنگسرای بهمن اولین ارکستر بزرگ پس از انقلاب بود که تعطیل شد. از آن زمان تاکنون 12 سال میگذرد. این ارکستر کارش را از سال 1371 شروع و در سال 1375 به اوج شکوفایی خود در اجرای سختترین قطعات موسیقی کلاسیک رسیده بود ولی سال 1376 جامعه موسیقی کشور شاهد تعطیلی ناگهانی این ارکستر شد.
حدود 100 نفر نوازنده وخواننده گروه کر به یکباره و بدون هیچ برنامهریزی و آیندهنگری بیکار شدند. البته حقوق دریافتی آنها جواب هزینههای ایاب و ذهابشان را هم نمیداد ولی آنهاعاشق کار و مخاطبانشان بودند و پس از اجرای هر کنسرت وقتی میدیدند در ارتقای سطح فرهنگ و سلیقه فرهنگی مردم کشورشان تاثیرگذار هستند احساس غرور میکردند. آن ارکستر با تمام برو و بیا و تعداد قابل توجه مخاطباناش به راحتی تعطیل شد.
تاسیس ارکستر موسیقی ملی
سال 1377 صحبت از تاسیس ارکستر دیگری شد که قرار بود آقای فخرالدینی بنیانگذار آن باشد. این اتفاق نیز افتاد و برای اولین بار ارکستر موسیقی ملی ایران با مدیریت و رهبری استاد فرهاد فخرالدینی و تحت حمایت دفتر موسیقی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی و انجمن موسیقی ایران تاسیس شد. ارکستر موسیقی ملی ایران دومین اتفاقی بود که پس ازطی ده سال فعالیت بسیار به جایی رسیده بود که سیستم دولتی کشور میتوانست با تکیه بر جایگاه منحصر به فرد این ارکستر مسائل فرهنگی خود را با زبان گویاتری به گوش نسل جوان و یا علاقهمند به موسیقی ایرانی داخل و خارج از کشور برساند. ولی گروه در آستانه ورود به یازدهمین سال فعالیت خود شاهد تغییر و تحولهای مدیریتی و در پی آن تعطیلی و بلاتکلیفی کار خود شد.
دلایل موفقیت ارکستر موسیقی ملی
ما ادعا نداشته و نداریم که این ارکستر در اجرای برنامه های متعدد خود دچار هیچگونه اشتباه و یا ایراد فنی نبوده است ولی ادعا داریم که ارکستر بهترین صدا را در بین دیگر ارکسترهای بزرگ همتراز خود و همچنین بیشترین استقبال مردمی را حتی در اجراهای شهرستانهای کم جمعیت داشته است .اما قطعا در موفق شدن ارکسترموسیقی ملی در جذب مخاطب و اقبال گسترده شنوندگان عوامل مختلفی دخیل بوده است که هر یک در جای خود واجد ارزشهای بسیار است.
نقش فرهاد فخرالدینی
از جمله دلایلی که میتوان برای موفق شدن ارکستر موسیقی ملی برشمرد حضور استاد فرهاد فخرالدینی به عنوان رهبر و مدیر هنری این ارکستر است تبحر استاد فخرالدینی در آهنگسازی، انتخاب و تنظیم قطعات قدیمی، تربیت شاگردان آهنگسازی، انتخاب نوازندگان و نوع برخورد با آنها، هماهنگ سازی بخشهای مختلف صدایی در اجرای قطعات پلیفونیک موسیقی ایرانی، شناخت موسیقی ایرانی و تلفیق آن با علم موسیقی غربی، با در نظر داشتن اصالت و حس نوستالژیک آنها، ایجاد نظم و مد یریت بر اداره ارکستر و همچنین محبوبیت ایشان بین نوازندگان و حتی بینندگان باعث خوش صدایی اجراها میشد. او خوب می داند مردم ایران با چه نواهایی خاطرات خوشی دارند و با چه قطعاتی نسل جوان جویای تحرک در موسیقی را به سمت سالنهای اجرای کنسرت ارکستر موسیقی ملی بکشاند. او هنگام اجرا حتی سالن و تماشاچیان را هم مدیریت میکرد. فضایی که استاد فخرالدینی در اجراهای خود ایجاد میکند فقط موسیقی است. به همین دلیل شاید هیچ بینندهای نوازندگان ارکستر را هم هنگام اجرا غمگین و خشک ندیده باشد. همه اینها را مدیون شخصت هنری آقای فخرالدینی هستیم.
