عکس های همچون کشف رنگ برای نقاش
هزار نکته غیرحسن بباید که تا کسی
مقبول طبع مردم صاحبنظر شود
... و آفرینش همانا توانی است که خداوند از وجود خویش در نهاد انسان گذارد و انسان تنها آفریدهای است که آفرینش را از پروردگار هستی به یادگار دارد. با این تفاوت که آفرینش خداوند را آغاز و انجامی نیست.
این نوشتار به بهانه حرکتی است که بزرگمرد ایران محمدرضا شجریان در راستای آفرینش سازهای نوین انجام داده است، سازهایی که رنگ و بوی سرزمین را دارند اما نقش و نگاری دیگرگون. از نگاه این سخن میتوان این حرکت را با چند سرفصل نگاهی گذرا داشت.
۱- چرایی: به راستی هر سازی را که امروز ما نواگران بر آن زخمه میزنیم، بیتردید زادروزی داشته است. پس در روزگاران خویش تازه و نو بودهاند و این پالایش گذر زمان بوده است که آنها را به زبان گویای موسیقی تبدیل کرده که اگر تار، سهتار، کمانچه، سنتور و... نبودند ما را هم زبانی برای بیان نوا نبود. پس پیدایش سازهای نوین گامی است شایسته و بایسته، اتفاقی که صدها سال است که از بین رفته و همتی افزون میطلبد.
۲- داوری: در سرزمین ما از سه دیدگاه هر رخدادی نگریسته میشود؛ نخست آن نگاه که تنها کاستی را میبیند و جز نفی کاری دگر ندارد؛ چراکه ناتوان است و این کژنمایی تنها راه برای جلوهگری اوست. دو دیگر، نگاهی است که بیهیچ مسوولیت و دانشی زبان به ستایش و تایید میگشاید و دوستنمایی میکند چراکه او نیز بود و نمود خویش را وابسته به دست داشتن به دامان دیگری میبیند و اما دیدگاه سوم نگاه خردمند است. آری خردمند هر رخدادی را دلسوزانه و از سر تعهد مینگرد، خردمند توانمندی را ستایش و کاستی را به آن زبان میگوید که سخناش را اثر و اعتبار باشد.
۳- اثرگذاری: آفرینش سازهای نوین را دستکم میتوان از دو دیدگاه بررسی کرد؛ نخست آنکه این امر به لحاظ فیزیکی در راستای دولتمند کردن توان اجرایی موسیقی است، دوم آنکه ساز برای موسیقیدان همچون رنگ است برای نقاش، همانگونه که رنگها هر کدام بیانگر مفهومیاند برای ابراز احساس هنرمند، سازها نیز در موسیقی آهنگساز یا در دستان نوازنده نقش رنگها را دارند پس خلق ساز همچون کشف رنگ است تا هنرمند را یارای بیان حس و حال ژرف و تاثیری افزون باشد.
۴- نغمگی: هر ساز را نغمهای است منحصربهفرد پس آن نغمه زمانی برمیخیزد که روح ساز با نوایی که از آن برمیآید، هماهنگ باشد. پس سازهای نوین همچون جانهای تازه هستند؛ جانهایی که هر کدام حس و حال و شخصیتی ویژه به خود دارند و آهنگساز و نوازنده هنرمند آنانند که بتوانند نغمههای هر ساز را از دل آن کشف کنند و همساز با روان آن به نغمهپردازی دست یازند که اگر چنین نباشد گلهای بر ساز و سازنده آن نیست.
۵- راهگشایی: در روزگار ما ساختن و پرداختن هر ساز و سرودی چنان است که راهی نو را ایجاد کنی و اگر همدلی و پاکنهادی اهل نوا دست به دست شوق و دانش بدهند آیندگان را برای رسیدن به آفاق روشنتر، مسیر کوتاه و هموار خواهد بود و یادمان نرود که ما رهروان راهی هستیم که به دست خویش آن را میسازیم پس بر ماست که رنج آیندگان در پیمودن این راه را کمتر و کمتر کنیم.
سخن کوتاه آنکه اگر نیمنگاهی از سر معرفت به کارنامه محمدرضا شجریان بیندازیم درمییابیم که بارگاه آواز او را ستونهایی استوار نگه داشتهاند؛ ستونهایی همچون: خرد، لیاقت، استمرار، دلیری، آیندهنگری، پایمردی، خستگیناپذیری و مهری بیقید و شرط به مردمان سرزمین که به راستی هر یک از این صفات جز به جوانمردی راست نیاید.
به راستی وجدان بیدار و هوشیار مردمان سرزمین آگاه است که هنرش چیست و هنرمندش کیست.
باشد که همت بزرگانی چون او بدرقه راهمان باشد که نام خویش را به بهایی جز به راستی ارزانی نداریم و باشد که مادر میهن سایه بزرگانش را تا جاودان پایدار بدارد. ایدون باد.
