جشنواره ملی موسیقی خلاق
 
کنسرت قاف - فرهاد فخرالدینی
 
برنامه یاد بعضی نفرات
 
پای صحبت‌های بانوی پیانیست که در مراسم بزرگ‌داشت استاد معروفی از او تقدیر شد
افلیا پرتو: وجودم در شاگردانم تکثیر شده است
موسیقی ما - «افلیا پرتو» از نسل آدم‌هایی است که آدم را به زندگی امیدوار می‌کنند. این جمعیتِ قلیلِ خاص، با ایده‌ها و افکاری که مختص خود خودشان است، حال آدم را خوب می‌کنند. پرتو زندگی دراماتیکی داشته است. از حضور بسیاری از بزرگان موسیقی (خالقی، کلنل وزیری، معروفی و...) بهره برده و در همه‌ی این سال‌ها، در خانه‌ی دنج‌ش در محله پاسداران نشسته و ساز زده و شاگردان‌اش را پرورش داده است.
 
می‌گوید اساتید ما، به ما تنها درس موسیقی ندادند، «آموزش انسان بودن» دادند. همین چند روز پیش در مراسم نکوداشت «جواد معروفی» از او تقدیر شد. «افلیا» عقاید خودش را هم دارد.‌ برای همین است که در دهه‌ی هفتم زندگی‌اش، هنوز آلبومی منتشر نکرده است. می‌گوید که هر آنچه می‌دانسته، در این سال‌ها در کار با ارکسترهای بزرگ و گروه‌های کوچک نشان داده و حالا عصاره‌ی هنرش را به شاگردانش منتقل کرده است.
 
می‌پرسم: «غمگین نمی‌شوید از اینکه می‌بینید بعد از این همه سال فعالیت، اثری از خودتان به یادگار نگذاشته‌اید؟‌» لحظه‌ای هم تأمل نمی‌کند و می‌گوید: «اصلاً. چرا باید غمگین باشم؟ وجود من در شاگردان‌ام تکثیر شده؛ همان‌طور که «معروفی» در وجود همه ما است. عرصه‌ی انتشار را گذاشته‌ام برای آنها که فکر می‌کنند با یکی دو سال ساز زدن، باید آلبوم منتشر و دنیا را متحول کنند! من کار خودم را کرده‌ام. راه خودم را رفته‌ام. از حضور اساتید بزرگی بهره گرفته و تلاش کرده‌ام شاگرد خوبی برایشان باشم. در خیلی از کنسرت‌ها هم با این اساتید روی صحنه رفته‌ام. در رادیو نواخته‌ام، در تلویزیون ملی، در ارکسترهای بزرگ و... شاگردان خیلی خوبی تربیت کرده‌ام. از خودم راضی و خوشحالم.»
 
هر وقت می‌خواهد از خودش حرف بزند، تأکید می‌کند که «حمل بر خودستایی نشود». می‌گوید ناچار است بعضی چیزها را بگوید؛‌ هرچند دوست ندارد. می‌گوید باید بگویم تا در تاریخ بماند: «در این سال‌ها کسی روی تاریخ موسیقی ایران کار نکرد. به همین خاطر، ما خودمان ناچاریم تا خیلی حرف‌ها را بزنیم.»
 
درباره‌ی تقدیر در مراسم بزرگداشت استاد «معروفی» می‌گوید: «من از نخستین شاگردان هنرستان موسیقی ملی بودم و پیانو را پیش ایشان نواختم. معروفی، در پیانونوازی مکتب خاص خودش را داشت. خیلی‌ها برای مدتی پیش استاد معروفی شاگردی کردند، اما تنها عد‌ه‌ی معدودی به عنوان پیروان مکتب او در پیانونوازی راهش را ادامه دادند و من یکی از این افراد بودم. دوستان هم لطف داشتند و به این بهانه، از من تقدیر کردند.»
 