رفاقت و صمیمیت
ایجاد رفاقت و صمیمیت بین نوازندگان ارکستر موسیقی ملی ایران تلفیقی است از نوازندگانی با دو دیدگاه متضاد موسیقی سنتی ایرانی و کلاسیک غربی ولی برخلاف تضاد و یا تفاوت دو دیدگاه در موسیقی صمیمیت ودوستی بین نوازندگان ارکستر بسیار زیاد است. شاید یکی از دلایل صمیمیتها سفرهایی که ارکستر در طول این ده سال رفته است باشد ولی بدون شک رفتار و مدیریت استاد فخرالدینی مهمترین عامل این صمیمیت بود.
تنوع اجرایی
همانطور که همه مخاطبان ارکستر ملی شاهد بودند اولین اجراهای ارکستر در سالهای 1377 و 1378 با آواز استادمحمدرضا شجریان همراه بود. بدون شک حضور دو استاد بنام موسیقی در کنار ارکستر بزرگ 60 نفره و حضور گروه کر دفتر موسیقی ابهت خاصی را نزد دوستدارن موسیقی ایرانی ایجاد می کرد. به همین روی اولین اجرا بهترین استقبال را در پی داشت. این مجموعه به دلیل کسب موفقیت، اجرای بعدی را در چهل ستون اصفهان بر روی صحنه برد تا این بار نیز برای حدود 4000علاقمند مشتاق موسیقی برنامه داشته باشد. پس از آن برخی تصور می کردند با عدم همکاری استاد شجریان با ارکستر دیگر کسی به تماشای کنسرت ارکستر ملی نمی رود. با ابراز قدردانی بسیار از همراهی استاد شجریان در آن زمان ولی سال 1379 ارکستر اجرای متفاوتی را با همخوانی و آواز پنج خواننده اجرا کرد که باعث تنوع واستقبال وصفناپذیری در سالنهای اجرای کنسرت شد . پس از آن ارکستر طی چندین اجرا اقدام به معرفی خوانندگان توانایی مثل علیرضا قربانی و سالار عقیلی کرد بهطوری که قطعات نسبت به روحیات و خصوصیات صدای هر خواننده انتخاب و اجرا میشد. در این بین از جمله کارهایی که در انتخاب قطعات، مورد نظر شور ای انتخاب قطعات در کنسرتها قرار میگرفت توجه به گویش اقوام مختلف کشور بود. اما نمیتوان اعمال سلایق و علم آقای فخرالدینی را در این مرحله نیز نادیده گرفت.
شرط بقای ارکستر
برخی بر این باورند که با حذف استاد فخر الدینی از رهبری ارکسترموسیقی ملی ایران میتوانند به حیات این ارکستر ادامه دهند. ولی مدیران باید بدانند بدون ایشان ارکستر موسیقی ملی را برای همیشه حذف نموده اند و خط بطلانی بر علاقه هزاران هزارعلاقمند خالص موسیقی ملی کشور کشیده اند. اگر مدیران و مسئولان ذی ربط تصور می کنند بدون حضور ایشان و اعضای اصلی ارکستر می توانند ارکستر موسیقی ملی را با همان محبوبیت قبلی تشکیل دهند لازم است چند نکته را به آنها متذکر شویم.
1- هیچگاه مدیران دولتی متولی و به وجود آورنده فکر اولیه ارکستر موسیقی ملی ایران نبوده و نیستند و این ارکستر زاییده تفکر و تجربه استاد فخرالدینی و همفکری استادانی چون حسین علیزاده، کامبیز روشن روان، ... است. البته صرف هزینه های دولت و وزارت محترم فرهنگ و ارشاد اسلامی در این خصوص جای تقدیر دارد. بنابراین اگر قرار باشد شخص یا نهادی درباره شاکله ارکستر ملی، تغییر یا تایید رهبر و اجرای آن تصمیمگیری داشته باشد این موضوع فقط درصلاحیت آقای فخرالدینی و یا هیئتی از متخصصان است که ایشان تاییدشان میکنند.
