نگاهی به خط سیر گروه «کامنت» و به دنبال آن فعالیتهای مستقل نیما رمضان و کیان پورتراب
اون سینتیسایزر رو بیار تو!
موسیقی ما - انگار دهانش را دوخته است -و شاید دوختهاند!- این همان امضای کامنت است. همانی که آنها را ویژه میکند و با شنیدنش بلافاصله میگوییم این کامنت است. دهانی که کلام پشت آن حبس است و به سختی ادا میشود.
روی زمین که پر بود از «دنیا دیگه مث تو نداره»! شده بود «کلید راه موفقیت!» این فرمول موسیقایی را بگیر، اجرا کن و سر زبانها بیفت. این و آن و آنهایی دیگر با این فرمول آلبومهای خود را منتشر کردند. یک فرمول، یک تِم و یک ایده ولی فقط اسمها فرق میکرد. قصههای سوزناک عاشقهای در به در شده، تیغ و رگ هم گزینههای همیشگی روی میز! گویی فستیوال بزرگ «گریاننده برتر» در حال اجرا بود.
زیرِ زمین اما همچنان دستِ چند قدیمی بود که مدتها در انتظار انتشار آلبوم بعدی خود به سر میبردند. چند درجه یکمان هم راهی فرنگ شده بودند تا آنجا تولیدات خود را از سر گیرند. خبری نبود که نبود. اینترنت و به خصوص فیسبوک به عنوان بزرگترین مرجع غیررسمی موسیقی همچنان لاغر و نحیف بود، ولی باز هم همان غنیمتی بود و شد تریبون موج جدید صداهای همین زیرزمین خودمان. قلب زیرزمین دوباره تپید، از این سو و آن سو، شرق تا مرکز، شمال تا آن اطرف. روزگار، روزگارِ فیس بوک بود، روزگار لایک و کامنت! و «کامنت» چه خوب اسمش را به حافظهها سپرد.
گروه «کامنت» به همان دوران مربوط میشود؛ یعنی اواخر دهه هشتاد شمسی و تولد دوباره موسیقی موج نو، آلترناتیو یا نامتعارف! اسمش چه میشود؟! همان زیرزمینی خودمان. «کامنت» با محوریت کیان پورتراب و نیما رمضان در سال هشتاد و هشت، اولین آلبوم خود را به کمک فیسبوک به گوش دوستداران موسیقی راک رساند. کیان پورتراب ترانهسرا بود و میخواند. نیما رمضان گیتاریست چیره دست گروه بود. بردیا امیری درامز، اشکان آبرون کیبورد و آرین کشیشی گیتار باس مینواختند. اسم گروهشان که جدید بود و شنونده ابداً تصور پیشین از محصول موزیکالشان نداشت. یعنی «کامنت» چه صدایی میدهد! آلبوم با یک نجوا، یا یک پچپچ شروع میشود؛ پس گوشهایمان را تیزتر میکنیم. سُر میخوریم وسط موسیقی مضطربشان. اضطراب؛ به حال آن روزهایمان میآمد. به ترانهای که میخواند میآمد: «اما شاید خالی شه زیر پام...»
انگار دهانش را دوخته است -و شاید دوختهاند!- این همان امضای «کامنت» است. همانی که آنها را ویژه میکند و ما بلافاصله میگوییم این «کامنت» است. دهانی که کلام پشت آن حبس است و به سختی ادا میشود. کیان پورتراب هوشمندانه صداسازی میکند. این صداسازی به پکیج موسیقیشان میآید، به ترانهها میآید، به روح کلی آلبوم میآید. گویی خواننده با درون خود خلوت کرده است. پای کولاژی از احساسات در میان است؛ تردید، رویا، اضطرابی که تم کلی آلبوم است و در پایانبندی آلبوم، انتخاب.