استاد معروفی هم از این شاگردش راضی‌ بوده و در یکی از گفت‌‌وگوهایش گفته است: «سبک من را انوشیروان روحانی، اردشیر روحانی، افلیا پرتو، مهین زرین‌پنجه و ساسان محبی خوب می‌نوازند. آنها شاگردان خوب من بوده‌اند که هم موسیقی ایرانی را می‌دانند و هم موسیقی غربی را. موسیقی ایرانی را وقتی به شاگرد درس می‌دهیم که دست روانی داشته و موسیقی کلاسیک را زده باشد. چون موسیقی کلاسیک، دست را روان و نت‌خوانی را قوی می‌کند. پس از آن، به او موسیقی ایرانی درس می‌دهیم؛ چون موسیقی ایرانی تکنیک مفصلی دارد.»
 
موسیقی همواره در خانواده‌ی «افلیا» جریان داشته است؛ چیز محسوسی مثل خود زندگی. می‌گوید که پدر و مادرش عضو انجمن موسیقی بوده‌اند. پدر و برادر هم ساز می‌زده‌اند. یکی سه‌تار و دیگری ویلُن. برادر می‌رود به کنسرواتوار موسیقی و خانواده که علاقه‌ی افلیا را می‌بینند، او را به هنرستان موسیقی می‌فرستند و او از همان ابتدا، پیانو را به عنوان ساز خود انتخاب می‌کند: «در هنرستان، تا کلاس نهم دبیرستان، دروس عمومی و موسیقی با هم تدریس می‌شد تا اگر کسی استعداد موسیقی نداشت، بتواند در دبیرستان دیگری به تحصیلاتش ادامه دهد؛ اما از کلاس نهم تا دوازدهم دروس اختصاصی موسیقی در کنار درس‌هایی چون ادبیات و تاریخ موسیقی تدریس می‌شد. ما در هنرستان مثل یک خانواده بودیم؛ استادان ما زیر بال و پر ما را می‌گرفتند، به ما درس می‌دادند، آداب روی صحنه رفتن، تک‌نوازی و گروه‌نوازی و... را. ما مدیون استادان‌مان هستیم.»‌
 
«پرتو» از هنرستان با اشتیاق حرف می‌زند. از یک دنیای عجیب و اسرارآمیز. هنرستان برای او، حس و حالی را زنده می‌کند که در قصه‌ها می‌توان نمونه‌اش را سراغ گرفت. یک‌باره شوق عجیبی به صدا و صورتش می‌دمد و می‌گوید: «کلنل را که می‌شناسید؟ او خودش تار می‌زد؛ اما بعد برای تحصیل موسیقی به غرب رفت. به آلمان و فرانسه. همان‌جا هم اصول موسیقی را فرا گرفت و با علم به ایران برگشت و مدرسه‌ای تشکیل داد که خالقی و معروفی هم عضو آن شدند. آنها عمرشان را برای آموزش موسیقیِ علمی در ایران گذاشتند. ثمر هم داد. شما هنوز و همچنان، هر چه در موسیقی ایران می‌بینید، به صورت مستقیم و غیرمستقیم از آن دوران تأثیر گرفته است. آقای خالقی انجمن موسیقی ملی را راه‌اندازی کردند که تمام اساتید در آنجا بودند. هنرستان موسیقی ملی از همین‌جا سرچشمه گرفت.»
 
اما حالا تعداد کسانی که به شیوه‌ی «معروفی» ساز می‌زنند، بسیار اندک‌اند. معروفی با تمام خدماتی که در زمینه‌ی موسیقی انجام داده، در این سال‌ها آن‌چنان که باید، شناخته نشده است. او شیوه‌ای ویژه و یکتا داشت که تکنیک در آن آشکار بود. معروفی بیش از چهل سال در زمینه آهنگسازی فعالیت کرد و از نخستین کسانی است که قطعاتی در دامنه موسیقی ایرانی برای پیانو ساخته و تنظیم کرده است. اولین قطعه جواد معروفی «ترانه‌های خیام» بر اساس رباعیات خیام بود که در ۱۳۱۵ اجرا شد.
 
