درباره موسیقی فیلم «میدان جوانان سابق» به کارگردانی مینا اکبری و آهنگسازی علی صمدپور
موتیف زوال و از هم گسستن
[ مهسا محبعلی - نویسنده ]
دربارهی فیلم مستند «میدان جوانان سابق» میتوان ساعتها نوشت. میتوان از موضوع جسورانهاش، از پرداخت خلاقانهاش و بسیاری نکات مثبت یا احیاناً منفی فیلم گفت و آن را به چالش کشید و ساعتها به بحث و گفتو گو نشست. «میدان جوانان سابق» از «نام» فیلم گرفته تا «تیتراژ» نکتهای برای نقد و بحث دارد. هر پلانش حرفی برای گفتن دارد. میتوان با سکانسی که لیلی فرهادپور برمیخیزد تا وارد «فیلم» بیست سال پیشِ توقیف روزنامه شود، بغض کرد یا گریست. اما آنچیزی که بیش از هر چیز دیگر در این فیلم مستند من را متأثر کرد، استفادهی بسیار هوشمندانه از موسیقی بود.
گاهی یک قطعهی موسیقی ما را شرطی میکند، مثلاً نمیشود سرود «ایران ایران، رگبار مسلسلها» با صدای رضا رویگری را شنید و به یاد روزهای انقلاب ۵۷ نیفتاد. این شرطی بودن، طیف وسیعی را در بر میگیرد. گاهی یک فیلمساز از این نوع همنشینیها برای همافزایی موتیف فیلمش بهره میگیرد. از یک قطعهی موسیقی نوستالژیک استفاده میکند و به درستی موسیقی را در خدمت موتیف اصلی فیلمش قرار میدهد. اما آنچه که من را در مورد موسیقی فیلم «میدان جوانان سابق» به وجد آورد، بازسازی یک قطعهی نوستالژیک در فیلم نبود.
اگر مینا اکبری، از قطعهی «یار دبستانی من» به عنوان موسیقی متن یا تیتراژ کارش استفاده میکرد، تنها یک همافزایی نوستالژیک بود و بس، ولی واریاسیونی که از این قطعه برای فیلم ساخته شده، کاری فراتر از یک همنشینی ساده است.
شاید بتوان گفت ترانهی «یار دبستانی من» بیش از هر ترانهای یاد آور تاریخِ چند دههی اخیر ایران است، ترانهای پراز جوش و خروش و امید و …اما کارگردان، واریاسیونی از این تم پر و جوش و خروش را در فیلم ارائه میدهد که این «تم» را به چیزی درست «ضد» خودش تبدیل میکند و به این ترتیب همان اتفاقی که در فیلم افتاده را به وسیلهی موسیقی پیشبینی یا تکرار میکند.
فیلم با صدای سنجهای عزاداری شروع میشود. با تمپویی بسیار پایینتر از تمپوی اوریجینال قطعه، آنقدر که جز رکوئیم «موسیقی عزا» نام دیگری نمیتوان بر آن نهاد. با این تمهید کارگردان نه تنها از آن همافزایی معهود استفاده کرده بلکه موتیف زوال، از هم گسستن، شکست و ویرانی را در تکتک نتهایی که قاعدتاً میبایست جوش و خروش و امید یک «یاردبستانی» را در ذهن متبادر کند، جاری میکند. اینجاست که موسیقیای که قاعدتاً آدم را باید به جوش خروش بیاورد، تبدیل به ضد خودش میشود و مخاطب را سر در گم میکند. چه شد؟ چه بلایی به سرم آمد؟ چرا من دارم با این ترانه اشک میریزم؟
منبع:
اختصاصی سایت «موسیقی ما»
تاریخ انتشار : سه شنبه 21 خرداد 1398 - 14:14
افزودن یک دیدگاه جدید