کامنتیها بعد از دو سال مینی آلبوم «دایرهها» را در ادامه حال و هوای آلبوم اولشان و باز هم به طور غیر رسمی منتشر کردند. نقش گیتار الکتریک پر رنگتر و کمکم سر و کله سینتیسایزر هم پیدا شده و سافت راک آنها به سایکدلیک راک گرایش پیدا کرده است. ترانهها رازآلودتر شدهاند و سرگیجهای که همراهمان است، ناشی از رهاشدگی در میان انبوه دایرهها، مسیرهای مارپیچ که به مقصد نمیرسند.
عزمی در جریان بود. در زیرزمین باز شده بود. کامنتیها از اولین زیرزمینیهای موسیقی آلترناتیو بودند که رسمی شدند. در سال 93 آنها چمدان خود را بستند و زیرزمینِ دوستداشتنی خود را ترک کردند. تغییر وضعیتی که در ادامه برای «ماینس وان»، «بمرانی» و کاوه آفاق هم رخ داد. «رفته از دست» منتشر شد؛ 11 ترانه و محصول یک دهه تجربه اندوزی آنها در موسیقی راک که در قالب آلترناتیو راک ارائه شد.
نحوه وکال کیان و گستره صداهایی که از او میشنویم کمی و کمی متنوعتر و رد پای تأثیر نحوه خواندن «تام یورک» مشاهده میشد. برای یک گروه راک ایرانی در ابتدا مهمترین چالش کلام و ترانه بود. اولین گروههایی که سمت و سوی موسیقیشان به راک متمایل بود -و یا این طور میخواستند- این چالش را به جان خریدند و با اشعار کلاسیک راک اجرا کردند. ولی همچنان مثل خوانندههای پاپ میخواندند. اگر به گذشته مراجعه نکنیم و به جایگاه بزرگان افسانهای خود نزدیک نشویم، بعدها کسانی بودند که تلاشهایی در راستای وکال راک فارسی داشتند. ایده آنها تمرکز روی یکسری حروف و تأکید و کشیده خواندن بود، طوری که در بین خوانندههای پاپ مرسوم نبود. شاید بتوان نحوه وکال آنها را در یک جمله چنین بیان کرد: «آنها فارسی را با لهجه انگلیسی میخواندند.» کیان پورتراب تا حدودی سمت همین ایده رفت ولی تمرکز اصلی را گذاشته بود روی صداسازی؛ پکیج حروف و جملات فارسی طوری ادا می شد که از نظر آوایی انگار دارد انگلیسی میخواند؛ نه، مشخصاً بحثِ لهجه انگلیسی در میان نبود. فقط کافی است تمرکز شنواییمان را از روی معانی کلماتی که او ادا میکرد برداریم. گویی به انگلیسی چیزهایی میگوید. به هرحال موسیقی آلترناتیو به او چنین اجازهای را میداد.
کامنتیها دیگر مجاز شده بودند و موسیقیشان بیشتر شنیده میشد. دیگر وقت اجراها و کنسرتها فرا رسید که با استقبال نسبتاً خوبی هم مواجه شدند. ولی گویی گروه برای انتشار آلبوم بعدی به ایدههای جدید مشترکی نرسید. کیان پورتراب خود اینگونه توضیح میدهد: «ما در این گروه پنج نفر هستیم و من نمیخواهم به تنهایی درباره آن اظهار نظر کنم؛ همه ما با هم معاشرت داریم اما جواب همه گنگ است و در مورد سرنوشت گروه سکوت کردهاند چون الآن زمان مناسبی برای آن نیست. در واقع نمیخواهیم کورسویی که در یک اتاق تاریک باقی مانده را هم خاموش کنیم.»
