
رامتین ابراهیمی: آلبوم «صدای جنوبی» (Southern Voice) از تیم مکگراو (Tim McGraw) پس از یک سال تاخیر (به علت پخش بدون مجوز یک آلبوم منتخب از طریق استودیوی کرب) انتشار یافت. این آلبوم 12 ترانهای توسط استودیوی کرب به عنوان آخرین همکاری تیم و این استودیو به بازار آمده است. مکگراو پس از 9 آلبوم، اکنون یک خواننده پخته و کامل است و این آلبوم در بین کاملترین آلبومهای امسال خواهد بود.
معرفی ترانه ها:
1- «هنوز» (Still): از ابتدا قرار نبود این ترانه، به عنوان ترانه ابتدایی آلبوم باشد اما دلیل استفاده از این ترانه این است که مک گراو نخواسته آلبوم را با یک ترانه شاد (یا ریتمیک) شروع کند که نبض آلبوم از دستش برود. دلیل دوم هم این که در این آلبوم تنها دو ترانهی شاد وجود دارد، پس وقتی ترانهی ابتدایی آرام است، قرار نیست تمام آلبوم ریتمیک باشد، همانطور که آلان جکسون در آلبوم سال قبل خود «زمان خوشی» و جرج استرایت در آلبوم امسالش «توانگ» کار خود را با یک ترانهی شاد شروع کردند و تا آخر متوجه میشوید تمام آلبوم بیشتر به این حس نزدیک است. این ترانه یک نوع افسوس خواننده درباره مکانهایی که به تنهایی با خانوادهاش بوده میپردازد و اینکه دوست دارد دوباره به آن زمان برود. صدای تیم در این ترانه بسیار لطیف و ریتم آن آرامشبخش است و حس حرکت در آن احساس میشود؛ این حس در ترانهی بعدی شدت گرفته و حس میکنید از نظر ریتم ترانه بعدی ادامه همین قطعه است که باعث یک خط شدن آلبوم میشود. در همین اولین ترانه، جدا شدن یک خانواده و آرزوی یک مرد برای رها بودن و برگشتن به دوران خوب کودکیاش موضوع اصلی واقع شده و بسیاری از افراد همسن خواننده همین حس را خواهند داشت.
2- «قطار شهر ارواح» (Ghost Town Train) :بعد از اعلام ترانههای آلبوم، عنوان این ترانه همه طرفداران موسیقی کانتری را شگفتزده کرد و همه انتظار یک متن خیالی و شگفت انگیز را داشتند اما ترانه و ساختار ریتم و روش خواندن مکگراو به مراتب بهتر از این تصور از کار درآمد. در این شعر خواننده رفتن محبوب خود را به کلمهی قطار شهر ارواح تشبیه می کند که به سرعت از پیش او رفته و حتی وقت یک عذرخواهی هم وجود نداشته. ریتم ترانه کاملا قصد شبیهسازی صدای حرکت قطار را دارد و یک ریتم یکدست درام تا پایان ترانه این حس ترک کردن و رفتن را به وجود میآورد. در ترجیعبند این قطعه، نمونهای از پختگی موسیقی تیم به گوش میخورد که توانسته از سازها بسیار خوب استفاده کند.
3- «دخترهای خوب» (Good Girls): و حالا یکی از بهترین ترانهها و داستانگوییهای این آلبوم؛ در عنوان شعر، برای مفهوم «خیانت دو دوست» از عبارت دخترهای خوب استفاده شده است. این ترانه اکثر ویژگیهای سبک کانتری را در خودش جمع کرده؛ اول از همه اینکه یک ترانهی داستانگو است، و اینکه بند ابتدایی ترانه در آخر هم تکرار میشود و شما این بار بعد از فهمیدن داستان بسیار شگفتزده میشوید که این بار چه حس متفاوتی دارد. مورد دیگر شبیه سازی بسیار عالی فضای داستان است، طوری که شما صحبت شخصیتها را درست مثل یک فیلم سینمایی احساس می کنید. یکی از ترانهسراهای این ترانه «آیمی میو» است که پیش از این برای «کنی چسنی» و شخص مکگراو ترانههای خوبی نوشته بود. مناسب با شرایط داستان، تیم مکگراو زیاد از لهجهاش استفاده نکرده و ترانه برای افرادی که از لهجه خوانندههای کانتری خوششان نمیآید، مناسب است.