2 - اگر به قول یکی از مسئولان بنیاد رودکی، شاکله ارکستر موسیقی ملی باب میل مخاطبان و اصحاب موسیقی نبوده و نیست و اعتراضهایی نیز در این زمینه وجود دارد خواهشمندیم ایشان با نهایت صداقت بفرمایند این اصحاب دقیقاً چه اشخاصی هستند و تعدادشان چند نفر است؟ و آیا تعداد آنها از تعداد بینندگان کنسرتهای ارکستر در تهران و شهرستانهای محتلف که دهها هزارنفرهستند بیشتر است یا نه. ایشان نباید فراموش کنند که مخاطب موسیقی ملی ایران مردم هستند نه صرفاً اصحاب موسیقی که از آنها یاد میکنند، آن هم اصحابی که احتمالاً باب طبع ایشان رفتار و اظهارنظر می کنند. شاید اگر آنها در مورد شاکله ارکستر سمفونیک تهران و انتخاب رهبری آن در حال حاضر بررسی کنند به نتایج بهتری برسند.
3 - طبق قوانین کار و امور اجتماعی هر کارفرمایی که از یکنفر بیشتر نیروی انسانی را به خدمت بگیرد از یکساعت کار به بالا موظف است آنها را تحت حمایت یکی از بیمه های اجتماعی قرار دهد. حال آنکه یکی از مسولان بنیاد رودکی اعلام داشته است؛ «شرایط بیمه اعضای ارکستر ملی مانند کارکنان وزارت ارشاد نبوده و به شکل نیروهای پروژه ای فعالیت میکردند. این افراد کسانی بودند که چند جا کار میکردند و ارکستر ملی یکی از این جاها بوده است. اعضای این ارکستر هفته ای دو روز تمرین و سالانه 12 روز برنامه اجرا میکردند».
سخنان فوق به نوعی شانه خالی کردن ازاحساس مسئولیت یک مقام مسئول و کارفرما در مورد اشخاص تحت پوشش را نشان میدهد. خوب بود ایشان در مورد اعضای ارکستری که هنوز طبق گفته خودشان آن را منحل شده نمیدانند از فعل ماضی استفاده نمیکردند. ایشان در مصاحبه خود طوری در مورد اعضای ارکستر صحبت کردهاند که اذهان عمومی فکر میکنند نوازندههایی که در این ارکستر سالها با تمام کاستیهای موجود با جدیت در کلیه اجراها حضور داشتهاند سربار مرکز موسیقی بودهاند.
مردم بهترین قاضی
در مورد ارکستر موسیقی ملی ایران بهترین قاضی مردم هستند. اگر به حضور آنها در هر اجرا توجه داشته باشیم درمی یابیم این ارکستر هیچ مشکلی در شاکله خود نمی بیند بلکه نیاز به توجه بیشتر مدیریتی - مالی دارد .هیچ نوازنده ای دوست ندارد در چند ارکستر فعالیت کند. اگر این اتفاق می افتد به این دلیل است که مدیریت حاکم بر ارکسترها تا کنون به فکر معیشت این قشر از جامعه نبوده اند و نوازندگان در قبال کارتخصصی ای که انجام می دهند حقوق کمی دریافت می کنند. چیزی که با وجود دستمزدهای پایین باعث حضور نوازندگان در ارکسترهای مختلف کشور شده عشق است.
خصوصیسازی چاره کار نیست
باید اذعان داشت که با توجه به حجم سالنهای کنسرت و تعداد تماشاگر و همچنین توان بدنی نوازندگان ارکستر و قیاس آن با تعداد اعضای هر ارکستر بزرگی مثل ارکستر سمفونیک، فیلارمونیک و یا ارکستر موسیقی ملی ایران این نکته را گوشزد می کند که تشکیل چنین ارکسترهایی در بخش خصوصی بازده اقتصادی مثبتی ندارد.