اگرچه «کامنت» همچنان پابرجا بود و نقطه پایانی برای آن نگذاشتند ولی اعضای گروه فعالیتهای مستقل خود را آغاز کردند. آنچه در سیر موسیقی «کامنت» مشهود بود یک دگردیسی از سمت راک به سمت موسیقی الکترونیک بود؛ کیان پورتراب به طور ویژه، پروژه شخصی خودش را در فضای الکترونیک با تمپوی پایین کلید زد. دیگر صحبت از تریپهاپ بود؛ سبکی که احتمالاً برای اولینبار توسط «میوت اجنسی» در موسیقی ایرانی از آن رونمایی شد. نقش محوری و پر رنگ سینتیسایزر، فضای خلسهآور و تم تکرار و یکپارچگی بافت صداهایی که بستر موسیقی بود و صدای خواننده که مثل قایقی رها روی آن شناور بود؛ به صخرههای سر راهش برخورد میکرد یا با امواج بالا و پایین میشد. کیان پورتراب همچنان دنبال سورپرایز کردن بود. او در این پروژه تمرکز موزیکش را روی ریتم گذاشته بود تا ملودی. «این سمت» تجربه بکری در وسط انبوه آلبومهای روز بود.
نیما رمضان در کنار همکاری با خوانندگان پاپ در اجرای کنسرتها، پروژه مستقل و جدیدش را با «امیر بال افشان» بنا نهاد. امیر بال افشان که با گروههایی چون «ماخولا» و «دوار» سابقه همکاری دارد، در گروه «بالزن» هم نقش خوانندگی را بر عهده گرفت. «بالزن» با همکاری نیما رمضان و امیر بال افشان یک مینی گروه دو نفره در سبک و سیاق راک تجربی تعریف میشود که در قطعه «پایان» سمت و سویی به اسپیس راک دارد. تاکنون دو قطعه از آنها منتشر شده است. نیما رمضان و امیر بال افشان در پروژه خود بر خلاف پروژه «کامنت» به سراغ اشعار شاعران بزرگ معاصر رفتهاند. در مقایسه پروژه کیان پورتراب و پروژه جدید نیما رمضان، بیشترین شباهت حضور خوانندههای خلاق و دارای امضا در نحوه وکال است. تأثیرپذیری از مولفههای خوانندگی «تام یورک» و به خصوص «متیو بلیمی» -خواننده توانمند و انگلیسی گروه اسپیس راک میوز- در اجرای نتهای کشیده حتی در امیر بال افشان نمود بیشتری دارد و بیشترین تفاوت را همین انتخاب ترانهها رقم زده است. انتخاب ترانههای شخصی با مصرعهای کوتاه که گاهی اوقات حدس میزنیم چیدمان اصلی ترانه به هم ریخته و بریده شده، جای خود را به انتخاب سر راست و مستقیم اشعار بزرگان معاصر داده است.
حال شاید باید گفت گروه نوظهور و پر طرفدار «کامنت» به تاریخ پیوسته است،گروهی که دو محور اصلی آن یعنی کیان پورتراب و نیما رمضان در پروژههای جدید خود به طور جداگانه ولی از نظر موسیقیایی تقریباً همسو با هم کار میکنند؛ «جدا از هم و باز مثل هم...» هر دو جریان کاملاً از موسیقی راک به سمت الکترونیک تغییر رویه دادهاند. کیان پورتراب شخصیتی آرام دارد و فقط میخواهد به دور از هر جنجالی و در صلح کامل فعالیت مورد تأیید و دلخواه خود را انجام دهد. او همیشه دغدغه موزیسین مولف بودن را داشته است؛ یک پرودیوسر و البته ایدهپرداز اصلی گروه. شاید بتوان دلیل این جدایی را در توصیفی که کیان پورتراب از خودش دارد جست و جو کرد: «من به ذاته آدم کنترلگری هستم، البته خیلی از آرتیستهای موفق هم اینگونه بودهاند و در واقع ضعف محسوب نمیشود.»
دنیای موسیقی این روزها دنیای موسیقی تجربی است. موزیسینها دیگر در قید و بند سبک مشخصی نیستند و ما در عصر موسیقی تجربی یا آوانگارد به سر میبریم. این دگردیسی جهانی که در موسیقی راک رخ داده -حتی خیل عظیمی از گروههای معروف جهانی از جمله لینکین پارک به آن دچار شدند- و موجی از ایندی راکهای خلاق در گوشه و کنار جهان به راه انداختهاند که به موسیقی ما هم رسیده است و رد پای آن خیلی بیشتر از قبل در کالبد و روح موسیقی نوگرای ایرانی دیده میشود.
