یادداشتی برای اجرای رنو گارسیا فونس، کنترباسنواز چیرهدست فرانسوی در جشنواره موسیقی
رستاخیز موسیقی در تالار وحدت
- امیر بهاری | منتقد موسیقی
دو: در قرن گذشته کنترباس نوازان برجستهای در موسیقی جز (Jazz) طلوع کردند و هر کدام به سهم خود تکنیکهای نوازندگی این ساز را ارتقا داند. چارلز مینگو، چارلی هدن، دیو هالند و حتی دیود آرلینگتون و... مینگو ستاره باس در عصر طلایی جز بود، از اولین نوازندگانی که بداهه پردازیهایش شهرت جهانی پیدا کرد. چارلی هدن فعالیتهای گستردهای دارد از بداهه نوازی با کیت جرت، جان کلترن و... تا همراهی ستارهای راک مثل بک. و دیگر بزرگان باس هم به همین منوال. آنها سعی کردند سازشان را از یک ساز همراه و صرفا زمینهِ ساز خارج کنند و به عنوان ساز لید و سازی که ملودی را پیش میبر هم از آن در کارهای سلوشان استفاده کنند و... اما گارسیا به رقم توانایی حیرت انگیز تکنیکیاش راه ارزشمند آنها نرفت. او سودای دیگری در سر داشت.
سه: در هیچ کجای دنیا مثل فرانسه موسیقی جز طرفدار ندارد. آنها واقعا به جز وفادار بودند حتی خوانندههای شانسون هم به جای تاثیر پذیرفتن از راکاند رول به سازها و ترکیب بندیها جز علاقمند بودن و تا حدودی در موسیقیشان از آنها استفاده کردند. خیلی طبیعی بود پسری که در یک خانواده روشنفکر در دوران اوج موسیقی (۱۹۶۲) به دنیا میآید و در ۹ سالگی و بعد از انقلاب فرهنگی فرانسه موسیقی را آغاز میکند، به سمت موسیقی جز جلب شود اما گارسیا راه دیگری برای خودش برگزید.
چهار: مایلز دیویس موسیقی جز را حسابی تکان داد و ادبیات جدید را برای موسیقی جز تعریف کرد. (اواخر دهه ۱۹۵۰ و ۱۹۶۰) او باعث شد عنوان فیوژن به جهان موسیقی اضافه شود. با اینکه در مکتب بیباپ و چارلی پارکر جز را آموخته بود ولی در بداهه نوازی سنت جدیدی برای خود ابدا کرد که بسیار متفاوت بود. مایلز موسیقی جدیدی را متاثر از موسیقی راک ابداع کرد. کودکی گارسیا در اوج دوران مایلز میگذرد. طبیعی بود که وقتی سازش را میآموزد به جهان مدرن فیوژنها قدم بگذرد. از سوی دیگر گارسیا در کودکی و نوجوانی عاشق جیمی هندریکس (ابر ستاره موسیقی راک) بوده (ظاهرا هنوز هم هست). خیلی طبیعی بود وقتی با کنترباس به بلوغ میرسد به فیوژنها بپیوندد در واقع در زهن خودش مایلز و هندریکس را ترکیب کند اما گارسیا این راه را هم نرفت.
پنج: رنو گارسیا فونس به همه این بحثها نظر داشت اما میخواست راهی پیدا کند ورای اینها. او تلاش کرد تا ساز کنتر باس را به مرحله جدیدی از حیاتش هدایت کند. او همچون مایلز دیویس که جهان جز را تکان داد و نامی ورای یک نوارنده یا آهنگساز برای خود دست و پا کرد، کنترباس را با فرهنگ جدیدی نواخت و اینگونه نه تنها باس را به ساز اصلی آنسامبلهایش تبدیل کرد بلکه در پی خلق مودها (MOOD) و صداهای تازه بود. گارسیا فرهنگ جدیدی برای سازش تعریف کرد. و جدای از تبحر حیرت انگیزش در نوازندگی، این تفکرِ پس این رویکرد بود که باعث میشد پس از اجرای هر قطعه در تالار وحدت مخاطبانش شگفت زده شوند. اجرای مقام ماهور و نواختن چهار مضراب با سازی که اساسا متعلق به فرهنگ دیگری است، گوشهای از جهان موسیقایی جدیدی است که گارسیا فونس تعریف کرده است. او با سازش به نقاط مختلفی در جهان سفر کرد و مودهای مختلفی را نواخت؛ موسیقی فلامنکو، موسیقی سنتی کاتالونیا، موسیقی ایرانی، موسیقی فلکلور سیسیل، موسیقی بلوز، موسیقی آفریقا و... برای خلق و ارائه چنین نواهایی، شناخت و علم اهمیت بسیار دارند و وقتی با نبوغ در میآمیزد، ماحصل میشود اجرایی که در تالار وحدت شاهد بودیم. در واقع برخی از تکنیکهای نوازندگی گارسیا آنقدر غریب و بدیع بودند که باورشان بسیار سخت است. مثلا به جای کشیدن آرشه روی سیمها با آرشه به سیمهای ضربه میزد و صدایی شبیه به ساز عود خلق میکرد ویا گاهی اوقات با منطق ساز ویولن آرشه را روی سیمهای میکشید که منجر به صدای منحصر به فردی میشد. او در واقع یک ارکستر تک نفره (one man band) بود. گارسیا با انتخاب کهنترین موسیقیها و دمیدن روح موسیقی خود در درون آنها، محصول موسیقایی جدیدی پیش روی مخاطبش میگذارد. محصولی که رخوتِ سنت از آن جدا شده و شادابی یک هنرمند مدرن به درون آن نفوذ کرده است. بدون شک گارسیا فونس یکی از بزرگترین هنرمندان موسیقی معاصر جهان است.
شش: گارسیا تمام راههایی که پیش بینی میشد برود را نرفت تا راه خودش را برود و این یعنی راه و رسم ابرهنرمند بودن.
منبع:
اختصاصی سایت موسیقی ما
تاریخ انتشار : جمعه 4 اسفند 1391 - 00:00
افزودن یک دیدگاه جدید