معمولاً فعالیتهای فرهنگی بازده مالی مناسبی در بر ندارد چون خصوصیت و ویژگی کار فرهنگی درآمد زایی نیست. ولی دولتها به جای اینکه از یک ارکستر مردمی(پاپ) حمایت کنند که سوداقتصادی هم دارد از یک ارکستر پرهزینه ای مانند ارکسترسمفونیک کشورشان حمایت مالی می کنند.
این بدین جهت است که آنها پیامهای فرهنگی خود را توسط همین ارکسترها به جهان مخابره می کنند و با پرداخت هزینه های هنگفت اجازه قدرتنمایی به شر کتهای خصوصی را با تشکیل و حمایت از ارکستر سمفونیک آن کشور نمی دهند. از سوی دیگر، بنگاههای اقتصادی با بازده های کلان منابع و یا باشگاههای ورزشی و غیره ... را به بخش خصوصی واگذار می کنند.
ضرورت حمایت از ارکسترهای بزرگ ملی
در هیچ کجای دنیا ارکستر سمفونیک رسمی کشورها خصوصی نیستند و عموما ارکسترهای بزرگ پرطرفدارشان هم دولتی هستند زیرا وقتی ارکستر یک کشور سرود ملی و قطعات آهنگسازان بزرگ کشورشان را درعرصه های بین المللی به خوبی اجرا می کند دولتمردان به غرور ملی و فرهنگ ملتشان می بالند و با صلابت بیشتری در دیپلماسی کشورشان حرکت می کنند . ولی در کشور عزیزمان ایران که همه معتقدیم سرآمد فرهنگ و تمدن در بین دیگر کشورهاست خصوصیسازی ابتدا در بخش فرهنگ و هنر مورد توجه قرار میگیرد و بعد در بنگاههای اقتصادی آن هم در شرایطی که هنوز بنگاههای اقتصادی و سود ده بسیاری در اختیار دولت قرار دارند.
تصمیم درست؟
با این وصف، جا دارد این سوال را برای تصمیمگیرندگان محترم مطرح کنیم که آیا واگذاری ارکسترهای پرهزینه ای که نیاز به حمایت دولتی دارند به بخش خصوصی و یا نیمه خصوصیای مانند بنیاد رودکی کار درستی بوده است؟ آیا این بدین معنا نیست که با این کار مجموعههای فرهنگیای که به هیچوجه دو دو تایشان 4 یا 5 نمیشود را از بین خواهیم برد؟
حل مشکل با احترام
به هر حال این تصمیم گرفته شده و احتمالاً فعلاً قابل برگشت نیست. با ادبیات و تفکری که تا کنون مدیران ارشد بنیاد رودکی از خود به جا گذاشتهاند هم جای هیچ امیدی را نسبت به بهبود وضعیت نمیگذارد. مگر اینکه دوستانمان در جایگاه مدیریتیشان به جای سخنان طعنه آمیز و سخیف جلوهدادن کار اعضای این ارکستر پس از گذشت یازده سال فعالیت بی وقفه و نیز نادیده گرفتن مخاطبان گسترده آنها که برای جذبشان زحمتهای بسیار کشیده شده است بیایند در فضای دوستانه تر و محترمانه با دلجویی و ابراز احترام به وجود مردی که همه سالهای عمرش را در جهت فرهنگ وموسیقی مملکتاش صرف کرده است زمانهای از دست رفته را جبران و موثرتر از مدیران قبلی حضور خود را در اجراهای پر فروغ آینده ارکسترموسیقی ملی ایران بنمایانند.
حرف آخر
ارکستر موسیقی ملی ایران به رهبری فرهاد فخرالدینی و شاکله قبلی خود همیشه زنده است و زنده خواهد ماند. زیرا که در این ارکستر پر طرفدار عشق، دوستی، مهربانی، رفاقت و موسیقی موج میزند. هرگز نمیرد آنکه دلاش زنده شد به عشق/ ثبت است بر جریده عالم دوام ما.
