جشنواره ملی موسیقی خلاق
 
کنسرت قاف - فرهاد فخرالدینی
 
برنامه یاد بعضی نفرات
 
یادی از استاد جلیل شهناز
خداوندگارِ تار
موسیقی ما – «آخرین فرد از نسل غول‌های موسیقی از دست رفت». این را «شهرام ناظری» زمانی گفت که شهناز رفت. نسلِ غول‌های موسیقی خیلی وقت است که دارد، می‌رود. شهناز و کسایی و بهاری و پایور، نسلِ تک‌نوازانِ جادویی. آنهایی که می‌توانستند با موسیقی‌اشان جادو کنند. از آن نسلِ اعجاب‌انگیز حالا خیلی‌ها رفته‌اند و مانده‌اند معدودی که بیشترشان خانه‌نشین شده‌اند. بی‌ساز و بی‌نوا و البته هنوز کسانی که استوار و فعال به فعالیت‌هایشان ادامه می‌دهند که عمرشان دراز باد. سه‌ سال پیش همین زمان‌ها بود که استاد «جلیل شهناز» درگذشت. بعد از نزدیک یک قرن درخشش در جهانِ موسیقی ایرانی، بعد از آنکه ده‌ها شاگرد تربیت کرد که حالا خودشان سهمِ انکارناپذیری در موسیقی ایران دارند.
 
  • سازی که شهناز است...
«اصفهان» شهرِ عجیبی است. حالا را فراموش کنید که این شهر که قرار بود روزگاری پایتخت جهانِ اسلام باشد؛ ممنوعیت‌های بسیار برای موسیقی دارد و بانوانِ نجیبِ هنرمند نمی‌توانند در آن بنوازند یا همخوانی کنند. روزگاری در همین شهر، همان‌روزها که زاینده‌رودش پرآب بود و سی‌وسه پل‌اش پررونق، مهم‌ترین چهره‌های موسیقی ایران زندگی می‌کردند. تاجِ اصفهانی و کسایی و البته جلیلِ شهناز. «شهناز» در 1300 به دنیا آمد، در خانواده‌ای همه اهلِ موسیقی. برای همین هم هست که او سه‌تار نواخت، سنتور و کمانچه؛ اما در «تار» بود که به مقامِ استادی رسید. آنقدر زیاد که کمتر کسی به جایگاه او رسیده است. استادش «عبدالحسین شهنازی» بود و برادر بزرگ‌ترش آقا حسین شهناز؛ اما آشنایی‌اش با «حسن کسایی» باعث خلق آثاری شدند که بدون شک بخش مهمی از گنجینه‌ی موسیقی ایران هستند. استاد کسایی که همین روزها در سوگِ فرزندش نیز نشستیم، درباره‌ی استاد شهناز گفته‌اند: «شناخت موسیقی کار هرکسی نیست! همه موسیقی را گوش می‌دهند و دوست می‌دارند اما کسی که سره را از ناسره تشخیص بدهد و بتواند درک مقاماتی را که استاد شهناز نواخته‌اند داشته باشد بسیار نادر است!  همه ساز می‌زنند و همه خوب ساز می‌زنند ولی قدرت نوازندگی و محفوظات و لحظات موسیقی ای که آقای شهناز می‌دانند و اجرا کرده‌اند ، چیزی که در دست همگان باشد نیست! قدرت آقای شهناز در جواب دادن و دونوازی های خارق العاده‌است!  من ۶۰ سال با ایشان همنوازی کرده‌ام و ساز بنده با ساز شهناز گره خورده‌است.»
 
  • تک‌نوازِ تک
نوازنده‌ی خوب زیاد هستند. نوازندگانِ پرتکنیک، نوازندگانِ پرسرعت؛ اما رسیدن به جایگاهی که بشود به یک هنرمند، تک‌نواز گفت، کسی که قدرت سولیستی داشته باشد، آنکه بتواند جوابِ آواز دهد خیلی نایاب است و «جلیل شهناز» یکی از آنان بود، آنقفدر که «پرویز یاحقی» درباره‌اش گفته است: «استاد شهناز دفتر تار ایران را بسته‌اند.» او از همان جوانی در رادیو تک‌نوازی کرد و بی بدیل این کار را انجام داد. با آن پنجه‌ی سحرآمیز و آن مضراب‌های دلنشین. اما خب لابد «شهناز» و نوازنده‌های آن نسل، خوش‌شانس بوده‌اند که همدیگر را داشته‌اند. به نوازندگان و آهنگسازانِ آن نسل نگاه کنید. به وزنِ نام‌هایشان:‌ فرامرز پایور، حبیب الله بدیعی، پرویز یاحقی، همایون خرم، علی تجویدی، منصور صارمی، رضا ورزنده، امیر ناصر افتتاح، جهانگیر ملک، اسدالله ملک، حسن کسایی، محمد موسوی، تاج اصفهانی، ادیب خوانساری، محمودی خوانساری، عبدالوهاب شهیدی، اکبر گلپایگانی، حسن خواجه امیری و محمدرضا شجریان.

شهناز با تمامِ اینها همکاری داشت و آثارِ مهمی را خلق کرد. بعدها «محمدرضا شجریان» که در سال 87، گروهی جدید تشکیل داد به افتخارِ استاد نام آن را «شهناز» گذاشت. استادِ آواز ایرانی که این روزها همه همچنان منتظر روی صحنه رفتنش هستند – در صحت و سلامتِ کامل- علاقه‌ی ویژه‌ای به استاد شهناز داشت، در سال 93 در خانه هنرمندان ایران در برنامه‌ای که به مناسبت یادبود استاد «جلیل شهناز» برپا شده بود،استاد «محمدرضا شجریان» قطعه‌ی قدیمی و کمتر شنیده شده‌ای از این استاد بی بدیل موسیقی ایرانی را رونمایی کرد و در وصف آن گفت که از زمان شنیدن آن، بسیار مات این قطعه‌ام.

