درست هفت روز پس از برخورد با یک چنگ بسیار بزرگ در موزه دانشگاه تکنیک استانبول روز چهارشنبه ۱۲ بهمن ۱۳۹۰ (یکم فوریه ۲۰۱۲) چنگ بزرگ دیگری در موزه خوشنویسی قزوین دیدم. برای کار دیگری رفته بودم ولی دیدن آن ساز پرهیبت، برای چند ساعتی برنامه کاریام را به هم زد. رویش نوشته بودند «ساز فرش قزوین». بدبختانه یک طلق بزرگ شفاف روی سیمهایش کشیده بودند تا مبادا کسی مشغول نواختن شود و رویش هم نوشته بودند «از دست زدن خودداری کنید». دزدکی چند سیمش را به صدا درآوردم و برای اینکه صدای نگهبان بیگانه با فرهنگ و هنر بالا نیاید، از ادامه هنرنمایی بیخیال شدم.
تنها اطلاعاتی که روی یک برگ نوشته بودند، پاسخگوی کنجکاوی من نبود. به این صورت «ساز فرش قزوین ساخته سیفالله شکری، تنهاسازی است که چند نفر به صورت همزمان میتوانند در حالتهای مختلف کوبهای، آرشهای و زخمهای آن را بنوازند. این ساز برگرفته از دار فرش است.» تلاش من برای دانستن بیشتر در آن مکان راه به جایی نداشت. نشان سازندهاش را گرفتم و ساعتی بعد در ۲۵متری عمق زمین وی را درون یک آبانبار قدیمی یافتم. همانجا به تشخیص استانداری و میراث فرهنگی استان درود فرستادم که اجازه داده بودند آبانبار حکیم، واقع در خیابان محمدیه قزوین به کارگاهی برای کندوکاو چند جوان عاشق پیرامون سازهای کهن ایران تبدیل شود.
پیش از این یکدیگر را ندیده بودیم و چون سیفالله شکری اهل اینترنت نبود، امکان آشنایی مجازی نیز وجود نداشت. به چند دقیقه سخنهایمان نیکو افتاد و من پرسش در پی پرسش و او صبورانه پاسخ در پی هر پرسش. درباره «ساز فرش» و به تعبیر من «چنگفرش» گفت که از دار قالی ایرانی الهام گرفته است. همانطور که قالی ایرانی را هم به صورت افقی و هم عمودی میبافند، این ساز نیز در دو حالت افقی و عمودی نواخته میشود. چون در قالیبافی ایرانی همزمان چند بافنده روی دار فرش کار میکنند، در این ساز نیز همزمان هشت تا ۱۰نفر میتوانند به صورت همزمان بنوازند که بیشترین ظرفیت آن در حالت افقی است.
سیفالله شکری پیش از این، چنگهای دیگری را یا براساس نقوش کهن بازسازی کرده یا براساس اندوختههای ذهنیاش طراحی کرده و ساخته بود. از جمله سه عدد چنگ اهدایی وی به سازمان ملل که هر کدام در یکی از دفاتر این سازمان به نمایش درآمدهاند. چنان که خودش میگفت یکی از سازهای اهداییاش به عنوان سفیر صلح انتخاب شده است. درخصوص رونمایی از «چنگفرش» نیز میگفت محمود احمدینژاد در سفر استانیاش به قزوین رسما از آن رونمایی کرده است ولی از آنجا که من اخبار دولتی را دنبال نمیکنم، خبردار نشدم!
دیدن کاسه کمانچهای به این بزرگی، نمیتوانست هیچ رهگذری را بیپرسش بگذارد. به نظرم زیادی از اندازه بزرگ بود. گفتم «کمانچه باس است؟»، گفت «دوبل باس»؛ یعنی بسیار بمتر از کمانچه معمولی که از نظر گستره صدایی به ساز زهی کنترباس تنه میزند. ناخودآگاه سخن از کمانچهباس ابداعی استاد ابراهیم قنبریمهر به میان آمد و اینکه جوانی آن را به نام خود تمام کرده و متاسفانه یک از سایتها نیز مهر تاییدی بر این ادعای نادرست زده است. بسیار مشتاق شدم پس از آمادهشدن، بار دیگر سفری به قزوین بروم و صدای این ساز نوپیدا و پر هیبت را بشنوم ولی به نظرم برای به صدا درآوردن آن ناچار خواهد بود آن را به تهران بیاورد. نوازندگان کنترباس خیلی کمتر از آن هستند که بتوان تصورش را کرد. سیفالله شکری سخنهای بسیار در سینه داشت. برآن شدم روزی دیگر به دیدنش بروم و اگر شد، او را تشویق کنم با همکاری دوستانش، چنگفرش را به صدا درآورند تا من و شما خوانندگان گرامی ببینیم چگونه یک ساز، همزمان صدای سازهای آرشهای، زخمهای و کوبهای را تولید میکند. این کنجکاوی بماند برای بعد؛ اگر قسمت یاری کند.
منبع:روزنامه شرق
افزودن یک دیدگاه جدید