تعطیلی اولین ارکستر بزرگ
ارکستر سمفونیک فرهنگسرای بهمن اولین ارکستر بزرگ پس از انقلاب بود که تعطیل شد. از آن زمان تاکنون 12 سال میگذرد. این ارکستر کارش را از سال 1371 شروع و در سال 1375 به اوج شکوفایی خود در اجرای سختترین قطعات موسیقی کلاسیک رسیده بود ولی سال 1376 جامعه موسیقی کشور شاهد تعطیلی ناگهانی این ارکستر شد.
حدود 100 نفر نوازنده وخواننده گروه کر به یکباره و بدون هیچ برنامهریزی و آیندهنگری بیکار شدند. البته حقوق دریافتی آنها جواب هزینههای ایاب و ذهابشان را هم نمیداد ولی آنهاعاشق کار و مخاطبانشان بودند و پس از اجرای هر کنسرت وقتی میدیدند در ارتقای سطح فرهنگ و سلیقه فرهنگی مردم کشورشان تاثیرگذار هستند احساس غرور میکردند. آن ارکستر با تمام برو و بیا و تعداد قابل توجه مخاطباناش به راحتی تعطیل شد.
تاسیس ارکستر موسیقی ملی
سال 1377 صحبت از تاسیس ارکستر دیگری شد که قرار بود آقای فخرالدینی بنیانگذار آن باشد. این اتفاق نیز افتاد و برای اولین بار ارکستر موسیقی ملی ایران با مدیریت و رهبری استاد فرهاد فخرالدینی و تحت حمایت دفتر موسیقی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی و انجمن موسیقی ایران تاسیس شد. ارکستر موسیقی ملی ایران دومین اتفاقی بود که پس ازطی ده سال فعالیت بسیار به جایی رسیده بود که سیستم دولتی کشور میتوانست با تکیه بر جایگاه منحصر به فرد این ارکستر مسائل فرهنگی خود را با زبان گویاتری به گوش نسل جوان و یا علاقهمند به موسیقی ایرانی داخل و خارج از کشور برساند. ولی گروه در آستانه ورود به یازدهمین سال فعالیت خود شاهد تغییر و تحولهای مدیریتی و در پی آن تعطیلی و بلاتکلیفی کار خود شد.
دلایل موفقیت ارکستر موسیقی ملی
ما ادعا نداشته و نداریم که این ارکستر در اجرای برنامه های متعدد خود دچار هیچگونه اشتباه و یا ایراد فنی نبوده است ولی ادعا داریم که ارکستر بهترین صدا را در بین دیگر ارکسترهای بزرگ همتراز خود و همچنین بیشترین استقبال مردمی را حتی در اجراهای شهرستانهای کم جمعیت داشته است .اما قطعا در موفق شدن ارکسترموسیقی ملی در جذب مخاطب و اقبال گسترده شنوندگان عوامل مختلفی دخیل بوده است که هر یک در جای خود واجد ارزشهای بسیار است.
نقش فرهاد فخرالدینی
از جمله دلایلی که میتوان برای موفق شدن ارکستر موسیقی ملی برشمرد حضور استاد فرهاد فخرالدینی به عنوان رهبر و مدیر هنری این ارکستر است تبحر استاد فخرالدینی در آهنگسازی، انتخاب و تنظیم قطعات قدیمی، تربیت شاگردان آهنگسازی، انتخاب نوازندگان و نوع برخورد با آنها، هماهنگ سازی بخشهای مختلف صدایی در اجرای قطعات پلیفونیک موسیقی ایرانی، شناخت موسیقی ایرانی و تلفیق آن با علم موسیقی غربی، با در نظر داشتن اصالت و حس نوستالژیک آنها، ایجاد نظم و مد یریت بر اداره ارکستر و همچنین محبوبیت ایشان بین نوازندگان و حتی بینندگان باعث خوش صدایی اجراها میشد. او خوب می داند مردم ایران با چه نواهایی خاطرات خوشی دارند و با چه قطعاتی نسل جوان جویای تحرک در موسیقی را به سمت سالنهای اجرای کنسرت ارکستر موسیقی ملی بکشاند. او هنگام اجرا حتی سالن و تماشاچیان را هم مدیریت میکرد. فضایی که استاد فخرالدینی در اجراهای خود ایجاد میکند فقط موسیقی است. به همین دلیل شاید هیچ بینندهای نوازندگان ارکستر را هم هنگام اجرا غمگین و خشک ندیده باشد. همه اینها را مدیون شخصت هنری آقای فخرالدینی هستیم.