«پرتو» درباره‌ی این که چرا مکتب معروفی پیروان اندکی دارد، می‌گوید: «موسیقی‌ای که معروفی روی آن کار می‌‌کرد،‌ بر پایه‌ی موسیقی علمی، اصول هارمونی و قواعد آهنگسازی بنا شده بود؛ اما این روزها مردم آسان‌پسند شده‌اند و کارهای راحت و شلوغ را دوست دارند. پس طبیعی است که از کارهای امثال معروفی کمتر استقبال می‌شود. قدم گذاشتن در مکتب او سختی‌های خودش را دارد. البته مکاتب دیگر هم باارزش‌اند؛ اما راهی که معروفی می‌رفت، آن‌چنان که باید، در این سال‌ها شناخته نشد و این باعث تأسف است. ضمن اینکه می‌توان نظیر این مسأله را در جاهای دیگر نیز مشاهده کرد. مثلاً شما الان نمی‌توانید ارکستری مانند ارکستر «فارابی» (به رهبری استاد حنانه) پیدا کنید. در آن ارکستر، پیانو نقش بسیار مهمی داشت. حالا اما ارکسترهای فعال در حوزه‌ی موسیقی کمترند و به همین خاطر، این اتفاقات می‌افتد. شما باید ارکستری مثل «گل‌ها» داشته باشید و آن وقت قضاوت کنید که آیا نوازنده‌ی خوب کم داریم یا زیاد؟ آیا نقش مکاتب اساتید بزرگ کم شده یا نه؟ الان نمی‌توان تنها از روی حدس و گمان و بدون تحقیق حرف زد.»
 
با همه‌ی اینها شاگرد برگزیده‌ی معروفی می‌گوید که استادش باعث شد تا بسیاری به پیانونوازی روی آورند. حرکتی که با «مشیرهمایون شهردار» آغاز شده بود و با «معروفی» به اوج خود رسید: «حالا هم کم‌وبیش جوانان تلاش‌هایی را انجام می‌دهند. من همین شب گذشته برنامه‌ای دیدم که یک جوان بیست‌وچند ساله، پیانویی نواخت که بسیار صحیح و علمی بود. به‌هرحال من امیدوارم که این راه ادامه پیدا کند.»
 
پرتو شیوه‌ی خودش را در تدریس دارد: «کسی که پیانوی ایرانی می‌نوازد، باید تمام دستگاه‌ها و گوشه‌های موسیقی ایرانی را بداند و علاوه بر آن، به رپرتوار پیانو در موسیقی غربی هم اشراف داشته باشد. پیانو ساز غریبی است؛ اگر آن را ایرانی کوک کنید -همان‌طور که استاد محجوبی می‌نواخت- کار دیگری نمی‌توان روی آن اجرا کرد؛ بنابراین من سعی می‌کنم به شاگردانم که توانایی خرید دو پیانو را ندارند، طوری آموزش دهم که قطعات ایرانی را بتوانند با پیانوی غربی بنوازند. به‌هرحال من از این که این روزها تدریس در موسیقی ساده گرفته می‌شود، نگران‌ام. هر کسی می‌تواند مدتی ساز بزند و بعد این ساز را به دیگران آموزش دهد. ما اگر از استاد خالقی و محجوبی و معروفی یا استادانی مثل علیزاده، مشکاتیان و دیگران صحبت می‌کنیم، باید یادمان باشد این اساتید یک‌شبه ره صدساله را طی نکرده‌اند و برای رسیدن به عنوان استادی، دود چراغ خورده و ریاضت کشیده‌اند. طبعاً اشاعه موسیقی این هنرمندان، خود منجر به آشنایی نسل هنرجو و مخاطب می‌شود. موسیقیِ ردیف برای آموزش است و نه اجرا و یادگیری این منبع و مأخذ به صورت درست، می‌تواند راه‌گشای خلق آثار بدیع باشد؛ اما صِرف این دانسته کافی نیست.»
تاریخ انتشار : جمعه 6 اسفند 1395 - 11:52

برچسب ها:

افزودن یک دیدگاه جدید

محتوای این فیلد خصوصی است و به صورت عمومی نشان داده نخواهد شد.

Plain text

  • هیچ تگ HTML ی مجاز نیست.
  • آدرس صفحات وب و آدرس‌های پست الکترونیکی بصورت خودکار به پیوند تبدیل می‌شوند.
  • خطوط و پاراگراف‌ها بطور خودکار اعمال می‌شوند.
CAPTCHA
This question is for testing whether or not you are a human visitor and to prevent automated spam submissions.



دانلود افلیا پرتو: وجودم در شاگردانم تکثیر شده است | موسیقی ما