به بهانه اجرای مشترک امید نعمتی و مهیار علیزاده
قطاری که به ایستگاه نرسید
موسیقی ما - تیرماه که بیاید، دقیقاً هفت سال میگذرد از روزی که مهیار علیزاده با «ارغوان»اش بخش زیادی از جامعه را درگیر خود کرد. همان زمان که آغاز آهنگسازیاش در ایران با استقبال زیادی مواجه و همین از صفر شروع نکردن باعث شد انتظارها از او بالا رود و هر اثرش با «حریق خزان» مقایسه شود. آلبومی که با حرکت روی مرز باریکی توانست در دسته معدود آثاری قرار گیرد که نقطه تلاقی مخاطب عام و مخاطب خاص در موسیقی ایران محسوب میشود؛ آنهم در سالهای ابتدایی دهه چهارم زندگیاش.
علیزاده بعد از آن هم با قربانی همکاریهایی داشت که البته «حریق خزان» تا امروز نقطه اوج آن بوده است. آهنگساز، آن زمانها هنوز در کنسرتها روی صندلیهای سالن مینشست؛ چراکه کارش را خیلی قبلتر از کنسرت انجام میداد؛ میگفت مثل یک نقاش که تابلو را در خلوت خودش میکشد و بعد برای دیگران به نمایش میگذارد.
آن روزها میگفت باید اتفاقی درونش رخ دهد تا اثری خلق کند و خیلی کم پیش میآید بدون احساس اثری نوشته شود و آن اثر موفقیتآمیز باشد. میگفت خیلیها از من میپرسند که چرا تا این حد کم کار هستی؟ و این در صورتی است که من از آنها میپرسم شما چهطور این همه کار میسازید؟ او موسیقی فیلم هم نوشت و با حفظ نگاه شخصی وارد عرصه دیگری شد و نشان داد در استفاده از ابزار آهنگسازی، هنرمندی تکبعدی نیست.
از سال 94 بود که با رضا موسوی (کارگردان هنری) کمکم شروع به اجرای پرفورمنس-نمایشهایی کرد که برایش از واژه «اولینبار در ایران» استفاده شد. هر چند که مانی جعفرزاده نیز دو سال پیش از آن، مشابه اين اتفاق را (صدای مناظر مخدوش که در سال 87 نوشته شد) با حضور بازيگرانی ديگر در تالار رودکی به اجرا درآورده بود. از آن به بعد بود که این پروژهها ادامه پیدا کرد و فعلاً هم آخرین آنها، پروژه مشترکش با امید نعمتی با نام «ایستگاه» بوده است. تا اینجای کار که همه چیز بر وفق مراد است؛ البته اگر از واژه پرطمطراقِ این روزهای هنر ایران، یعنی «اولین» و تأثیر مخربش صرفنظر کنیم.
در ادامه کمکم خواست تا نقشی فراتر از آهنگساز داشته باشد و خودش هم شروع به خواندن کرد تا پروژه «ایستگاه» که نقشش در آن را به کمال رساند و علاوه بر خوانندگی و آهنگسازی، تار هم نواخت. اما به نظر میرسد تمامِ اینها باعث شد تا کمکم از برگ برندهاش که دوری از هیاهوی بیدلیل و فرساینده جامعه موسیقی ایران بود فاصله بگیرد و مثل برخی از هنرمندان موسیقی -که البته دیگر همه میشناسندشان و نیازی به ذکر نامشان نیست- آنقدری پرکار شود که انگار نه انگار پیش از این گفته بود: «من بیش از شش ماه فقط صدای علیرضا قربانی را شنیدم تا بتوانم بهترین رنگ صدای او را بگیرم» یا این جمله که تأکید داشت مقصودش در آلبوم «حریق خزان» ساختن ملودیهایی «مبتنی بر درونیاتش» بوده و بقیه ماجرا ابزارهایی برای رسیدن به این نیت بودهاند. به نظر همین اتفاق هم هست که باعث میشود یکی از قطعاتی که سال گذشته با صدای سالار عقیلی روی صحنه برده بود را همین دو روز پیش امید نعمتی در تالار وحدت بخواند. امید نعمتی و سالار عقیلی؛ خوانندههایی با دو رنگ صوتی و تواناییهای متفاوت.