رفاقت و صمیمیت
ایجاد رفاقت و صمیمیت بین نوازندگان ارکستر موسیقی ملی ایران تلفیقی است از نوازندگانی با دو دیدگاه متضاد موسیقی سنتی ایرانی و کلاسیک غربی ولی برخلاف تضاد و یا تفاوت دو دیدگاه در موسیقی صمیمیت ودوستی بین نوازندگان ارکستر بسیار زیاد است. شاید یکی از دلایل صمیمیتها سفرهایی که ارکستر در طول این ده سال رفته است باشد ولی بدون شک رفتار و مدیریت استاد فخرالدینی مهمترین عامل این صمیمیت بود.
تنوع اجرایی
همانطور که همه مخاطبان ارکستر ملی شاهد بودند اولین اجراهای ارکستر در سالهای 1377 و 1378 با آواز استادمحمدرضا شجریان همراه بود. بدون شک حضور دو استاد بنام موسیقی در کنار ارکستر بزرگ 60 نفره و حضور گروه کر دفتر موسیقی ابهت خاصی را نزد دوستدارن موسیقی ایرانی ایجاد می کرد. به همین روی اولین اجرا بهترین استقبال را در پی داشت. این مجموعه به دلیل کسب موفقیت، اجرای بعدی را در چهل ستون اصفهان بر روی صحنه برد تا این بار نیز برای حدود 4000علاقمند مشتاق موسیقی برنامه داشته باشد. پس از آن برخی تصور می کردند با عدم همکاری استاد شجریان با ارکستر دیگر کسی به تماشای کنسرت ارکستر ملی نمی رود. با ابراز قدردانی بسیار از همراهی استاد شجریان در آن زمان ولی سال 1379 ارکستر اجرای متفاوتی را با همخوانی و آواز پنج خواننده اجرا کرد که باعث تنوع واستقبال وصفناپذیری در سالنهای اجرای کنسرت شد . پس از آن ارکستر طی چندین اجرا اقدام به معرفی خوانندگان توانایی مثل علیرضا قربانی و سالار عقیلی کرد بهطوری که قطعات نسبت به روحیات و خصوصیات صدای هر خواننده انتخاب و اجرا میشد. در این بین از جمله کارهایی که در انتخاب قطعات، مورد نظر شور ای انتخاب قطعات در کنسرتها قرار میگرفت توجه به گویش اقوام مختلف کشور بود. اما نمیتوان اعمال سلایق و علم آقای فخرالدینی را در این مرحله نیز نادیده گرفت.
شرط بقای ارکستر
برخی بر این باورند که با حذف استاد فخر الدینی از رهبری ارکسترموسیقی ملی ایران میتوانند به حیات این ارکستر ادامه دهند. ولی مدیران باید بدانند بدون ایشان ارکستر موسیقی ملی را برای همیشه حذف نموده اند و خط بطلانی بر علاقه هزاران هزارعلاقمند خالص موسیقی ملی کشور کشیده اند. اگر مدیران و مسئولان ذی ربط تصور می کنند بدون حضور ایشان و اعضای اصلی ارکستر می توانند ارکستر موسیقی ملی را با همان محبوبیت قبلی تشکیل دهند لازم است چند نکته را به آنها متذکر شویم.
1- هیچگاه مدیران دولتی متولی و به وجود آورنده فکر اولیه ارکستر موسیقی ملی ایران نبوده و نیستند و این ارکستر زاییده تفکر و تجربه استاد فخرالدینی و همفکری استادانی چون حسین علیزاده، کامبیز روشن روان، ... است. البته صرف هزینه های دولت و وزارت محترم فرهنگ و ارشاد اسلامی در این خصوص جای تقدیر دارد. بنابراین اگر قرار باشد شخص یا نهادی درباره شاکله ارکستر ملی، تغییر یا تایید رهبر و اجرای آن تصمیمگیری داشته باشد این موضوع فقط درصلاحیت آقای فخرالدینی و یا هیئتی از متخصصان است که ایشان تاییدشان میکنند.
