مقوله ارکستر ملی در ایران
مقولهٔ ارکستر ملی در ایران، از بدو تاسیس و در همان نطفههای نخستیناش در ارکسترهایی نظیر ارکستر گلهای رادیو، فی نفسه دچار تناقضی نمکین بوده است که تا به امروز نیز هم چنان ادامه دارد. شاید میبایست مطلب را چنین توضیح داد که اجرای قطعات ملی (یا به لفظ فرنگیها ناسیونال) اگر در کشورهای مبدع آن، نوعی مراجعت از موسیقی شهری به فضاهای بومی آن سرزمینها محسوب میشده است، در سرزمین ما پیوسته مبین حرکت از جامعهای روستایی به سمت شهری شدن قلمداد شده و راهی وارونه را پیموده است.
ارکسترهای ناسیونال در کشورهای حوزهٔ شمال، سال هاست که علت وجودیشان را در نیاز به تنوع رپرتوار و در لـزوم توجه به فرهنگ قومی و قبیلهای سرزمینشان و معرفی میراث شنیداری یک سرزمین برای سایر ملل جستجو کردهاند و البته این در حالی است که رپرتوار سمفونیک و سازهای ارکستری این ممالک نیز مفارقـتی بنیادین را با چیستی موسیقی بومی آن نقاط از جهان به نمایش نمیگذاشته است.
ارکستر موسیقی ملی در ایران امـّا برعکس، همواره پدیدهای بوده است که میکوشیده با الحان و نغمات آشنای موسیقیهای بومی، سازها ی غربی و به ویژه موضوع چند صدایی را برای شنوندهٔ کمتر شنیده و کمتر آشنای ایرانی موجه جلوه دهد که این نتیجهٔ طبیعی تفاوت بنیادین، میان ذائقهٔ موسیقی ایرانی و ساختار سازهای آن با فرهنگ شنیداری جهان معاصر است. از این رو از دیر باز تا به امـروز هرگاه که ارکستر ملی در ایران بر صحنه رفـته است با دو دسته مخاطب رو به رو بوده که سلیقهای متفاوت و لاجرم توقعی متفاوت را دنبال میکردهاند. مخاطبانی که با تصور شنیدن موسیقی بومی ایرانی به تالار رفتهاند معمولا ً از رویکرد سمفونیک و غربی ارکستر شکایت داشتهاند و آن دسته از حاضران که به امید شنیدن چند صداییهای مبتنی بر علوم غربی موسیقی در تالار جمع شدهاند، معمولا ً نسبت به تکنیک ضعیف و فاصلهٔ بعید آن با استانداردهای جهانی گـِلهمند هستند. آنچه بدیهی ست، اینکه مخاطبان راضی نیستند و کمتر کسی میداند که در این نوع از ساختار ارکستری جستجوگر کدام ساحت و معنا میتواند باشد.
از این رو در آغاز گمان میرود که یک نکته باید همین جا و برای همیشه روشن شود. ارکستر ناسیونال در هیچ سرزمینی، ارکستر سازهای سنتی آن سرزمین نیست. این شرط اول است و شرط آخر نیز هم. لذا آن دسته از مخاطبین و احیانا ً منتقدینی که طی چند روز گذشته اجرای اخیر ارکستر ملی ایران را با این استدلال مورد هجوم قرار دادهاند که رپرتوار تازهٔ ارکستر، رپرتواری سمفونیک با کمی رنگ و لعاب یا چاشنی سازهای ایرانی قلمداد میشود، ناگزیرند به این نکته عنایت بورزند که آنچه در نظر ایشان عیب وعـذر بر این اجرا تلقی میشود در مفهوم علمی، حـُسن ارکستر فعلی ست و اتفاقا ً اِشکال اساسی که بر مدیریت هنری و شکل رپرتوار قبلی ارکستر وارد بود، فقدان همین نگاه علمی و شناخت از مفهوم ارکستر ناسیونال در ساختار جهانی آن بیان میشد.
پس توضیح اول اینکه اگر تمایل داریم به یک اجرا از سازهای سنتی ایرانی گوش بسپاریم که تصنیفی در آواز بیات ترک را به اجرا میگذارند، منطقا ً بهتر است که به کنسرتی از گروه کامکارها یا شهرام ناظری برویم (دست کم تا وقتی که امکان حضور در کنسرت محمد رضا شجریان در محلی نزدیکتر از دبی میسر نیست)، چون هیچ ارکستر موسیقی ملی درهیچ نقطهای از جهان برای برآوردن پاسخ به چنین نیازهایی تاسیس نشده است و بدیهی ست اگر ارکستر جدید موسیقی ملی در ایران نیز بخواهد چنین رویکردی را در برنامهٔ کاری خود قرار بدهد، ناگزیر به همان ورطهای خواهد افتاد که طی سالهای گذشته و پیش از تعطیلی دوسالهاش با آن درگیر بود و بدیهی ست که در چنان حالتی میبایست در برابر سیل انتقادات علمی و آکادمیک پاسخگو باشد (که البته در آن زمان نبود) و این توان فرسا و ناجاذب است.