روی زمین که پر بود از «دنیا دیگه مث تو نداره»! شده بود «کلید راه موفقیت!» این فرمول موسیقایی را بگیر، اجرا کن و سر زبانها بیفت. این و آن و آنهایی دیگر با این فرمول آلبومهای خود را منتشر کردند. یک فرمول، یک تِم و یک ایده ولی فقط اسمها فرق میکرد. قصههای سوزناک عاشقهای در به در شده، تیغ و رگ هم گزینههای همیشگی روی میز! گویی فستیوال بزرگ «گریاننده برتر» در حال اجرا بود.
زیرِ زمین اما همچنان دستِ چند قدیمی بود که مدتها در انتظار انتشار آلبوم بعدی خود به سر میبردند. چند درجه یکمان هم راهی فرنگ شده بودند تا آنجا تولیدات خود را از سر گیرند. خبری نبود که نبود. اینترنت و به خصوص فیسبوک به عنوان بزرگترین مرجع غیررسمی موسیقی همچنان لاغر و نحیف بود، ولی باز هم همان غنیمتی بود و شد تریبون موج جدید صداهای همین زیرزمین خودمان. قلب زیرزمین دوباره تپید، از این سو و آن سو، شرق تا مرکز، شمال تا آن اطرف. روزگار، روزگارِ فیس بوک بود، روزگار لایک و کامنت! و «کامنت» چه خوب اسمش را به حافظهها سپرد.
گروه «کامنت» به همان دوران مربوط میشود؛ یعنی اواخر دهه هشتاد شمسی و تولد دوباره موسیقی موج نو، آلترناتیو یا نامتعارف! اسمش چه میشود؟! همان زیرزمینی خودمان. «کامنت» با محوریت کیان پورتراب و نیما رمضان در سال هشتاد و هشت، اولین آلبوم خود را به کمک فیسبوک به گوش دوستداران موسیقی راک رساند. کیان پورتراب ترانهسرا بود و میخواند. نیما رمضان گیتاریست چیره دست گروه بود. بردیا امیری درامز، اشکان آبرون کیبورد و آرین کشیشی گیتار باس مینواختند. اسم گروهشان که جدید بود و شنونده ابداً تصور پیشین از محصول موزیکالشان نداشت. یعنی «کامنت» چه صدایی میدهد! آلبوم با یک نجوا، یا یک پچپچ شروع میشود؛ پس گوشهایمان را تیزتر میکنیم. سُر میخوریم وسط موسیقی مضطربشان. اضطراب؛ به حال آن روزهایمان میآمد. به ترانهای که میخواند میآمد: «اما شاید خالی شه زیر پام...»
انگار دهانش را دوخته است -و شاید دوختهاند!- این همان امضای «کامنت» است. همانی که آنها را ویژه میکند و ما بلافاصله میگوییم این «کامنت» است. دهانی که کلام پشت آن حبس است و به سختی ادا میشود. کیان پورتراب هوشمندانه صداسازی میکند. این صداسازی به پکیج موسیقیشان میآید، به ترانهها میآید، به روح کلی آلبوم میآید. گویی خواننده با درون خود خلوت کرده است. پای کولاژی از احساسات در میان است؛ تردید، رویا، اضطرابی که تم کلی آلبوم است و در پایانبندی آلبوم، انتخاب.
کامنتیها بعد از دو سال مینی آلبوم «دایرهها» را در ادامه حال و هوای آلبوم اولشان و باز هم به طور غیر رسمی منتشر کردند. نقش گیتار الکتریک پر رنگتر و کمکم سر و کله سینتیسایزر هم پیدا شده و سافت راک آنها به سایکدلیک راک گرایش پیدا کرده است. ترانهها رازآلودتر شدهاند و سرگیجهای که همراهمان است، ناشی از رهاشدگی در میان انبوه دایرهها، مسیرهای مارپیچ که به مقصد نمیرسند.