2 - اگر به قول یکی از مسئولان بنیاد رودکی، شاکله ارکستر موسیقی ملی باب میل مخاطبان و اصحاب موسیقی نبوده و نیست و اعتراضهایی نیز در این زمینه وجود دارد خواهشمندیم ایشان با نهایت صداقت بفرمایند این اصحاب دقیقاً چه اشخاصی هستند و تعدادشان چند نفر است؟ و آیا تعداد آنها از تعداد بینندگان کنسرتهای ارکستر در تهران و شهرستانهای محتلف که دهها هزارنفرهستند بیشتر است یا نه. ایشان نباید فراموش کنند که مخاطب موسیقی ملی ایران مردم هستند نه صرفاً اصحاب موسیقی که از آنها یاد میکنند، آن هم اصحابی که احتمالاً باب طبع ایشان رفتار و اظهارنظر می کنند. شاید اگر آنها در مورد شاکله ارکستر سمفونیک تهران و انتخاب رهبری آن در حال حاضر بررسی کنند به نتایج بهتری برسند.
3 - طبق قوانین کار و امور اجتماعی هر کارفرمایی که از یکنفر بیشتر نیروی انسانی را به خدمت بگیرد از یکساعت کار به بالا موظف است آنها را تحت حمایت یکی از بیمه های اجتماعی قرار دهد. حال آنکه یکی از مسولان بنیاد رودکی اعلام داشته است؛ «شرایط بیمه اعضای ارکستر ملی مانند کارکنان وزارت ارشاد نبوده و به شکل نیروهای پروژه ای فعالیت میکردند. این افراد کسانی بودند که چند جا کار میکردند و ارکستر ملی یکی از این جاها بوده است. اعضای این ارکستر هفته ای دو روز تمرین و سالانه 12 روز برنامه اجرا میکردند».
سخنان فوق به نوعی شانه خالی کردن ازاحساس مسئولیت یک مقام مسئول و کارفرما در مورد اشخاص تحت پوشش را نشان میدهد. خوب بود ایشان در مورد اعضای ارکستری که هنوز طبق گفته خودشان آن را منحل شده نمیدانند از فعل ماضی استفاده نمیکردند. ایشان در مصاحبه خود طوری در مورد اعضای ارکستر صحبت کردهاند که اذهان عمومی فکر میکنند نوازندههایی که در این ارکستر سالها با تمام کاستیهای موجود با جدیت در کلیه اجراها حضور داشتهاند سربار مرکز موسیقی بودهاند.
مردم بهترین قاضی
در مورد ارکستر موسیقی ملی ایران بهترین قاضی مردم هستند. اگر به حضور آنها در هر اجرا توجه داشته باشیم درمی یابیم این ارکستر هیچ مشکلی در شاکله خود نمی بیند بلکه نیاز به توجه بیشتر مدیریتی - مالی دارد .هیچ نوازنده ای دوست ندارد در چند ارکستر فعالیت کند. اگر این اتفاق می افتد به این دلیل است که مدیریت حاکم بر ارکسترها تا کنون به فکر معیشت این قشر از جامعه نبوده اند و نوازندگان در قبال کارتخصصی ای که انجام می دهند حقوق کمی دریافت می کنند. چیزی که با وجود دستمزدهای پایین باعث حضور نوازندگان در ارکسترهای مختلف کشور شده عشق است.
خصوصیسازی چاره کار نیست
باید اذعان داشت که با توجه به حجم سالنهای کنسرت و تعداد تماشاگر و همچنین توان بدنی نوازندگان ارکستر و قیاس آن با تعداد اعضای هر ارکستر بزرگی مثل ارکستر سمفونیک، فیلارمونیک و یا ارکستر موسیقی ملی ایران این نکته را گوشزد می کند که تشکیل چنین ارکسترهایی در بخش خصوصی بازده اقتصادی مثبتی ندارد.