توضیح دوم اینکه بدیهی ست ارکستر موسیقی ملی هیچ سرزمینی، امـّا ارکستر سمفونیک آن سرزمین نمیتواند بود. ارکستر سمفونیک نهاد فرهنگی مشخصی ست که از تهران تا نیویورک وظایفی مالوف را ایفاء میکند و بنا نیست ساختار خود را از کشوری به کشور دیگر و از یک حوزهٔ فرهنگی به حوزهٔ فرهنگی دیگر بنابر مختصات جغرافیایی تغییر بدهد. رپرتوارهای سالیانهٔ ارکسترهای سمفونیک از گنجینهٔ عظیم فرهنگ جهانی استخراج میشوند و اگر لازم بشود که گاهی گوشهٔ چشمی هم به اندیشههای جدید هـنری بیاندازند، ارزشهای تکنیکال و پیچیدگیهای نوآورانه و بدیع در هر اثر را لحاظ میکنند و نه کیفیات منطقهای و جغرافیایی آن را. بنابر این آثار ارائه شده در رپرتوارهای سمفونیک ممکن است گاهی برآمده از فرهنگ بومی منطقهای از جهان باشند و به همان میزان هم ممکن است که برآمده ازفرهنگ شنیداری منطقهای خاص نباشند و به شکلی اجمالی و کلی دلبستگی شنیداری به خرد جمعی جهانی را به نمایش بگذارند. از این رو متر و محک ارزش گذاریشان بر آثاری که اجرا میکنند، نه حفظ ارزشهای موسیقایی بومی مناطق مختلف کره زمین که حفظ کلیت فرهنگ شنیداری جهان از گذشته تا به امروز است. مبتنی بر این توضیحات نیز میتوان گفت آن دسته از علاقمندان موسیقی سمفونیک که توقع دارند با حضور در تالار کنسرت، با به هوا شدن فیلی رو به رو بشوند که شعبده بازیهای غریب تکنیکال و نوآوریهای بدیع و مسحور کنندهٔ ادبیات جهانی موسیقی را یک جا به سمع حضور برساند، عقلا ً و منطقا ً سزاست که در خانه بمانند و با فشردن یک کلید، به اجرایی از یک اثر آوانگارد از ارکسترسمفونیک نیویورک گوش بسپارند و زحمت رفتن تا تالار وحدت و تماشای اجرای ارکستر ملی را برخود هموار نکنند، چون کالای مورد نیازشان را در آن مارکت نخواهند یافت.
آهنگساز، رهبر ارکستر و پژوهشگر در حوزه فرهنگ
منبع: اعتماد
ارکسترهای ناسیونال در کشورهای حوزهٔ شمال، سال هاست که علت وجودیشان را در نیاز به تنوع رپرتوار و در لـزوم توجه به فرهنگ قومی و قبیلهای سرزمینشان و معرفی میراث شنیداری یک سرزمین برای سایر ملل جستجو کردهاند و البته این در حالی است که رپرتوار سمفونیک و سازهای ارکستری این ممالک نیز مفارقـتی بنیادین را با چیستی موسیقی بومی آن نقاط از جهان به نمایش نمیگذاشته است.
ارکستر موسیقی ملی در ایران امـّا برعکس، همواره پدیدهای بوده است که میکوشیده با الحان و نغمات آشنای موسیقیهای بومی، سازها ی غربی و به ویژه موضوع چند صدایی را برای شنوندهٔ کمتر شنیده و کمتر آشنای ایرانی موجه جلوه دهد که این نتیجهٔ طبیعی تفاوت بنیادین، میان ذائقهٔ موسیقی ایرانی و ساختار سازهای آن با فرهنگ شنیداری جهان معاصر است. از این رو از دیر باز تا به امـروز هرگاه که ارکستر ملی در ایران بر صحنه رفـته است با دو دسته مخاطب رو به رو بوده که سلیقهای متفاوت و لاجرم توقعی متفاوت را دنبال میکردهاند. مخاطبانی که با تصور شنیدن موسیقی بومی ایرانی به تالار رفتهاند معمولا ً از رویکرد سمفونیک و غربی ارکستر شکایت داشتهاند و آن دسته از حاضران که به امید شنیدن چند صداییهای مبتنی بر علوم غربی موسیقی در تالار جمع شدهاند، معمولا ً نسبت به تکنیک ضعیف و فاصلهٔ بعید آن با استانداردهای جهانی گـِلهمند هستند. آنچه بدیهی ست، اینکه مخاطبان راضی نیستند و کمتر کسی میداند که در این نوع از ساختار ارکستری جستجوگر کدام ساحت و معنا میتواند باشد.
