گفتوگو با شاهرخ ایزدخواه - بخش اول
گیتاریست اصلی گروه پرطرفدار راک ایرانی در گفتوگو با «موسیقی ما» از احتمال تشکیل مجدد این گروه خبر میدهد (خرداد 1397)
اثری از:
کارگردان:
cabin art center
تهیه کننده:
پایگاه خبری - تحلیلی «موسیقی ما»
گفت و گو:
+ بخش دوم این گفت وگوی ویدیویی را اینجا ببنید
موسیقی ما - نزدیک به بیست سال زمان برد تا امروز که فضا برای پذیرش موسیقی راک در ایران مهیا شود. بیست سال خودش یک عمر است اما میگوید با این وجود خیلی امیدوارم. میگوید مردم تشنه کار خوب هستند و اگر این آثار به گوششان برسد بیشتر از آن حمایت میکنند.
شاهرخ ایزدخواه، آهنگساز و نوازنده صاحب سبک گیتار الکتریک که یار قدیمی شهرام شعرباف در راهاندازی گروه «اوهام» بود، حالا به ایران برگشته و میخواهد در کشورش موسیقی تولید کند. آنها یعنی شهرام شعرباف، شاهرخ ایزدخواه و بابک ریاحیپور، سال 78 تصمیم گرفتند گروهی را شکل دهند تا بتوانند نظر و دیدگاهشان را با موسیقیهایشان نشر دهند. نتیجه هم سوار شدن اشعار حافظ روی موسیقی راک بود که با خوانش جدیدی همراه شد و به کمک اینترنت دایالآپ توانست مخاطبان زیادی پیدا کند. حتماً افرادی که پیگیر گروه «اوهام» بودند سرنوشت این گروه را میدانند که البته در این سالها معمولاً از زبان شهرام شعرباف عنوان شده اما شاهرخ ایزدخواه هم عضو تأثیرگذار دیگری بود که حرفهای زیادی برای گفتن داشت؛ شاید حرفهایی به قدمت بیست سال که در دو ساعت گفت و گو سعی کردیم بخشی از آنها را مکتوب کنیم.
ایزدخواه بعد از انتشار تک قطعهاش (سفر) با صدای کاوه یغمایی که البته تنها قطعهای هم بوده که یغمایی در این سالها از آهنگساز دیگری خوانده، سال گذشته توانست با او که دوست دوران دانشگاه هم بودند روی استیج برود و لحظات جالبی را در کنار هم خلق کنند. اما او فعالیتهایش را تنها محدود به همکاری با دیگران نکرده و خودش دست به کار شده و با تشکیل گروه «بالعکس» در فضای موسیقی آلترناتیو و انتشار دو قطعه (سراب و پل)، با انگیزه زیادی مشغول خلق است تا جریان راکی که بیست سال پیش در ایران راه انداختند را تداوم ببخشد؛ دیدگاهی که در این دوره و زمانه غنیمت است و باید ارج نهاده شود.
اما اتفاق غیرمنتظرهای که در این گفتوگو رخ داد، اعلام جمع شدن احتمالی اعضای قدیمی «اوهام» دور هم بود. اتفاق خوشایندی که با به وقوع پیوستنش شاهد اولین کنسرت گروه «اوهام» به شکل مجاز در سرزمینشان خواهیم بود؛ آن هم بعد از نوزده سال!
البته ما هم آن زمان انتظارات زیادی داشتیم؛ جوان بودیم و فکر میکردیم باید مجوز بگیریم ولی خب نمیدادند! طبیعی هم هست چون آن زمان این نوع موسیقیها مجوز نمیگرفت. خلاصه که به ما مجوز ندادند و نقشههای ما نقش بر آب شد. شهرام دوباره حقوق آلبوم را با سختی زیاد از آن شخص خرید و ما هم با پول کمی که هنوز از آن باقی مانده بود به دبی رفتیم تا خوش بگذرانیم.
شهرام ایران را دوست داشت و نتوانست آنجا بماند. من هم دلسرد شدم و آنجا شروع به تحصیل در رشته صدابرداری کردم. دیدم به این شکل نمیشود کار کردٍ بنابراین به نوعی از ایران کندم و بیرون آمدم و شهرام هم به دوران فطرت رفت. البته خودش دوباره کار را شروع کرد و «اوهام» را پیش برد. متریالهایی که از من ضبط کرده بود را برای آلبومهای بعدی در آن چهار سال که گفتید استفاده کرد ولی من دیگر حضور نداشتم و عضو گروه نبودم. کمی هم دلسرد بودم و اصلاً کارها را دنبال نمیکردم. تا چندین سال بعد که شهرام دوباره شروع به کار کرد و موفق شد و با هم ارتباط برقرار کردیم.