معمولاً فعالیتهای فرهنگی بازده مالی مناسبی در بر ندارد چون خصوصیت و ویژگی کار فرهنگی درآمد زایی نیست. ولی دولتها به جای اینکه از یک ارکستر مردمی(پاپ) حمایت کنند که سوداقتصادی هم دارد از یک ارکستر پرهزینه ای مانند ارکسترسمفونیک کشورشان حمایت مالی می کنند.
این بدین جهت است که آنها پیامهای فرهنگی خود را توسط همین ارکسترها به جهان مخابره می کنند و با پرداخت هزینه های هنگفت اجازه قدرتنمایی به شر کتهای خصوصی را با تشکیل و حمایت از ارکستر سمفونیک آن کشور نمی دهند. از سوی دیگر، بنگاههای اقتصادی با بازده های کلان منابع و یا باشگاههای ورزشی و غیره ... را به بخش خصوصی واگذار می کنند.
ضرورت حمایت از ارکسترهای بزرگ ملی
در هیچ کجای دنیا ارکستر سمفونیک رسمی کشورها خصوصی نیستند و عموما ارکسترهای بزرگ پرطرفدارشان هم دولتی هستند زیرا وقتی ارکستر یک کشور سرود ملی و قطعات آهنگسازان بزرگ کشورشان را درعرصه های بین المللی به خوبی اجرا می کند دولتمردان به غرور ملی و فرهنگ ملتشان می بالند و با صلابت بیشتری در دیپلماسی کشورشان حرکت می کنند . ولی در کشور عزیزمان ایران که همه معتقدیم سرآمد فرهنگ و تمدن در بین دیگر کشورهاست خصوصیسازی ابتدا در بخش فرهنگ و هنر مورد توجه قرار میگیرد و بعد در بنگاههای اقتصادی آن هم در شرایطی که هنوز بنگاههای اقتصادی و سود ده بسیاری در اختیار دولت قرار دارند.
تصمیم درست؟
با این وصف، جا دارد این سوال را برای تصمیمگیرندگان محترم مطرح کنیم که آیا واگذاری ارکسترهای پرهزینه ای که نیاز به حمایت دولتی دارند به بخش خصوصی و یا نیمه خصوصیای مانند بنیاد رودکی کار درستی بوده است؟ آیا این بدین معنا نیست که با این کار مجموعههای فرهنگیای که به هیچوجه دو دو تایشان 4 یا 5 نمیشود را از بین خواهیم برد؟
حل مشکل با احترام
به هر حال این تصمیم گرفته شده و احتمالاً فعلاً قابل برگشت نیست. با ادبیات و تفکری که تا کنون مدیران ارشد بنیاد رودکی از خود به جا گذاشتهاند هم جای هیچ امیدی را نسبت به بهبود وضعیت نمیگذارد. مگر اینکه دوستانمان در جایگاه مدیریتیشان به جای سخنان طعنه آمیز و سخیف جلوهدادن کار اعضای این ارکستر پس از گذشت یازده سال فعالیت بی وقفه و نیز نادیده گرفتن مخاطبان گسترده آنها که برای جذبشان زحمتهای بسیار کشیده شده است بیایند در فضای دوستانه تر و محترمانه با دلجویی و ابراز احترام به وجود مردی که همه سالهای عمرش را در جهت فرهنگ وموسیقی مملکتاش صرف کرده است زمانهای از دست رفته را جبران و موثرتر از مدیران قبلی حضور خود را در اجراهای پر فروغ آینده ارکسترموسیقی ملی ایران بنمایانند.
حرف آخر
ارکستر موسیقی ملی ایران به رهبری فرهاد فخرالدینی و شاکله قبلی خود همیشه زنده است و زنده خواهد ماند. زیرا که در این ارکستر پر طرفدار عشق، دوستی، مهربانی، رفاقت و موسیقی موج میزند. هرگز نمیرد آنکه دلاش زنده شد به عشق/ ثبت است بر جریده عالم دوام ما.
منبع:
مهر
تاریخ انتشار : سه شنبه 5 آبان 1388 - 00:00
افزودن یک دیدگاه جدید