4-«توی زمانش نمی دونستم» (I Didn't Know It At The Time): این یکی، کمی از ترانه اول جلوتر رفته؛ یک پشیمانی کامل درباره کارهایی که باید انجام میشده اما گوینده میگوید که با انجام ندادن آنها اشتباه کرد. خیلیها با این ترانه احساس نزدیکی خواهند کرد بخصوص جایی از ترانه که می گوید:«فکر میکردم جانی بهترین دوستم بشه، اما الان 15 سال میشه که باهاش حرف نزدم. اون موقعی که با پدرم دعوا میکردم، هیچوقت فکر نمیکردم یه موقعای به یه پیرمرد تبدیل بشه.» این تنها ترانهای است که ساز پیانو به عنوان رکن اصلی موسیقی استفاده شده و آن هم به حس پشیمانی شعر اضافه میکند، مخصوصا مانند ریتم درام پشت سرهم بر روی کلیدهای خاصی نواخته میشود. در این شعر به نوعی تیم مکگراو نقش یک مرد خانواده است که دارد اشتباهات و در عین حال لحظههای خوش زندگیاش را بازگو میکند و این بار هم اثری از خانوادهای گرم در شعر پیدا نمیشود و باید این یکدستی مضمونی را ستایش کرد که مستقیم به تصمیم تیم برای انتخاب ترانههایش مربوط میشود.
5- «این یه نوع کاره که با تو خوش باشم» (It's A Business Doing Pleasure With You): ترانه حاضر که به عنوان اولین تک ترانهی آلبوم حدود یک ماه پیش در آمریکا پخش شد، داستان کاملا جدایی دارد. اولین و شادترین ترانه آلبوم، همین قطعه است که اتفاقا شنیدنش لذتبخش است. اگر افرادی مثل «آلان جکسون» و یا «جرج جونز» در موسیقی کانتری به خاطر کارهای شاد و ریتمیکشان معروف هستند، برعکس مکگراو به خاطر آهنگهایی با ریتم ملایم معروف است. مضمون و متن این ترانه با آثار گذشته او تفاوت بسیاری دارد؛ شعر از زبان شوهر به زنش است که بابت خرج کردن تمام پولهایش بابت خریدهای زن شکایت میکند، چیزی که در موسیقی کانتری کم پیش آمده. مثلا جایی میگوید: «تمام کارتهای اعتباریم خالی شده، دختر نمیدونی من رو تو چه وضعیتی انداختی.» یا جای دیگری: «داشت تقریبا گریهام میگرفت وقتی رسید اون الماسها رو آوردی، خدایا! دارم بیشتر از اونی که درمیارم خرج میکنم». نود درصد آهنگ با صدای تیم پر میشود و زمانی برای تکنوازی باقی نمیماند. این ترانه تا حدی جزو ترانههای کمدی/عاشقانه شناخته میشود و شنیدنش قطعا با لذت همراه است.
6-«اگه امروز بمیرم» (If I Died Today): ترانهای مخصوص جوانها، که مفهوم بالایی ندارد اما از لحاظ شنیداری و ریتمی بهترین آهنگ این آلبوم است. در این ترانه جوانی هست که به اتفاقات پس از مرگش فکر میکند و در بین حرفهایش «اگر»های عجیبی هم میگوید: «اگه امروز بمیرم، هنوز هم یه پیشخدمت هستم، ممکنه بتونم مثل سوپرمن پرواز کنم؟» اما این شعر، ترجیعبند خوبی دارد و کل ریتم و روش خوانش ترانه هم در ذهن میماند. ترانه با گیتار شروع میشود و با ریتم دلنشین و زیبای درام ادامه پیدا میکند و چون فاصله بندها و ترجیعبند زیاد نیست خستهکننده نمیشود. پایان ترجیعبند با جمله «اگه امروز بمیرم... چه کسی این گیتار کهنه رو میگیره؟» شنونده را یاد ترانههای معروف این سبک میاندازد و مخصوصا برای طرفداران ایرانی سبک کانتری، ترانه «من رو با عینک آفتابیم دفن کنید» از «شل سیلوراستاین» را تداعی میکند که با جمله ای شبیه به همین تمام میشود. یکی از ترانهنویسهای این قطعه «چاد کروئگر»، خواننده اصلی گروه راک «نیکل بک»، است که دوست صمیمی تیم است.