اما رپرتوار کنسرت «ایستگاه» (با وجود اینکه به سیاق اجراهای اخیر آهنگساز، خبری از نمایش نبود و در نتیجه باید آن یک ساعت و اندی با موسیقی سپری میشد) نشان میداد که یا آهنگساز فرصت کافی برای ساخت موسیقی نداشته -طبیعتاً اجراهایی که با فاصله زمانی کم روی صحنه میرود، فرصت کافی به آهنگساز برای خلق اثر نمیدهد- یا اصلاً قصدش را نداشته؛ چراکه جلوی نیمی از قطعات، نام افراد دیگری به عنوان آهنگساز ذکر شده بود و آثاری از گروه «پالت» و پروژه مستقل امید نعمتی یعنی «حرمان» در میان رپرتوآر دیده و تنها چهار قطعه بود که برای اولینبار شنیده میشد.
البته در سوی دیگر ماجرا امید نعمتی ایستاده بود که چند سالی است به پروژههای مستقل از «پالت» روی آورده و همین باعث شد در این پروژه علاوه بر اجرای قطعات کاور به همراه دو یار «پالت» یعنی سردار سرمست و شقایق صادقیان -قطعاتی که به نظر میآمد بیشتر شبیه آثاری است که «پالت» در برخی اجراهایش میگنجاند- قطعات مهیار علیزاده را اجرا کند. اما نگاه به انتخابهایی که امید تا امروز داشته نشان میدهد، انگار بیشتر از اینکه دنبال خواندن قطعاتی متناسب با فضا و از همه مهمتر صدایش باشد، چالشِ کار کردن با دیگر آهنگسازان است که برایش جذابیت دارد و همین هم باعث شده امید نعمتی تا امروز با نقشی که در خانهاش یعنی «پالت» برایش نوشته شده، همگن و همراهتر باشد؛ حداقل که در اجراهای زنده اینگونه بوده است.
طبیعتاً بودند قطعاتی که در کنار صدای امید فضای دلنشینی را خلق کرده بودند؛ قطعاتی که به جای اینکه تمرکزشان بیشتر روی قسمتهای اوج صدای امید باشد، در آنها به درستی از بخشهای بمتر صدایش که یکی از ویژگیهای صدای این خواننده است، استفاده شده بود؛ مثل «ایستگاه» یا «دیوانهام» که قطعه اول به عنوان بیز کنسرت هم اجرا شد.
طبعاً این انتخابهای ماست که ادامه مسیر را برایمان روشن میکند و به همین دلیل هم میتوان امیدوار ماند مهیار علیزاده که یکبار نشان داد میتواند به عنوان یک آهنگساز تیزهوش در موسیقی ایران مطرح بماند، دقت و تأمل قبل را همچنان حفظ کند تا اتفاقهای دلچسب دیگری در موسیقی ایران مجال شنیده شدن پیدا کنند و البته باز هم تأکید روی این موضوع که دور ماندن از هیاهوی بیدلیل، اصل مهمی برای ادامه فعالیتهای هنری است.
علیزاده بعد از آن هم با قربانی همکاریهایی داشت که البته «حریق خزان» تا امروز نقطه اوج آن بوده است. آهنگساز، آن زمانها هنوز در کنسرتها روی صندلیهای سالن مینشست؛ چراکه کارش را خیلی قبلتر از کنسرت انجام میداد؛ میگفت مثل یک نقاش که تابلو را در خلوت خودش میکشد و بعد برای دیگران به نمایش میگذارد.
آن روزها میگفت باید اتفاقی درونش رخ دهد تا اثری خلق کند و خیلی کم پیش میآید بدون احساس اثری نوشته شود و آن اثر موفقیتآمیز باشد. میگفت خیلیها از من میپرسند که چرا تا این حد کم کار هستی؟ و این در صورتی است که من از آنها میپرسم شما چهطور این همه کار میسازید؟ او موسیقی فیلم هم نوشت و با حفظ نگاه شخصی وارد عرصه دیگری شد و نشان داد در استفاده از ابزار آهنگسازی، هنرمندی تکبعدی نیست.
از سال 94 بود که با رضا موسوی (کارگردان هنری) کمکم شروع به اجرای پرفورمنس-نمایشهایی کرد که برایش از واژه «اولینبار در ایران» استفاده شد. هر چند که مانی جعفرزاده نیز دو سال پیش از آن، مشابه اين اتفاق را (صدای مناظر مخدوش که در سال 87 نوشته شد) با حضور بازيگرانی ديگر در تالار رودکی به اجرا درآورده بود. از آن به بعد بود که این پروژهها ادامه پیدا کرد و فعلاً هم آخرین آنها، پروژه مشترکش با امید نعمتی با نام «ایستگاه» بوده است. تا اینجای کار که همه چیز بر وفق مراد است؛ البته اگر از واژه پرطمطراقِ این روزهای هنر ایران، یعنی «اولین» و تأثیر مخربش صرفنظر کنیم.