عزمی در جریان بود. در زیرزمین باز شده بود. کامنتیها از اولین زیرزمینیهای موسیقی آلترناتیو بودند که رسمی شدند. در سال 93 آنها چمدان خود را بستند و زیرزمینِ دوستداشتنی خود را ترک کردند. تغییر وضعیتی که در ادامه برای «ماینس وان»، «بمرانی» و کاوه آفاق هم رخ داد. «رفته از دست» منتشر شد؛ 11 ترانه و محصول یک دهه تجربه اندوزی آنها در موسیقی راک که در قالب آلترناتیو راک ارائه شد.
نحوه وکال کیان و گستره صداهایی که از او میشنویم کمی و کمی متنوعتر و رد پای تأثیر نحوه خواندن «تام یورک» مشاهده میشد. برای یک گروه راک ایرانی در ابتدا مهمترین چالش کلام و ترانه بود. اولین گروههایی که سمت و سوی موسیقیشان به راک متمایل بود -و یا این طور میخواستند- این چالش را به جان خریدند و با اشعار کلاسیک راک اجرا کردند. ولی همچنان مثل خوانندههای پاپ میخواندند. اگر به گذشته مراجعه نکنیم و به جایگاه بزرگان افسانهای خود نزدیک نشویم، بعدها کسانی بودند که تلاشهایی در راستای وکال راک فارسی داشتند. ایده آنها تمرکز روی یکسری حروف و تأکید و کشیده خواندن بود، طوری که در بین خوانندههای پاپ مرسوم نبود. شاید بتوان نحوه وکال آنها را در یک جمله چنین بیان کرد: «آنها فارسی را با لهجه انگلیسی میخواندند.» کیان پورتراب تا حدودی سمت همین ایده رفت ولی تمرکز اصلی را گذاشته بود روی صداسازی؛ پکیج حروف و جملات فارسی طوری ادا می شد که از نظر آوایی انگار دارد انگلیسی میخواند؛ نه، مشخصاً بحثِ لهجه انگلیسی در میان نبود. فقط کافی است تمرکز شنواییمان را از روی معانی کلماتی که او ادا میکرد برداریم. گویی به انگلیسی چیزهایی میگوید. به هرحال موسیقی آلترناتیو به او چنین اجازهای را میداد.
کامنتیها دیگر مجاز شده بودند و موسیقیشان بیشتر شنیده میشد. دیگر وقت اجراها و کنسرتها فرا رسید که با استقبال نسبتاً خوبی هم مواجه شدند. ولی گویی گروه برای انتشار آلبوم بعدی به ایدههای جدید مشترکی نرسید. کیان پورتراب خود اینگونه توضیح میدهد: «ما در این گروه پنج نفر هستیم و من نمیخواهم به تنهایی درباره آن اظهار نظر کنم؛ همه ما با هم معاشرت داریم اما جواب همه گنگ است و در مورد سرنوشت گروه سکوت کردهاند چون الآن زمان مناسبی برای آن نیست. در واقع نمیخواهیم کورسویی که در یک اتاق تاریک باقی مانده را هم خاموش کنیم.»
اگرچه «کامنت» همچنان پابرجا بود و نقطه پایانی برای آن نگذاشتند ولی اعضای گروه فعالیتهای مستقل خود را آغاز کردند. آنچه در سیر موسیقی «کامنت» مشهود بود یک دگردیسی از سمت راک به سمت موسیقی الکترونیک بود؛ کیان پورتراب به طور ویژه، پروژه شخصی خودش را در فضای الکترونیک با تمپوی پایین کلید زد. دیگر صحبت از تریپهاپ بود؛ سبکی که احتمالاً برای اولینبار توسط «میوت اجنسی» در موسیقی ایرانی از آن رونمایی شد. نقش محوری و پر رنگ سینتیسایزر، فضای خلسهآور و تم تکرار و یکپارچگی بافت صداهایی که بستر موسیقی بود و صدای خواننده که مثل قایقی رها روی آن شناور بود؛ به صخرههای سر راهش برخورد میکرد یا با امواج بالا و پایین میشد. کیان پورتراب همچنان دنبال سورپرایز کردن بود. او در این پروژه تمرکز موزیکش را روی ریتم گذاشته بود تا ملودی. «این سمت» تجربه بکری در وسط انبوه آلبومهای روز بود.
