9 دی 94
متن ترانه
حالا وقت ترانه است
حرفای عاشقانه است
هر چی که هست تو هستی
باقی همش بهانه است
پر از سرورم امروز
غرق غرورم امروز
باده سرشتم امروز
خود بهشتم امروز
کلید مهربونی
فقط تو دستای توست
ورد شکستن غم
فقط رو لب های توست
تاریکی موندنی نیست
شب سیاه سر میاد
سحر میشه دوباره
خورشید بازم در میاد
کنار هم که باشیم
زمستونم بهاره
دست همو بگیریم
یه دست صدا نداره
حرفای عاشقانه است
هر چی که هست تو هستی
باقی همش بهانه است
پر از سرورم امروز
غرق غرورم امروز
باده سرشتم امروز
خود بهشتم امروز
کلید مهربونی
فقط تو دستای توست
ورد شکستن غم
فقط رو لب های توست
تاریکی موندنی نیست
شب سیاه سر میاد
سحر میشه دوباره
خورشید بازم در میاد
کنار هم که باشیم
زمستونم بهاره
دست همو بگیریم
یه دست صدا نداره
افزودن یک دیدگاه جدید