7- «آقای.. هرکی هستی» (Mr. Whoever You Are): یک ترانه قصهگوی دیگر، این بار با تفاوتهایی در ساختار ترانه. این ترانه نسبت به بقیه قطعههای آلبوم حس محلیتر بیشتری دارد و این حس جدا از متن ترانه، با ساز ماندولین محقق میشود. پس از چندین بار شنیدن این ترانه، قسمتهایی از ابتدای فیلم «شکارچی گوزن» به ذهنم آمد، چون قصه این ترانه هم در یک شهر کوچک و در یک «بار» میگذرد. در این ترانه هم مکگراو تخصصاش در خواندن و اجرای ترجیعبند را نشان میدهد (ترانههای «همیشه عصبانی» و «جوری زندگی کن انگار داشتی میمردی» و ترانه «قطار شماره 10» دارای اجرای قویای در قسمت ترجیعبند هستند.) این آهنگ همچنین مناسب یک موزیک ویدئو است و امکان آن هست که از آن یک موزیک ویدئوی خوب ساخته شود.
8-«صدای جنوبی» (Southern Voice): ترانه اصلی و همنام آلبوم. کاری میهنپرستانه و در ستایش تمام هنرمندان و قهرمانها و افسانههایی که از جنوب آمریکا آمدهاند و با لهجهی شیرین جنوبی مانند خود مکگراو به موفقیت رسیدند؛ از «هنک ویلیامز» گرفته تا «مایکل جردن» و «جک دنیل». این ترانه دومین تک ترانه پخش شده و دومین (و آخرین) ترانه شاد این آلبوم است و از آن موزیک ویدئویی هم ساخته شده، که شامل تصاویری زنده از کنسرت مکگراو و همچنین تصاویری از تیم و گروهش در حین اجرای آهنگ در وسط خیابان است. این ترانه، شعر بسیار خلاقانهای دارد. درست است که در تمام ترانه اسم هنرمندان و قهرمانها را می شنویم اما موسیقی جوری ترکیب شده که احساس یک بازی بسکتبال به شما القاء میشود. درست در ابتدای ترانه که مکگراو میگوید:«هنک ویلیامز این رو خوند، نورما ترید این رو روند، چاک بری اونو به لرزه درآورد، بلو بارو اونو نوشت، آرتا فرانکلین اون رو فروخت، دالی پارتون اونو جذاب کرد، روزا پارک اونو روند، اسکارلت اوهارا (شخصیت اصلی رمان و فیلم «برباد رفته») اونو شکار کرد».
9-«باید اونجا بودی» (You Had To Be There): یک کار احساسی و بسیار شبیه به زندگی واقعی خود مکگراو، درباره پدری که از زمان تولد پسرش او را ول کرده بود و بعد از موفقیت پسر در 21 سالگی با او تماس میگیرد و پسر درباره تمام کارهایی که پدر باید انجام میداده و اونجا نبود که انجام دهد شکایت میکند. این ترانه با لهجه غلیظ جنوب امریکا خوانده شده و حتی تلفظ بعضی کلمات نسبت به تلفظ معمول آن تفاوت دارد. آهنگ ابتدای این ترانه چیزی شبیه به آهنگهای اخیر کنی راجرز است. قافیهها مانند چند شعر دیگر این آلبوم بسیار به جا هستند و زمانبندی تیم در خواندن هر خط از شعر بینقص است. تنها اشکال ترانه بلندبودن بیش از اندازه ترجیع بند است که با تمام زیباییاش دو خط پایانی ترجیعبند خسته کننده میشود. ابتدای هر بند، کمی به دکلمه شبیه شده و آن هم بخاطر القاء حس یک صحبت تلفنی است بین پدر و پسر. بیشتر این آلبوم داستان جوانیهایی است دور از محیط خانواده و در هیچ ترانهای یک خانواده کامل و خوب نمیبینیم. این یکدستی بسیار عالی است چون تیم سعی نمیکند تظاهر کند همه چیز خوب پیش میرود.
