اسفند 1393
این قطعه از آلبوم «دهه پنجاهی» است.
متن ترانه
اومدی وقتی که بارون شب ُ از پنجره شست
وقتی تار عنکبوت بسته بود این صندوق پُست
اومدی وقتی که دیگه تلفن زنگ نمیزد
وقتی من مونده بودم با یه بغل خیال بد
اومدی تا دربیام از توی جلد خستگی
اومدی تا منو بسپاری به دست زندگی
نکنه تنهام بذاری وسط این بازی
من ُ مثل تار موهات پُشت گوش نندازی
طاق غصهها شکست ُ پل رنگی قد کشید
آخرش یکی تو دنیا حرفای منو شنید
یکی اومد تا بفهمه لهجهء زخم منُ
یکی اومد تا ببنده جادهء برگشتن ُ
دستای منو گرفتی تا نیفتم از نفس
با من آواز رهایی خوندی تو کنج قفس
نکنه تنهام بذاری وسط این بازی
من ُ مثل تار موهات پُشت گوش نندازی
وقتی تار عنکبوت بسته بود این صندوق پُست
اومدی وقتی که دیگه تلفن زنگ نمیزد
وقتی من مونده بودم با یه بغل خیال بد
اومدی تا دربیام از توی جلد خستگی
اومدی تا منو بسپاری به دست زندگی
نکنه تنهام بذاری وسط این بازی
من ُ مثل تار موهات پُشت گوش نندازی
طاق غصهها شکست ُ پل رنگی قد کشید
آخرش یکی تو دنیا حرفای منو شنید
یکی اومد تا بفهمه لهجهء زخم منُ
یکی اومد تا ببنده جادهء برگشتن ُ
دستای منو گرفتی تا نیفتم از نفس
با من آواز رهایی خوندی تو کنج قفس
نکنه تنهام بذاری وسط این بازی
من ُ مثل تار موهات پُشت گوش نندازی
دیدگاهها
مازیار عزیز بسیار کار سنگینی بود
شعر زیبا به همراه ملودی قوی و استخوان دار این کار به همراه صدای پر حجم شما کاری در حوضه ی موسیقی عامه پسند انجام داد که خیلی از کسانی که در این حوضه کار میکنند باید تا به امروز انجام میدادند .
دوست کوچک شما شروین
اصلا خوب نبود...نه گیتار الکتریکش خوب بود نه درام زنده بود و نه صدا خوب بود....
عالی بودن....میدزدمش و به اسمه خودم پخشش میکنم
سلام کار بسیار خوبی بود
لذت بردم
ممنون و تبریک مازیار عزیز و مناظر آلبومتیم رفیق
صفحهها
افزودن یک دیدگاه جدید