او همچنین در اظهار نظرِ دیگری درباره‌ی ایشان گفته‌اند: «من تنها خواننده‌ای هستم که خودم را شاگرد جلیل شهناز می‌دانم!  ساز این نوازنده ی بی بدلیل ، یک ساز آوازی است ؛ برخلاف دیگر نوازنده‌ها که ۸۰ درصد سازی می‌زنند و فقط ۲۰ درصد آوازی! جلیل شهناز به بیان واقعی در نوازندگی تار رسیده است؛ چرا که در گیرودار ردیف و تقلید از دیگران نماند و مانند آبشاری خروشان در جریان است!» «شهناز» هم البته درباره‌ی او گفته‌اند:‌ »آقای شجریان در انسانیت، در اخلاق و در هنر موسیقی در دنیا یکتاست. امیدوارم خدا همیشه ایشان را برای ما نگه دارد. همیشه زنده باشی و درکنار شما نفسی بزنیم.»

 این در حالی است که او در شیوه ی نوازندگی می‌تواند با ساز خود علاوه بر نواختن ، آواز هم بخواند!
 
  • گروه اساتید
آن زمان‌ها گروه معنا داشت. می‌شد درباره‌ی گروه بودن حرف زد. مثل حالا نبود که چند موزیسین دور هم جمع شوند و بعد از مدتی هر کدام – به هر دلیلی- بروند پی کارشان. «شهناز» در دهه‌ی 60 همراه بافرامرز پایور، علی اصغر بهاری، محمد اسماعیلی و محمد موسوی گروه اساتید را تشکیل داد و کنسرت‌های متعددی در نقاط جهان برگزار کردند. گاهی آنقدر خوب که حالا که نگاه می‌کنیم؛ بعضی‌هایشان شبیه افسانه است؛ آنجا که «حسن ناهید» تعریف می‌کند: «یک شب در نیشابور که برنامه داشتیم استاد شهناز شروع به نواختن ساز کردند. قبل از نواختن چراغ‌ها را خاموش کردند تا حالت شاعرانه‌تری پیدا کند، وقتی برنامه به پایان رسید، استاد گفتند: «این مضراب من کجاست؟» تازه آن زمان معلوم شد که در این مدت استاد بدون مضراب ساز می‌زدند و این کار ازعهده کسی جز استاد جلیل شهناز بر نمی آید.
 
  • در سوگِ شهناز
«نغمه‌ی شیوا، زخمه‌ی چالاک، سبک تاز شور و شهناز» این را همان زمان «کیوان ساکت» برایش نوشت. «علیرضا قربانی» از او به عنوانِ استاد بی‌همتای موسیقی اصیل ایرانی و خداوندگار تار یاد کرده و اینکه جلیل شهناز را همه با تار می‌شناسیم و شاید به حق باشد که بگوییم تار را با جلیل شهناز. «سالار عقیلی» هم نوشت: «استاد جلیل شهناز‌، مردی که دستانش بوی عشق می‌داد و از سرپنجه‌هایش موسیقی می چکید.» شهرام ناظری هم درباره‌ی این ماجرا نوشت: «یکی از زیباترین دوره‌های کاری من حضور در همین گروه اساتید و همراهی با هنرمندان ارزنده‌ای چون جلیل شهناز بود که هیچ‌گاه آن دوران را فراموش نخواهم کرد و امیدوارم زمانی را ببینم که در اوقات مرگ به یاد هنرمندان تاثیرگذار موسیقی ایران نیفتیم.»
 
  • خداوندگارِ تار
 استاد «محمد حسین شهریار»، در مقام استاد شهناز ، ابیاتی را سروده اند و ایشان را خداوندگارِ تار را نامیده‌اند:‌
ای جگر گوشه کیست دمسازت  /  با جگر حرف میزند سازت
 تارو پودم در اهتزاز آرد  /  سیمِ ساز ترانه پردازت
 حیف ، نای فرشتگانم نیست  /  تا کنم سازِ دل ، هم آوازت
 وای ازین مرغِ عاشقِ زخمی  /   که بنالد به زخمه ی سازت
 چون من ای مرغِ عالم ملکوت  /  کی شکسته است بالِ پروازت
 شور فرهاد و عشوه شیرین  /  زنده کردی به شور و شهنازت
 نازنینا نیازمند توام  /  عمر اگر بود می کشم نازت
 سوز و سازت به اشک من ماند  /  که کشد پرده از رخِ رازت
 گاهی از لطف ، سرفرازم کن / شکر سرو قد سرافرازت
 شهریار این نه شعر حافظ بود / که به سر زد هوای شیرازت
منبع: 
اختصاصي سایت موسيقي ما
تاریخ انتشار : جمعه 28 خرداد 1395 - 15:08

برچسب ها:

افزودن یک دیدگاه جدید

محتوای این فیلد خصوصی است و به صورت عمومی نشان داده نخواهد شد.

Plain text

  • هیچ تگ HTML ی مجاز نیست.
  • آدرس صفحات وب و آدرس‌های پست الکترونیکی بصورت خودکار به پیوند تبدیل می‌شوند.
  • خطوط و پاراگراف‌ها بطور خودکار اعمال می‌شوند.
CAPTCHA
This question is for testing whether or not you are a human visitor and to prevent automated spam submissions.



دانلود خداوندگارِ تار | موسیقی ما