درباره کنسرت اوپن سورس (Open Source Music) در فرهنگسرای نیاوران
سفر جادویی در لحظه خلق
[ پیتر سلیمانی پور - آهنگساز و نوازنده ]
رامین صدیقی مدیر نشر هرمس طی برنامههایی که به عنوان «بازی گوش» برگزار می کند پس از اجرای بسیار موفق و پر استقبال سال گذشته در تالار وحدت، امسال نیز «موسیقی اوپن سورس» را متشکل از سَموئل رورِر Samuel Rohrer (درامز)، بیُرن مایِر Björn Meyer(گیتار بیس) و کلاوس گِزینگ Klaus Gesing (کلارینت باس و سکسفون سوپرانو) را به تهران دعوت کرد تا در تالاری کم حجمتر موسیقیی را اجرا کنند که رویکرد خاص و منحصر بفردی در آن وجود دارد.
روز قبل از آغاز اجراها، مسترکلاسی در تالار گوشهی فرهنگسرا توسط همین موسیقیدانان برگزار شده بود. دارمرها، بیسیستها و گیتاریستها و نوازندگان و خوانندگان دیگر، همگی با شوق فراوان به این جلسه آمده بودند تا درسهایی بگیرند شبیه آنچه از آموزشهای ویدئویی و یا از مسترکلاسهای دیگری که در طی سالهای اخیر توسط اساتید مختلف سازهای غربی برگزار میشد، میتوان فراگرفت. اما آنچه در این کلاس مطرح شد، کاملا عاری از آموزش تکنیکها و شگردهای رایجی بود که در کلاسهای مذکور مطرح میشود. موضوع این کلاس بسیار چیز تازهای برای نوازندگان بود که شاید مناسبترین عنوانش میتوانست این باشد: «چگونه موسیقی اوپن سورس بنوازیم».
در طرح و ساخت نرم افزارهای کامپیوتری، مهندسین برنامهنویس با زبانهای مختلف کامپیوتر دستورات متعددی را مینویسند که منبع اصلی کارکرد آن نرمافرازهاست. به مجموع این دستورات، سورس source میگویند. این دستورات اما باید توسط ابزاری به نام کامپایلر compiler به زبان رقومی یا همان کدهای صفر و یک ترجمه شوند تا کامپیوتر بتواند آنها را اجرا کند. اکثر نرمافزارهای تجاری فقط قابلیت کاربردی خود را دارند ولی اینکه بر اساس کدام سورس ساخته شدهاند و کار میکنند، سرّی است که از عموم پنهان میماند. همین اسرار، سرمایههای اصلی شرکتهای نرمافزاری هستند. اما نرم افزارهایی هم وجود دارند که برنامه منبع و سورس آنها هم در اختیار عموم قرار میگیرد، نظیر سیستم عامل لینوکس. به این گونه نرمافزارها، اوپن سورس میگویند. چیزی نیست که در مورد ساختار و نحوهی شکل گیری نرمافزار از کسی پوشیده باشد و در واقع هیچ صاحب مشخصی ندارند.
آهنگسازها در خلوت خود و با شیوههای خود قطعاتشان رو تالیف میکنند اما چگونگی شکل گیری اثرش و ویرایشهایی که بر آنها میکنند همواره از عموم پنهان میماند و کسی نمیداند که روند رسیدن آهنگساز به محصولش - یا همان «سورس»آش، چه بوده است.
آنچه گروه اوپن سورس در اجراهایش ارائه میکند آهنگسازی و اجرای در لحظه است. آنها موسیقیشان را در حین اجرا میسازند. ممکن است برای اجرایشان، دو یا سه تم یا ملودی مورد علاقهشان را هم آماده داشته باشند و در طول اجرا به آنها گریزی بزنند و یا که نزنند! به هر صورت آنچه در کنسرتهای آنها به گوش میرسد، موسیقیست که در لحظه خلق میشود و مبدا آن و محصولش همگی در حضور شنوندگان شکل میگیرد. مناسبترین نام این شیوه از خلق موسیقی هم قاعدتا همین عبارت اوپن سورس میتواند باشد.
سموئل، بیُرن و کلاوس در مستر کلاسشان برای شرکتکنندگان شیوهای از اجرای موسیقی را توضیح دادند که در آن اعضای گروه بدون هیچ طرح قبلیِ شخصی یا گروهی، همزمان با همدیگر شروع به نوازندگی میکنند و با الهام از آنچه در اولین لحظات این نوازندگی حاصل میشود، مسیرهایی برای تغییر و یا گسترش آن پیش میگیرند که صرفا متاثر است از همان چه از ابتدا به گوششان میرسد. هر یک از آنها رویکرد شخصی خودش به این شیوه را توضیح داد.
لطف این کلاس در آن بود که حضار فعال در کلاس این امکان را یافتند که به همین شیوه کاملا اتفاقی سه نفری روی صحنه بروند و به همین شیوه در مدت ۳ دقیقه قطعهای را شروع کنند و بسط دهند که هیچ قول و قراری برای چگونگیاش گذاشته نشده بود. لحظاتی بسیار شنیدنی از موسیقی در این جلسه اتفاق افتاد و تجربهای منحصر به فرد برای نوازنگان رقم خورد.