مقبول طبع مردم صاحبنظر شود
... و آفرینش همانا توانی است که خداوند از وجود خویش در نهاد انسان گذارد و انسان تنها آفریدهای است که آفرینش را از پروردگار هستی به یادگار دارد. با این تفاوت که آفرینش خداوند را آغاز و انجامی نیست.
این نوشتار به بهانه حرکتی است که بزرگمرد ایران محمدرضا شجریان در راستای آفرینش سازهای نوین انجام داده است، سازهایی که رنگ و بوی سرزمین را دارند اما نقش و نگاری دیگرگون. از نگاه این سخن میتوان این حرکت را با چند سرفصل نگاهی گذرا داشت.
۱- چرایی: به راستی هر سازی را که امروز ما نواگران بر آن زخمه میزنیم، بیتردید زادروزی داشته است. پس در روزگاران خویش تازه و نو بودهاند و این پالایش گذر زمان بوده است که آنها را به زبان گویای موسیقی تبدیل کرده که اگر تار، سهتار، کمانچه، سنتور و... نبودند ما را هم زبانی برای بیان نوا نبود. پس پیدایش سازهای نوین گامی است شایسته و بایسته، اتفاقی که صدها سال است که از بین رفته و همتی افزون میطلبد.
۲- داوری: در سرزمین ما از سه دیدگاه هر رخدادی نگریسته میشود؛ نخست آن نگاه که تنها کاستی را میبیند و جز نفی کاری دگر ندارد؛ چراکه ناتوان است و این کژنمایی تنها راه برای جلوهگری اوست. دو دیگر، نگاهی است که بیهیچ مسوولیت و دانشی زبان به ستایش و تایید میگشاید و دوستنمایی میکند چراکه او نیز بود و نمود خویش را وابسته به دست داشتن به دامان دیگری میبیند و اما دیدگاه سوم نگاه خردمند است. آری خردمند هر رخدادی را دلسوزانه و از سر تعهد مینگرد، خردمند توانمندی را ستایش و کاستی را به آن زبان میگوید که سخناش را اثر و اعتبار باشد.
۳- اثرگذاری: آفرینش سازهای نوین را دستکم میتوان از دو دیدگاه بررسی کرد؛ نخست آنکه این امر به لحاظ فیزیکی در راستای دولتمند کردن توان اجرایی موسیقی است، دوم آنکه ساز برای موسیقیدان همچون رنگ است برای نقاش، همانگونه که رنگها هر کدام بیانگر مفهومیاند برای ابراز احساس هنرمند، سازها نیز در موسیقی آهنگساز یا در دستان نوازنده نقش رنگها را دارند پس خلق ساز همچون کشف رنگ است تا هنرمند را یارای بیان حس و حال ژرف و تاثیری افزون باشد.
۴- نغمگی: هر ساز را نغمهای است منحصربهفرد پس آن نغمه زمانی برمیخیزد که روح ساز با نوایی که از آن برمیآید، هماهنگ باشد. پس سازهای نوین همچون جانهای تازه هستند؛ جانهایی که هر کدام حس و حال و شخصیتی ویژه به خود دارند و آهنگساز و نوازنده هنرمند آنانند که بتوانند نغمههای هر ساز را از دل آن کشف کنند و همساز با روان آن به نغمهپردازی دست یازند که اگر چنین نباشد گلهای بر ساز و سازنده آن نیست.
۵- راهگشایی: در روزگار ما ساختن و پرداختن هر ساز و سرودی چنان است که راهی نو را ایجاد کنی و اگر همدلی و پاکنهادی اهل نوا دست به دست شوق و دانش بدهند آیندگان را برای رسیدن به آفاق روشنتر، مسیر کوتاه و هموار خواهد بود و یادمان نرود که ما رهروان راهی هستیم که به دست خویش آن را میسازیم پس بر ماست که رنج آیندگان در پیمودن این راه را کمتر و کمتر کنیم.
سخن کوتاه آنکه اگر نیمنگاهی از سر معرفت به کارنامه محمدرضا شجریان بیندازیم درمییابیم که بارگاه آواز او را ستونهایی استوار نگه داشتهاند؛ ستونهایی همچون: خرد، لیاقت، استمرار، دلیری، آیندهنگری، پایمردی، خستگیناپذیری و مهری بیقید و شرط به مردمان سرزمین که به راستی هر یک از این صفات جز به جوانمردی راست نیاید.
به راستی وجدان بیدار و هوشیار مردمان سرزمین آگاه است که هنرش چیست و هنرمندش کیست.
باشد که همت بزرگانی چون او بدرقه راهمان باشد که نام خویش را به بهایی جز به راستی ارزانی نداریم و باشد که مادر میهن سایه بزرگانش را تا جاودان پایدار بدارد. ایدون باد.
افزودن یک دیدگاه جدید