گفتوگوی تفصیلی «موسیقی ما» با نوازنده برجسته و مدرس قدیمی سنتور و عضو گروه «کامکارها»
پشنگ کامکار: به هر چیزی تن ندادهام
موسیقی ما - سما بابایی: تولستوی (نویسنده معروف روس) میگوید: «هنر یك فعالیت انسانی و عبارت است از اینكه فردی آگاهانه و به یاری علائم مشخصه ظاهری، احساساتی را كه خود تجربه كرده، به دیگران انتقال دهد؛ بهطوری كه این احساسات به آنان سرایت كند و از همان مراحل حسیای كه او گذر كرده، بگذرند.»
اگر تعریف «تولستوی» را مد نظر قرار دهیم، شما چند موسیقیدان را میشناسید که طی دهههای متوالی توانستهاند با هر اثرشان، هم احساسات ما را درگیر کنند و هم حس تشخیص زیباییشناسیمان را ارضا؟ تعدادشان خیلی زیاد نیست. این روزها با رفتن تعدادی از بزرگان، این رقم کمتر هم شده است؛ اما «پشنگ کامکار» بدونشک یکی از این نامها است. تعداد کسانی که به اندازه این نوازنده چیرهدست سنتور کنسرت داده، آلبوم منتشر کرده، کتاب نوشته و وقتشان را به تدریس گذرانده باشند، از تعداد انگشتان یک دست هم کمتر است.
با همه اینها «پشنگ کامکار»، با روحیات خاص خودش کار میکند. او از آن دست آدمهایی است که موسیقی را برای خود موسیقی خواسته است. چه آن زمان که در کانون چاووش به همراه تعدادی دیگر از بزرگان موسیقی مینواخت، چه بعدها که به خاطر مهاجرت اعضای گروه «شیدا»، خودش سرپرستی گروه را به عهده گرفت و دو آلبوم منتشر کرد و چه زمانی که حتی با گروه خانوادگیاش (کامکارها) مینوازد. او موسیقی کار نمیکند که ستاره شود. اهل هیاهو و جنجال نیست. در همه این سالها نوشته و نوشته و نوشته، شاگرد تربیت کرده، آهنگ ساخته؛ اما به شکل و شیوه خودش آنها را عرضه کرده است.
برای همین هم هست که نامش کمتر از دیگر نوازندگان سنتور در این سالها شنیده شده است. کمتر شنیده شده، نه به خاطر اینکه تأثیرگذاریاش کمتر بوده، نه به خاطر اینکه کارهایش از قدرت و قوت کافی برخوردار نبوده، بلکه برای اینکه روحیات خودش اینطور بوده است. به جنجالهای دنیای موسیقی که نگاه میکنیم، به اینهمه حرف و حدیث و دعوا، فکر میکنیم ای کاش تفکر و اعتقادات او مسری شود. به جای اینهمه جنجال و حاشیه که مثل ویروس در حال پخش شدن است. «پشنگ کامکار» هفته آینده (پنجم خرداد) در تالار وحدت روی صحنه میرود. به همین بهانه با او حرف زدهایم:
من پانزدهم بهمن در سالنی در پاریس از طرف یونسکو تکنوازی داشتم و علاوه بر اجرا همراه با گروه کامکارها، کنسرتهای گاهبهگاه خودم را هم برگزار میکنم. ضمن اینکه در عمر هنریام آلبومهای بسیاری منتشر کردهام. اولین نوازنده سنتوری که بعد از انقلاب با استاد شجریان به اجرای برنامه پرداخت، من بودم. پیش از آن، با اساتیدی چون صارمی و ورزنده کار کرده بودند؛ اما من در «به یاد عارف» هم تکنوازی کردم و هم جواب آواز ایشان را در چهارمضراب دادم. در «چاووش 6» هم همینطور. جز «بارانه» یک آلبوم با نام «راستپنجگاه و ماهور» هم منتشر کردهام.