نیما رمضان در کنار همکاری با خوانندگان پاپ در اجرای کنسرتها، پروژه مستقل و جدیدش را با «امیر بال افشان» بنا نهاد. امیر بال افشان که با گروههایی چون «ماخولا» و «دوار» سابقه همکاری دارد، در گروه «بالزن» هم نقش خوانندگی را بر عهده گرفت. «بالزن» با همکاری نیما رمضان و امیر بال افشان یک مینی گروه دو نفره در سبک و سیاق راک تجربی تعریف میشود که در قطعه «پایان» سمت و سویی به اسپیس راک دارد. تاکنون دو قطعه از آنها منتشر شده است. نیما رمضان و امیر بال افشان در پروژه خود بر خلاف پروژه «کامنت» به سراغ اشعار شاعران بزرگ معاصر رفتهاند. در مقایسه پروژه کیان پورتراب و پروژه جدید نیما رمضان، بیشترین شباهت حضور خوانندههای خلاق و دارای امضا در نحوه وکال است. تأثیرپذیری از مولفههای خوانندگی «تام یورک» و به خصوص «متیو بلیمی» -خواننده توانمند و انگلیسی گروه اسپیس راک میوز- در اجرای نتهای کشیده حتی در امیر بال افشان نمود بیشتری دارد و بیشترین تفاوت را همین انتخاب ترانهها رقم زده است. انتخاب ترانههای شخصی با مصرعهای کوتاه که گاهی اوقات حدس میزنیم چیدمان اصلی ترانه به هم ریخته و بریده شده، جای خود را به انتخاب سر راست و مستقیم اشعار بزرگان معاصر داده است.
حال شاید باید گفت گروه نوظهور و پر طرفدار «کامنت» به تاریخ پیوسته است،گروهی که دو محور اصلی آن یعنی کیان پورتراب و نیما رمضان در پروژههای جدید خود به طور جداگانه ولی از نظر موسیقیایی تقریباً همسو با هم کار میکنند؛ «جدا از هم و باز مثل هم...» هر دو جریان کاملاً از موسیقی راک به سمت الکترونیک تغییر رویه دادهاند. کیان پورتراب شخصیتی آرام دارد و فقط میخواهد به دور از هر جنجالی و در صلح کامل فعالیت مورد تأیید و دلخواه خود را انجام دهد. او همیشه دغدغه موزیسین مولف بودن را داشته است؛ یک پرودیوسر و البته ایدهپرداز اصلی گروه. شاید بتوان دلیل این جدایی را در توصیفی که کیان پورتراب از خودش دارد جست و جو کرد: «من به ذاته آدم کنترلگری هستم، البته خیلی از آرتیستهای موفق هم اینگونه بودهاند و در واقع ضعف محسوب نمیشود.»
دنیای موسیقی این روزها دنیای موسیقی تجربی است. موزیسینها دیگر در قید و بند سبک مشخصی نیستند و ما در عصر موسیقی تجربی یا آوانگارد به سر میبریم. این دگردیسی جهانی که در موسیقی راک رخ داده -حتی خیل عظیمی از گروههای معروف جهانی از جمله لینکین پارک به آن دچار شدند- و موجی از ایندی راکهای خلاق در گوشه و کنار جهان به راه انداختهاند که به موسیقی ما هم رسیده است و رد پای آن خیلی بیشتر از قبل در کالبد و روح موسیقی نوگرای ایرانی دیده میشود.
منبع:
اختصاصی موسیقی ما
تاریخ انتشار : سه شنبه 19 تیر 1397 - 14:52
افزودن یک دیدگاه جدید