10- «من فقط عیسی مسیح هستم» (I'm Only Jesus): یک تم راک که با کانتری مخلوط شده و با جملههای بلند یک آهنگ با میانگین خوب را به وجود آورده. از دید من این ترانه ضعیفترین آهنگ این آلبوم است و تا حدی این نظریه درست است. چون نه معنی بالایی دارد و نه چیزی برای گفتن و نه در جهت یکدستی آلبوم حرکت کرده. اما ملودیهای تکنوازی قویای دارد. گیتار الکتریک ابتدای ترانه کمی مصنوعی و شبیه به گیتارهای خوانندههای راک دهههای 80 و 90 است و شاید اگر جایش را به یک صدای قویتر و با حستر میداد جالبتر میشد. بهتر است بگوییم در ترانههای کانتری/راک، «توبی کیت» حرفهای تر از بقیه خوانندهها عمل میکند و صدایش هم خشنتر است و با نادیده گرفتن بیحسی صدایش باید گفت توبی کیت این آهنگ ها را بهتر اجرا می کند.
11- «تا ابد هفده ساله» (Forever Seventeen): بعد از کمی سرازیری در ترانه قبل، برمی گردیم به یک کار ویژه؛ ترانهای درباره پیر شدن و رویای جوانی. احساس در تمام ریتم و ملودی و صدای مک گراو موج میزند، ترجیع بند بسیار دلنشینی دارد و تیم کمی گامش را پایینتر آورده تا بتواند تاثیرگذاری را بیشتر کند. شعر چیزی مانند صحبت با یک زن است که جوان نیست و کم کم دارد به سمت میانسالی میرود و شعر یک نوع دلداری است به تمام کسانی که دوران جوانی آنها پایان یافته و در رویایشان تا ابد در 17 سالگی قرار دارند. در تمام آلبوم سه بار 17 سالگی به گوش میرسد؛ ترانه 3 و این ترانه و ترانه پایانی آلبوم که هر سه حسرتی است درباره گذر جوانی و فقط میزان پرداخت آنها متفاوت است. گیتار استیل با همراهی گیتار الکتریک فضای بسیار خوبی ایجاد کردهاند. این ترانه را میتوان بسیار گوش داد و چون که با واقعیت اجین شده آن را باور خواهید کرد و شاید این دلداری مکگراو برای زنی که سنش دارد بالا می رود را برای خودتان هم قبول کنید و بپذیرید زندگی آنقدرها هم بد نیست.
12- «دوستت دارم، خداحافظ» (Love You Goodbye):آخرین ترانه آلبوم هم درباره یک خانواده جدا شده است؛ جمله های بلند و صحبت گونه (بهتر است بگیم رپ به سبک کانتری) که داستان یک پسری است از طلاق والدینش تا ازدواج و مرگ مادرش و صحبت پایانیاش با پدرش. جز با شنیدن این ترانه نمیشود از متن آن صحبت کرد، چون یک داستان کامل است و اصلا ترجیعبند ندارد و یک سر خوانده میشود. در ابتدای ترانه مکگراو میگوید: «شب بود و از خونه پدرش زد بیرون، یه پسر 17 ساله، وانتش رو روشن کرد و حرکت کرد، برگشت به خونه مادرش، آماده میشد برای فرارش، و آروم از پله بالا رفت و یه نامه گذاشت... نوشت مامان من دوستت دارم، خداحافظ». کل ترانه نگاه پسر به گذشتهاش است و میگوید که نتوانسته عشقش را درست به پدر و مادرش بگوید. بهترین قسمت این ترانه صدا و ملودی صدای تیم است. در ادامه مسیر ترانههای کانتری، این ترانه و چند ترانه قصهگوی قبلی کاملا وابسته به متن هستند و اگر نتوانید آنها را متوجه بشوید لذت آن به کمتر از نصف میرسد. این ویژگی باعث بالابردن کیفیت موسیقی میشود و نباید آنرا ایراد موسیقی کانتری دانست.
آلبوم «صدای جنوبی» در زمان مناسب پخش نشده و به دلیل زمانبندیها مانند آلبوم های توبی کیت و جرج استرایت نمی تواند در جشواره سیام شرکت کن (نامزدهای آن جشنواره اعلام شدهاند) شرکت کند. بنابراین باید چندماهی صبر کرد تا بتوانیم شاهد حضور این آلبوم در جوایز موسیقی باشیم.
افزودن یک دیدگاه جدید