از این رو در آغاز گمان میرود که یک نکته باید همین جا و برای همیشه روشن شود. ارکستر ناسیونال در هیچ سرزمینی، ارکستر سازهای سنتی آن سرزمین نیست. این شرط اول است و شرط آخر نیز هم. لذا آن دسته از مخاطبین و احیانا ً منتقدینی که طی چند روز گذشته اجرای اخیر ارکستر ملی ایران را با این استدلال مورد هجوم قرار دادهاند که رپرتوار تازهٔ ارکستر، رپرتواری سمفونیک با کمی رنگ و لعاب یا چاشنی سازهای ایرانی قلمداد میشود، ناگزیرند به این نکته عنایت بورزند که آنچه در نظر ایشان عیب وعـذر بر این اجرا تلقی میشود در مفهوم علمی، حـُسن ارکستر فعلی ست و اتفاقا ً اِشکال اساسی که بر مدیریت هنری و شکل رپرتوار قبلی ارکستر وارد بود، فقدان همین نگاه علمی و شناخت از مفهوم ارکستر ناسیونال در ساختار جهانی آن بیان میشد.
پس توضیح اول اینکه اگر تمایل داریم به یک اجرا از سازهای سنتی ایرانی گوش بسپاریم که تصنیفی در آواز بیات ترک را به اجرا میگذارند، منطقا ً بهتر است که به کنسرتی از گروه کامکارها یا شهرام ناظری برویم (دست کم تا وقتی که امکان حضور در کنسرت محمد رضا شجریان در محلی نزدیکتر از دبی میسر نیست)، چون هیچ ارکستر موسیقی ملی درهیچ نقطهای از جهان برای برآوردن پاسخ به چنین نیازهایی تاسیس نشده است و بدیهی ست اگر ارکستر جدید موسیقی ملی در ایران نیز بخواهد چنین رویکردی را در برنامهٔ کاری خود قرار بدهد، ناگزیر به همان ورطهای خواهد افتاد که طی سالهای گذشته و پیش از تعطیلی دوسالهاش با آن درگیر بود و بدیهی ست که در چنان حالتی میبایست در برابر سیل انتقادات علمی و آکادمیک پاسخگو باشد (که البته در آن زمان نبود) و این توان فرسا و ناجاذب است.
توضیح دوم اینکه بدیهی ست ارکستر موسیقی ملی هیچ سرزمینی، امـّا ارکستر سمفونیک آن سرزمین نمیتواند بود. ارکستر سمفونیک نهاد فرهنگی مشخصی ست که از تهران تا نیویورک وظایفی مالوف را ایفاء میکند و بنا نیست ساختار خود را از کشوری به کشور دیگر و از یک حوزهٔ فرهنگی به حوزهٔ فرهنگی دیگر بنابر مختصات جغرافیایی تغییر بدهد. رپرتوارهای سالیانهٔ ارکسترهای سمفونیک از گنجینهٔ عظیم فرهنگ جهانی استخراج میشوند و اگر لازم بشود که گاهی گوشهٔ چشمی هم به اندیشههای جدید هـنری بیاندازند، ارزشهای تکنیکال و پیچیدگیهای نوآورانه و بدیع در هر اثر را لحاظ میکنند و نه کیفیات منطقهای و جغرافیایی آن را. بنابر این آثار ارائه شده در رپرتوارهای سمفونیک ممکن است گاهی برآمده از فرهنگ بومی منطقهای از جهان باشند و به همان میزان هم ممکن است که برآمده ازفرهنگ شنیداری منطقهای خاص نباشند و به شکلی اجمالی و کلی دلبستگی شنیداری به خرد جمعی جهانی را به نمایش بگذارند. از این رو متر و محک ارزش گذاریشان بر آثاری که اجرا میکنند، نه حفظ ارزشهای موسیقایی بومی مناطق مختلف کره زمین که حفظ کلیت فرهنگ شنیداری جهان از گذشته تا به امروز است. مبتنی بر این توضیحات نیز میتوان گفت آن دسته از علاقمندان موسیقی سمفونیک که توقع دارند با حضور در تالار کنسرت، با به هوا شدن فیلی رو به رو بشوند که شعبده بازیهای غریب تکنیکال و نوآوریهای بدیع و مسحور کنندهٔ ادبیات جهانی موسیقی را یک جا به سمع حضور برساند، عقلا ً و منطقا ً سزاست که در خانه بمانند و با فشردن یک کلید، به اجرایی از یک اثر آوانگارد از ارکسترسمفونیک نیویورک گوش بسپارند و زحمت رفتن تا تالار وحدت و تماشای اجرای ارکستر ملی را برخود هموار نکنند، چون کالای مورد نیازشان را در آن مارکت نخواهند یافت.
آهنگساز، رهبر ارکستر و پژوهشگر در حوزه فرهنگ
منبع: اعتماد
تاریخ انتشار : پنجشنبه 26 آبان 1390 - 00:00
افزودن یک دیدگاه جدید