من سال گذشته آلبوم «شورم را» را در دستگاههای مختلف منتشر کردم که هیچ رسانهای به آن توجه نکرد؛ در حالی که اگر کس دیگری اثری به مراتب کمتر از آن را منتشر میکرد، بارها درباره آن صحبت میشد. وقتی آقایان لطفی و علیزاده به خارج از ایران رفتند و گروه «شیدا» تعطیل شد، من گروه را جمع کردم و به عنوان سرپرست، دو اثر «گلگشت» با صدای صدیق تعریف و «فراق» -که هر دو نوارهای موفق و پرفروشی بودند- را منتشر کردم. اما همه تا «چاووش 10» را مورد توجه قرار میدهند و کسی به چاووش 11 و 12 اشارهای نمیکند! البته من هم احتیاجی به این ندارم. تاریخ قضاوت میکند. خیلیها به من میگویند تو خیلی کمکاری. اما من میگویم کمکار نیستم؛ اتفاقاً شاید خیلی بیشتر از دیگران کتاب و سیدی و اثر نوشتهام؛ اما مردم نمیدانند. چون درباره آنها اطلاعرسانی نمیشود. مگر اینکه 40 سال بگذرد و تاریخ درباره تمام این آثار قضاوت کند.
به نظر من باید گزیده کار کرد؛ نه اینکه سالی چهار آلبوم بیرون بدهی. این توصیه من به آهنگسازان دیگر هم هست. درست است که عمر انسان کوتاه است، اما کیفیت را نباید فدای هیچچیز کرد. ممکن است هنرپیشهای هر هفته بر پرده سینما حضور داشته باشد؛ اما آیا تمام فیلمهایش خوب است؟ من متأسفم که تعدادی از خوانندهها سالی دهها کنسرت میگذارند و مردم هم بلیت میخرند و راضی هم هستند. چون مقصر مردم نیستند، خود هنرمند است که باید این محدودیت را برای خودش قائل شود که بدون کار جدید روی صحنه نرود. با همه اینها تصمیم گرفتهام بیشتر اجرای تکنوازی داشته باشم؛ چون احساس میکنم از لحاظ فکری به پختگی لازم رسیدهام. ببینید موسیقی ایرانی یک پختگی خاص میخواهد. شما باید سالها ساز زده و تجربه نوازندگی داشته باشید تا به این پختگی برسید.
اگر تعریف «تولستوی» را مد نظر قرار دهیم، شما چند موسیقیدان را میشناسید که طی دهههای متوالی توانستهاند با هر اثرشان، هم احساسات ما را درگیر کنند و هم حس تشخیص زیباییشناسیمان را ارضا؟ تعدادشان خیلی زیاد نیست. این روزها با رفتن تعدادی از بزرگان، این رقم کمتر هم شده است؛ اما «پشنگ کامکار» بدونشک یکی از این نامها است. تعداد کسانی که به اندازه این نوازنده چیرهدست سنتور کنسرت داده، آلبوم منتشر کرده، کتاب نوشته و وقتشان را به تدریس گذرانده باشند، از تعداد انگشتان یک دست هم کمتر است.
با همه اینها «پشنگ کامکار»، با روحیات خاص خودش کار میکند. او از آن دست آدمهایی است که موسیقی را برای خود موسیقی خواسته است. چه آن زمان که در کانون چاووش به همراه تعدادی دیگر از بزرگان موسیقی مینواخت، چه بعدها که به خاطر مهاجرت اعضای گروه «شیدا»، خودش سرپرستی گروه را به عهده گرفت و دو آلبوم منتشر کرد و چه زمانی که حتی با گروه خانوادگیاش (کامکارها) مینوازد. او موسیقی کار نمیکند که ستاره شود. اهل هیاهو و جنجال نیست. در همه این سالها نوشته و نوشته و نوشته، شاگرد تربیت کرده، آهنگ ساخته؛ اما به شکل و شیوه خودش آنها را عرضه کرده است.