در ادامه کمکم خواست تا نقشی فراتر از آهنگساز داشته باشد و خودش هم شروع به خواندن کرد تا پروژه «ایستگاه» که نقشش در آن را به کمال رساند و علاوه بر خوانندگی و آهنگسازی، تار هم نواخت. اما به نظر میرسد تمامِ اینها باعث شد تا کمکم از برگ برندهاش که دوری از هیاهوی بیدلیل و فرساینده جامعه موسیقی ایران بود فاصله بگیرد و مثل برخی از هنرمندان موسیقی -که البته دیگر همه میشناسندشان و نیازی به ذکر نامشان نیست- آنقدری پرکار شود که انگار نه انگار پیش از این گفته بود: «من بیش از شش ماه فقط صدای علیرضا قربانی را شنیدم تا بتوانم بهترین رنگ صدای او را بگیرم» یا این جمله که تأکید داشت مقصودش در آلبوم «حریق خزان» ساختن ملودیهایی «مبتنی بر درونیاتش» بوده و بقیه ماجرا ابزارهایی برای رسیدن به این نیت بودهاند. به نظر همین اتفاق هم هست که باعث میشود یکی از قطعاتی که سال گذشته با صدای سالار عقیلی روی صحنه برده بود را همین دو روز پیش امید نعمتی در تالار وحدت بخواند. امید نعمتی و سالار عقیلی؛ خوانندههایی با دو رنگ صوتی و تواناییهای متفاوت.
اما رپرتوار کنسرت «ایستگاه» (با وجود اینکه به سیاق اجراهای اخیر آهنگساز، خبری از نمایش نبود و در نتیجه باید آن یک ساعت و اندی با موسیقی سپری میشد) نشان میداد که یا آهنگساز فرصت کافی برای ساخت موسیقی نداشته -طبیعتاً اجراهایی که با فاصله زمانی کم روی صحنه میرود، فرصت کافی به آهنگساز برای خلق اثر نمیدهد- یا اصلاً قصدش را نداشته؛ چراکه جلوی نیمی از قطعات، نام افراد دیگری به عنوان آهنگساز ذکر شده بود و آثاری از گروه «پالت» و پروژه مستقل امید نعمتی یعنی «حرمان» در میان رپرتوآر دیده و تنها چهار قطعه بود که برای اولینبار شنیده میشد.
البته در سوی دیگر ماجرا امید نعمتی ایستاده بود که چند سالی است به پروژههای مستقل از «پالت» روی آورده و همین باعث شد در این پروژه علاوه بر اجرای قطعات کاور به همراه دو یار «پالت» یعنی سردار سرمست و شقایق صادقیان -قطعاتی که به نظر میآمد بیشتر شبیه آثاری است که «پالت» در برخی اجراهایش میگنجاند- قطعات مهیار علیزاده را اجرا کند. اما نگاه به انتخابهایی که امید تا امروز داشته نشان میدهد، انگار بیشتر از اینکه دنبال خواندن قطعاتی متناسب با فضا و از همه مهمتر صدایش باشد، چالشِ کار کردن با دیگر آهنگسازان است که برایش جذابیت دارد و همین هم باعث شده امید نعمتی تا امروز با نقشی که در خانهاش یعنی «پالت» برایش نوشته شده، همگن و همراهتر باشد؛ حداقل که در اجراهای زنده اینگونه بوده است.
طبیعتاً بودند قطعاتی که در کنار صدای امید فضای دلنشینی را خلق کرده بودند؛ قطعاتی که به جای اینکه تمرکزشان بیشتر روی قسمتهای اوج صدای امید باشد، در آنها به درستی از بخشهای بمتر صدایش که یکی از ویژگیهای صدای این خواننده است، استفاده شده بود؛ مثل «ایستگاه» یا «دیوانهام» که قطعه اول به عنوان بیز کنسرت هم اجرا شد.
طبعاً این انتخابهای ماست که ادامه مسیر را برایمان روشن میکند و به همین دلیل هم میتوان امیدوار ماند مهیار علیزاده که یکبار نشان داد میتواند به عنوان یک آهنگساز تیزهوش در موسیقی ایران مطرح بماند، دقت و تأمل قبل را همچنان حفظ کند تا اتفاقهای دلچسب دیگری در موسیقی ایران مجال شنیده شدن پیدا کنند و البته باز هم تأکید روی این موضوع که دور ماندن از هیاهوی بیدلیل، اصل مهمی برای ادامه فعالیتهای هنری است.
منبع:
اختصاصی موسیقی ما
تاریخ انتشار : سه شنبه 10 اردیبهشت 1398 - 13:22
افزودن یک دیدگاه جدید