البته الان چند اتفاق خیلی خوب هم افتاده است؛ تکنیک بچهها چه در نوازندگی و صدابرداری و چه در کارهای جانبی مثل گرافیک و... پیشرفت زیادی کرده است. اما به وجود آمدن این تکنیک باعث به وجود آمدن یک نوع ذوقزدگی تکنیکی شده است. چند وقت پیش یکی از بچههای موزیسین میگفت: «یک موزیک سُول (Soul) کار کردهام و آنقدر خوب شده که نمیفهمید یک ایرانی آن را زده است!» برایم جمله سنگینی بود و خیلی جا خوردم! من خارج از ایران هم بودهام و میدانم که آنجا تکنیک دیگر تا این اندازه اهمیت ندارد...
اینجا هنوز توجه روی این است که چرا خواننده فالش میخواند در صورتیکه یک آدمی مثل باب دیلن کلاً فالش است اما کسی به او نمیگوید چرا فالش میخوانی! اما روحی پشت موسیقی او است که نه در تکنیکش وجود دارد و نه در شعر و نه در تیپ و قیافهاش. اینجا در موسیقی سنتی هم مثلاً میبینید که کسی مثل حسین علیزاده، وقتی ساز میزند دیگر از تکنیک گذشته است. این چیزها رشد و بلوغ موسیقی در کشور ما است و فکر میکنم بچهها باید بیشتر به روح اثر و هماهنگ بودنشان در یک گروه توجه کنند.
البته به نظرم گوش مردم خراب شده؛ موسیقی پاپ کممایه خیلی زیاد شده ولی با وجود این، خیلی امیدوارم چون در کنارش موسیقیهای غیر میناستریم مثل فیوژن، جز، راک، آلترناتیو و کارهایی که بچهها با موسیقی جنوب میکنند هم زیاد شده است.
+ بخش دوم این گفت وگوی ویدیویی را اینجا ببنید
عکس: اشکان آزادبخت
موسیقی ما - نزدیک به بیست سال زمان برد تا امروز که فضا برای پذیرش موسیقی راک در ایران مهیا شود. بیست سال خودش یک عمر است اما میگوید با این وجود خیلی امیدوارم. میگوید مردم تشنه کار خوب هستند و اگر این آثار به گوششان برسد بیشتر از آن حمایت میکنند.
شاهرخ ایزدخواه، آهنگساز و نوازنده صاحب سبک گیتار الکتریک که یار قدیمی شهرام شعرباف در راهاندازی گروه «اوهام» بود، حالا به ایران برگشته و میخواهد در کشورش موسیقی تولید کند. آنها یعنی شهرام شعرباف، شاهرخ ایزدخواه و بابک ریاحیپور، سال 78 تصمیم گرفتند گروهی را شکل دهند تا بتوانند نظر و دیدگاهشان را با موسیقیهایشان نشر دهند. نتیجه هم سوار شدن اشعار حافظ روی موسیقی راک بود که با خوانش جدیدی همراه شد و به کمک اینترنت دایالآپ توانست مخاطبان زیادی پیدا کند. حتماً افرادی که پیگیر گروه «اوهام» بودند سرنوشت این گروه را میدانند که البته در این سالها معمولاً از زبان شهرام شعرباف عنوان شده اما شاهرخ ایزدخواه هم عضو تأثیرگذار دیگری بود که حرفهای زیادی برای گفتن داشت؛ شاید حرفهایی به قدمت بیست سال که در دو ساعت گفت و گو سعی کردیم بخشی از آنها را مکتوب کنیم.
ایزدخواه بعد از انتشار تک قطعهاش (سفر) با صدای کاوه یغمایی که البته تنها قطعهای هم بوده که یغمایی در این سالها از آهنگساز دیگری خوانده، سال گذشته توانست با او که دوست دوران دانشگاه هم بودند روی استیج برود و لحظات جالبی را در کنار هم خلق کنند. اما او فعالیتهایش را تنها محدود به همکاری با دیگران نکرده و خودش دست به کار شده و با تشکیل گروه «بالعکس» در فضای موسیقی آلترناتیو و انتشار دو قطعه (سراب و پل)، با انگیزه زیادی مشغول خلق است تا جریان راکی که بیست سال پیش در ایران راه انداختند را تداوم ببخشد؛ دیدگاهی که در این دوره و زمانه غنیمت است و باید ارج نهاده شود.