برای همین هم هست که نامش کمتر از دیگر نوازندگان سنتور در این سالها شنیده شده است. کمتر شنیده شده، نه به خاطر اینکه تأثیرگذاریاش کمتر بوده، نه به خاطر اینکه کارهایش از قدرت و قوت کافی برخوردار نبوده، بلکه برای اینکه روحیات خودش اینطور بوده است. به جنجالهای دنیای موسیقی که نگاه میکنیم، به اینهمه حرف و حدیث و دعوا، فکر میکنیم ای کاش تفکر و اعتقادات او مسری شود. به جای اینهمه جنجال و حاشیه که مثل ویروس در حال پخش شدن است. «پشنگ کامکار» هفته آینده (پنجم خرداد) در تالار وحدت روی صحنه میرود. به همین بهانه با او حرف زدهایم:
- * به عنوان اولین سؤال، لطفاً درباره کنسرتی که پیش رو دارید، توضیح دهید و اینکه چرا «بارانه» برای این اجرا در نظر گرفته شد؟
- * البته به نظر میرسد در این سالها تعداد مخاطبان موسیقی بیکلام بیشتر شده است. لااقل تعداد کنسرتهای برگزار شده به این مسأله صحه میگذارد.
- * «بارانه» فرم جدیدی در موسیقی سنتی سنتور، به خصوص در زمینه مضرابنوازی ایجاد کرد. چطور به این فرم رسیدید؟
- * این اقدام در آن زمان با مخالفتی روبهرو نشد؟
- * شما در دانشکده هنرهای زیبا و کانون چاووش زیر نظر اساتیدی فعالیت کردهاید که همهشان به ردیف اعتقاد بسیاری داشتند. حال این ابداعاتی که در این سالها روی ردیف انجام دادید، تا چه اندازه منطبق بر ردیف است؟ اصلاً چنین محدودیتی برای خود قائل هستید؟
- * «افشاری» را چهطور میشود با دوبلنت و فورتهپیانو نواخت؟
- * شما از یک مرز باریک صحبت میکنید. این امروزی نواختن بدون افتادن به ورطه پاپیولار شدن، چگونه میتواند رخ دهد؟
- * آقای کامکار! به نظر میرسد شما در انجام فعالیتهای فردیتان به نسبت همنسلانتان کمکارتر هستید. چرا؟
- * تا پیش از این اثر، کار استاد پایور بیشتر تدریس میشد.
- * انتخاب قطعات به چه شکل انجام شده است؟
- * با همه اینها، به نظر میرسد که شما چندان شیوه خودتان را معرفی یا تبلیغ نکردهاید؛ آنطور که شیوههای دیگر سنتورنوازی معرفی شدهاند.
- * نسل پیش از شما هم در تدریس فعالیت بسیار زیادی داشتند.
- * بله اما نسل باشکوهی را آموزش دادند. در حالی که آهنگسازان نسل شما به مقوله آموزش بیتوجه بودند. چهطور است که نوازندهای که در آزمون باربد اول میشود، خودش گروه تشکیل میدهد، با بزرگترین نوازندگان و خوانندگان روی صحنه میرود، تصمیم میگیرد که فعالیت بیشتر خود را روی تدریس متمرکز کند؟
من پانزدهم بهمن در سالنی در پاریس از طرف یونسکو تکنوازی داشتم و علاوه بر اجرا همراه با گروه کامکارها، کنسرتهای گاهبهگاه خودم را هم برگزار میکنم. ضمن اینکه در عمر هنریام آلبومهای بسیاری منتشر کردهام. اولین نوازنده سنتوری که بعد از انقلاب با استاد شجریان به اجرای برنامه پرداخت، من بودم. پیش از آن، با اساتیدی چون صارمی و ورزنده کار کرده بودند؛ اما من در «به یاد عارف» هم تکنوازی کردم و هم جواب آواز ایشان را در چهارمضراب دادم. در «چاووش 6» هم همینطور. جز «بارانه» یک آلبوم با نام «راستپنجگاه و ماهور» هم منتشر کردهام.