این سه موزیسین در هنگام شروع اجرایشان در روی صحنه، حتی اگر هم موضوعات از پیش تعیین شدهای هم داشته باشند، اصلا نمیدانند و نمیخواهند بدانند که در چه مقطعی از اجرا به آنها بپردازند. آنها حتی نمیدانند که چه مدت خواهند نواخت. همه چیز بستگی به آن دارد که در هنگام اجرا چگونه اتفاقاتی بیافتد و آنها به این اتفاقات چگونه عکسالعمل فردی و گروهی نشان دهند. آنها در ضمن میدانند که ممکن است کارها اصلا آن طوری که انتظار میرود پیش نرود، و خود این موضوع هم سبب تغییر مسیر همنوازی آنها بشود. با این وجود شنونده در طول اجرایی پیوسته و بدون قطع، با هر آنچه اتفاق میافتد همراه میشود و شاید متوجه سپری شدن ۷۰-۸۰ دقیقه زمان اجرا هم نشود. درخواست حضار برای آنکور در پایان اجرا هم حاکی از آن است که این زمان برایشان اصلا خستهکننده نبوده است.
در اجراهای این گروه میشد شاهد سطحی بسیار بالا از مهارتهای نوازندگی بود که برای صاحبان این مهارتها هیچ مانعی در مسیر خلق هر آنچه دل تنگشان میخواهد و تصور می کنند به جا نمیگذارد. مهمتر از آن توان بالای هر یک از آنها در خلق آنی موسیقیست بی آنکه لحظهای محض توجه به کار فردی خودشان، از جریان کلی موسیقی و عملکرد لحظهای سایر نوازندگان منفصل شوند.
در پایان شب دوم، بیُرن بیان کرد که حدود ۳۰ دقیقهی اول اجرا در جست و جو به دنبال مسیر مطلوب گذشت که در مقایسه با شب اول ۱۰ -۱۵ دقیقه طولانی تر بود، ولی هیچیک از اجراها را برتر از دیگری نمیدانست. به نظر میرسد که آن ارزش کلی را که برای امکان چنین کاری قائل است در حدی بالاتر از ارزیابی کیفیت هر اجرا میداند. کلاوس شب دوم را شبی دشوار توصیف کرد و گفت که در شب اول نقش خود را بسیار زودتر پیدا کرد و توانست آن را تا انتها حفظ کند. سموئل در پایان شب اول بابت تجربهی خوبش بسیار بشاش و خرسند بود ولی شب دوم را اندکی عجیب میدانست. وقتی نظر تعدادی از شنوندگان هر شب را جویا میشدم، تقریبا همه از تجربهای استثنایی و جادویی میگفتند و از اینکه چگونه چنین شیوهای از اجرا ممکن است، حیرتزده بودند. اعضای اوپن سورس در پایان هر اجرا از حضار بابت همراهیشان در این «سفر» تشکر کردند. هر یک از اعضا هم در مورد اجراهای پنجشنبه و جمعه شب و هم اجراهای سال گذشتهی خود بیان کردند که موج مثبت دریافت شده از سوی حضار بسیار در روند کار آنها در این اجراها اثر گذار بود و حتی سموئل در مورد اجرای شب دوم سال گذشته اظهار کرد که چنان موجی از سمت جمعیت دریافت کرده بود که در اجراهای پیشینش بیسابقه بوده است.
اجراهای این دو شب تشویق با شکوهی در حضار برانگیختند. در کنسرتهایی که در ایران برگزار میشود، کیفیت اجرا هر چه بوده باشد، حضار (احتمالا محض احترام رایج در فرهنگ پارسی) برای تشویق از صندلیهایشان بلند میشوند و کف زدن در حالت ایستاده روال عادی تشویق است. اما در سایر نقاط دنیا، حضار بطور عادی در همان حالت نشسته تشویق میکنند. اما اگر برای تشویق بایستند، این بدان معناست که اجرایی بسیار استثنایی صورت گرفته است. بسیاری از موسیقیدانان اروپایی که به ایران میآیند، از استقبال شنوندگان علاقهمند ایرانی حیرتزده میشوند و تقریبا همگی آن را چیزی بینظیر میدانند. آنها به ندرت این اقبال را پیدا میکنند که حضار بصورت ایستاده تشویقشان کنند. طبیعتا تشویق ایستادهی ایرانیان برایشان بسیار با ارزش است! به همین دلیل هم بهتر است که برایشان توضیحی در مورد تشویق ایستادهی رایج در ایران داده نشود.
بیُرن مِیِر از سال ۸۲ به ایران سفر کرده و همراه گروههای بازار بلو، بازار و نیک بِرچ رونین به تناوب در تهران موسیقی اجرا کرده است. از کلاوس گزینگ در کنار نُرما وینستون چندین آلبوم منتشر شده که یکی از آنها نامزد گَرمی هم شده است. او اولین بار به همراه بیُرن مِیِر به عنوان عضو گروه انور براهم به تهران آمد. ساموئل رورِر هم پیش از این به عنوان درامر ترییوی کُلَن ولان و درامر کوارتت وُلفِرت برِدِروده در تهران اجرا کرده است. او از نوازندگان درام اروپاییست که به دلیل شیوهی منحصر بفرد نوازندگی و قابلیت انعطاف بسیار بالایش، خواهان بسیاری نزد موسیقیدانان اروپایی دارد و بسیاری آرزوی آن را دارند که با او همنوازی کنند.
نظر شخصی من به عنوان پیگیر کار این گروه و سایر فعالیتهای انفرادی اعضای آن، این است که اگر مسیر توسعهی موسیقی غربی در دهههای اخیر به سمتی مشخص رفته باشد، شیوهی خلق موسیقی اوپن سورس در حال حاضر جایی در راس این مسیر دارد و نقشی تعیین کننده در ادامه این مسیر خواهد داشت.
عکس: ارمغان بوستان
منبع:
اختصاصی سایت موسیقی ما
تاریخ انتشار : شنبه 7 شهریور 1394 - 16:43
افزودن یک دیدگاه جدید