اما اتفاق غیرمنتظرهای که در این گفتوگو رخ داد، اعلام جمع شدن احتمالی اعضای قدیمی «اوهام» دور هم بود. اتفاق خوشایندی که با به وقوع پیوستنش شاهد اولین کنسرت گروه «اوهام» به شکل مجاز در سرزمینشان خواهیم بود؛ آن هم بعد از نوزده سال!
***
- * شما سال 80، یعنی دو سال پس از شروع فعالیت گروه «اوهام» به کانادا مهاجرت کردید و بعد از 15 سال برای اولینبار به ایران برگشتید. موسیقیِ امروز ایران نسبت به سالهایی که اینجا موسیقی کار میکردید چقدر تفاوت کرده بود؟
- * گفتید صنعت موسیقی نسبت به گذشته تغییر کرده است؛ این تغییر از نظر شما بیشتر روی موسیقی پاپ متمرکز شده یا شامل ژانرهای دیگر هم میشود؟
- * اوایل دهه نود آلبومها و کنسرتهای راک رونق بیشتری گرفت و افرادی در این ژانر آلبومهایشان را منتشر کردند که با موسیقی امثال شما در آن سالها طرفدار موسیقی راک شدند. اما همچنان بعد از گذشت دو دهه، موسیقی راک به جایگاهی که باید نرسیده است، فکر میکنید دلیل آن چیست؟
- * نقش تهیهکنندهها را چقدر میدانید؟
قرار نبود شهرام خواننده «اوهام» باشد
- * نحوه شکلگیری گروه «اوهام» از زبان شهرام شعرباف شنیده شده اما میخواهم این داستان را از زبان شما هم بشنوم.
- * اصلاً چطور وارد فضای موسیقی شدید؟
- * در واقع خواستید «اوهام» را شکل بدهید؟
- * بعد چه شد که به «اوهام» رسیدید؟
- * اینها مربوط به سال 78 میشود؟
- * شما آن زمان با آرش میتویی قطعه «درویش» را ضبط کردید که نام «اوهام» با آن سر زبانها افتاد. این قطعه چطور ساخته شد؟
- * اما در ادامه آرش میتویی از شما جدا شد.
البته ما هم آن زمان انتظارات زیادی داشتیم؛ جوان بودیم و فکر میکردیم باید مجوز بگیریم ولی خب نمیدادند! طبیعی هم هست چون آن زمان این نوع موسیقیها مجوز نمیگرفت. خلاصه که به ما مجوز ندادند و نقشههای ما نقش بر آب شد. شهرام دوباره حقوق آلبوم را با سختی زیاد از آن شخص خرید و ما هم با پول کمی که هنوز از آن باقی مانده بود به دبی رفتیم تا خوش بگذرانیم.
- * فکر میکنم اینترنت هم آن زمان کمک زیادی به شما کرد.
- * شما که در «اوهام» بکوکال میخواندید، هیچ وقت به این فکر نکردید که به عنوان خواننده در گروه حضور داشته باشید؟
- * سال 78 گروهی به نام «اوهام» متولد میشود که در ادامه طرفدار زیادی پیدا میکند. همان ابتدا دو آلبوم منتشر میکند و جوانها به سمتش میآیند. با این وجود چه اتفاقی میافتد که بعد از چهار سال، هم شما و هم بابک ریاحیپور از گروه جدا میشوید؟
شهرام ایران را دوست داشت و نتوانست آنجا بماند. من هم دلسرد شدم و آنجا شروع به تحصیل در رشته صدابرداری کردم. دیدم به این شکل نمیشود کار کردٍ بنابراین به نوعی از ایران کندم و بیرون آمدم و شهرام هم به دوران فطرت رفت. البته خودش دوباره کار را شروع کرد و «اوهام» را پیش برد. متریالهایی که از من ضبط کرده بود را برای آلبومهای بعدی در آن چهار سال که گفتید استفاده کرد ولی من دیگر حضور نداشتم و عضو گروه نبودم. کمی هم دلسرد بودم و اصلاً کارها را دنبال نمیکردم. تا چندین سال بعد که شهرام دوباره شروع به کار کرد و موفق شد و با هم ارتباط برقرار کردیم.