- * که اولین آلبوم تکنوازی بود که مجوز رسمی گرفت.
من سال گذشته آلبوم «شورم را» را در دستگاههای مختلف منتشر کردم که هیچ رسانهای به آن توجه نکرد؛ در حالی که اگر کس دیگری اثری به مراتب کمتر از آن را منتشر میکرد، بارها درباره آن صحبت میشد. وقتی آقایان لطفی و علیزاده به خارج از ایران رفتند و گروه «شیدا» تعطیل شد، من گروه را جمع کردم و به عنوان سرپرست، دو اثر «گلگشت» با صدای صدیق تعریف و «فراق» -که هر دو نوارهای موفق و پرفروشی بودند- را منتشر کردم. اما همه تا «چاووش 10» را مورد توجه قرار میدهند و کسی به چاووش 11 و 12 اشارهای نمیکند! البته من هم احتیاجی به این ندارم. تاریخ قضاوت میکند. خیلیها به من میگویند تو خیلی کمکاری. اما من میگویم کمکار نیستم؛ اتفاقاً شاید خیلی بیشتر از دیگران کتاب و سیدی و اثر نوشتهام؛ اما مردم نمیدانند. چون درباره آنها اطلاعرسانی نمیشود. مگر اینکه 40 سال بگذرد و تاریخ درباره تمام این آثار قضاوت کند.
- * اما بسیاری از همنسلان شما مدام روی صحنه حضور دارند.
به نظر من باید گزیده کار کرد؛ نه اینکه سالی چهار آلبوم بیرون بدهی. این توصیه من به آهنگسازان دیگر هم هست. درست است که عمر انسان کوتاه است، اما کیفیت را نباید فدای هیچچیز کرد. ممکن است هنرپیشهای هر هفته بر پرده سینما حضور داشته باشد؛ اما آیا تمام فیلمهایش خوب است؟ من متأسفم که تعدادی از خوانندهها سالی دهها کنسرت میگذارند و مردم هم بلیت میخرند و راضی هم هستند. چون مقصر مردم نیستند، خود هنرمند است که باید این محدودیت را برای خودش قائل شود که بدون کار جدید روی صحنه نرود. با همه اینها تصمیم گرفتهام بیشتر اجرای تکنوازی داشته باشم؛ چون احساس میکنم از لحاظ فکری به پختگی لازم رسیدهام. ببینید موسیقی ایرانی یک پختگی خاص میخواهد. شما باید سالها ساز زده و تجربه نوازندگی داشته باشید تا به این پختگی برسید.
- * البته به نظر میرسد حضورتان در گروه کامکارها -که یکی از برجستهترین و پرمخاطبترین گروههای موسیقی سنتی ایران است- هم به نوعی نیاز شما به ارتباط با مخاطب را اقناع میکرده و به همین خاطر در فعالیتهای فردی کمکارتر بودهاید.
- * نوازندگی معمولاً سن خاصی دارد و خیلی از نوازندگان -حتی بسیاری از بزرگان- بعد از مدتی قدرت پنجه خود را از دست میدهند. چهطور این اتفاق برای شما رخ نداده است؟
- * با وجود اینکه در پرونده کاری شما فعالیت با خوانندگان بزرگی چون شجریان و ناظری هست، چرا اصولاً به انجام کارهای باکلام تمایل کمتری داشتهاید؟
- * این ذهنیت را در گروه کامکارها هم میتوان مشاهده کرد.
- * آقای کامکار! با توجه به حضور شما در کانون «چاووش»، میخواهم همان سؤال تکراری را بپرسم که چرا دیگر آن گروههای منسجم هنری شکل نگرفت؟
- * در حال حاضر مشغول چه کاری هستید؟
منبع:
اختصاصی سایت موسیقی ما
تاریخ انتشار : یکشنبه 31 اردیبهشت 1396 - 11:53
افزودن یک دیدگاه جدید