آنجا میخواهند کارشان غیرتکنیکی صدا بدهد و اینجا هنوز میگویند چرا خواننده فالش میخواند
- * به نظر شما فرق فضای موزیک راکی که الان تولید میشود با موزیکی که در دهه هفتاد و هشتاد ساخته میشد چیست؟
البته الان چند اتفاق خیلی خوب هم افتاده است؛ تکنیک بچهها چه در نوازندگی و صدابرداری و چه در کارهای جانبی مثل گرافیک و... پیشرفت زیادی کرده است. اما به وجود آمدن این تکنیک باعث به وجود آمدن یک نوع ذوقزدگی تکنیکی شده است. چند وقت پیش یکی از بچههای موزیسین میگفت: «یک موزیک سُول (Soul) کار کردهام و آنقدر خوب شده که نمیفهمید یک ایرانی آن را زده است!» برایم جمله سنگینی بود و خیلی جا خوردم! من خارج از ایران هم بودهام و میدانم که آنجا تکنیک دیگر تا این اندازه اهمیت ندارد...
- * شما هم تمرکزتان بیشتر روی آهنگسازی است و در واقع بخش موسیقایی اثر برایتان پررنگتر است تا صرفاً تکنیک.
اینجا هنوز توجه روی این است که چرا خواننده فالش میخواند در صورتیکه یک آدمی مثل باب دیلن کلاً فالش است اما کسی به او نمیگوید چرا فالش میخوانی! اما روحی پشت موسیقی او است که نه در تکنیکش وجود دارد و نه در شعر و نه در تیپ و قیافهاش. اینجا در موسیقی سنتی هم مثلاً میبینید که کسی مثل حسین علیزاده، وقتی ساز میزند دیگر از تکنیک گذشته است. این چیزها رشد و بلوغ موسیقی در کشور ما است و فکر میکنم بچهها باید بیشتر به روح اثر و هماهنگ بودنشان در یک گروه توجه کنند.
- * اواخر دهه هفتاد تازه شروع موسیقی پاپ در ایران بود و گفتید بابک ریاحیپور میخواست شما را هم وارد این جریان کند. شماها چندین سال بود که موسیقی کار میکردید اما نتوانسته بودید وارد جریان مجاز شوید و کنسرت برگزار کنید. در صورتیکه جذب موسیقی پاپ شدن این فرصت را به شما میداد تا بتوانید به اینها دست پیدا کنید. چرا نخواستید جذب این نوع موسیقی شوید؟
- * فکر میکنید الان میتوان در ایران کار کرد؟
البته به نظرم گوش مردم خراب شده؛ موسیقی پاپ کممایه خیلی زیاد شده ولی با وجود این، خیلی امیدوارم چون در کنارش موسیقیهای غیر میناستریم مثل فیوژن، جز، راک، آلترناتیو و کارهایی که بچهها با موسیقی جنوب میکنند هم زیاد شده است.
- * این آثار را هم دنبال میکنید؟
- * در واقع بیشتر کار همان موزیسینهای قدیم را دنبال میکنید.
- * پس اینطور که معلوم است تعداد هنرمندانی که کار خوب تولید میکنند کم نیست.
وقتی به ایران آمدم دیدم که کاوه (یغمایی) برای خودش چه سوپراستاری است
- * شما سال گذشته چند قطعه در کنسرت کاوه یغمایی اجرا کردید؛ این آشنایی چطور شکل گرفت؟
- * فکر میکنم تنها قطعهای هم بوده که کاوه یغمایی از یک آهنگساز و تنظیمکننده دیگر خوانده است.
- * نکته جالب این بود که اعضای قدیمی «اوهام» هم در آن کنسرت دوباره دور هم جمع شدند.
- * حالا به جمع شدن دوباره «اوهام» هم فکر کردهاید؟
- * پس آمدهاید که رسماً در ایران فعالیت کنید و گروهی به نام «بالعکس» را هم راه انداختهاید که به نظر کمی حال و هوای «اوهام» را هم تداعی میکند.
- * در واقع این شباهت بیشتر به دلیل ریف ایرانی کار احساس میشود.
- * اصلاً گروه «بالعکس» چطور شکل گرفت؟
+ بخش دوم این گفت وگوی ویدیویی را اینجا ببنید
عکس: اشکان آزادبخت
افزودن یک دیدگاه جدید