نگاهی به پدیده مهاجرتِ هنرمندان که این روزها شکلهای تازهتری به خود گرفته است (1)
به امید یه هوای تازهتر؟!
موسیقی ما- زینب مرتضاییفر: یک راهش هم این است، همیشه همین بوده، آدم ها فکر میکردهاند و البته هنوز هم فکر میکنند، میشود در سرزمینهای دیگری زندگی راحتتری داشت، در جهان امروز بسیارند آنها که رویای مهاجرت دارند، رویای اینکه زندگیشان بشود یک یا چند چمدان مختصر و راهی سرزمین دیگری شوند تا زندگی بهتری را تجربه کنند. رویایی که در موارد بسیاری هم سر از کابوس و سراب درآورده است. این سال ها مهاجرت آنقدر ابعاد پیچیدهای دارد که نشود به همین راحتیها رفت سراغش... از فرار مغزها گرفته تا فرار سرمایههای مالی و ... مهاجرتهای علمی، هنری، سیاسی و ... که هر کدام ابعاد خاص خود را دارند.
مهاجرتهای هنری اما این روزها شکل خاصی به خود گرفتهاند و میشود از دریچههای تازهای هم آن را تماشا کرد و دید چه اتفاقاتی در حال رخ دادن است، گویی مهاجرت هم مانند هر پدیدهی دیگری پوست میاندازد و شکلهای تازهای را تجربه میکند.
(یک)
چرا هنرمندان از ایران مهاجرت می کردند؟
سال های اولیه پس از پیروزی انقلاب مهاجرت ها عمدتا شکلی خاص و یکدست داشتند و بسیاری از هنرمندان هم که در فضای تازه امکان فعالیت نداشتند و یا خودشان تمایلی به وفق دادن کار هنری شان در فضای تازه نداشتند، از ایران رفتند. در همان سالهای اولیه و در نبود زیرساختهای فعالیت هنری در ایران توانستند نام و جایگاهی میان مردم برای خود کسب کنند. وقوع جنگ تحمیلی در فاصله کوتاهی از پیروزی انقلاب طبیعتا فضا را چندان مستعد شکلگیری فعالیت های هنری جمعی نشان نمی داد و این هنرمندان مهاجر که باید منصفانه گفت برخی شان در ایران پیش از انقلاب جایگاه خوبی داشته و شناخته شده بودند، توانستند در عرصه موسیقی فعالیت چشمگیری داشته باشند، فعالیتی که البته با پا گرفتن رفته رفته موسیقی پاپ در ایران نتوانست به قوت گذشته بماند و به مسیر خود با همان وضعیت مطلوب ادامه دهد.
داریم میریم از ایران
فعالیتهای هنری در ایران پا گرفتهاند و مسیر خود را می روند. مردم سینما می روند و موسیقی پاپ ایرانی گوش میدهند. خوانندگان داخلی حالا آنقدر در میان مردم جا باز کردهاند که نامهایشان بر سر زبانها باشند و خیلی منتظر باشند نوار کاستهای تازه با نام آنها منتشر شود. هر چند موسیقی موسوم به لس آنجلسی تا امروز هم کم و بیش به حیات خود ادامه داده اما دیگر یکه تاز نیست، این اتفاق از همان سالهای حضور علی معلم در دفتر موسیقی سازمان صدا و سیما آغاز شد و تا امروز که البته آسیبهای زیادی هم دارد، ادامه پیدا کرده است. خلاصه که علیرغم آسیبها بیش از دو دهه است خوانندگان داخلی جای مهاجران روزگاران قدیمتر را گرفتهاند. اتفاقی که البته از آن طرف هم بیجواب نمانده و تلاش کرده، خوانندههای جوان موفق را بکشاند آن طرف مرزها. قصد نداریم دشواریهای فعالیت موسیقی طی دهههای گذشته در ایران را زیر سوال ببریم؛ اما خب طبیعتا نمیتوانیم بگوییم آنها که رفتهاند هم هیچ انتخاب دیگری نداشتهاند!
این دسته از مهاجرت ها که همان شکل قدیمی را داشت خوانندگانی چون شادمهر عقیلی را که در ایران هم بسیار موفق بودند به خود جذب کرد. او در ایران تجربه بازی در فیلم سینمایی را هم داشت و بعد از مهاجرت به فعالیت خود در عرصه موسیقی ادامه داد. هر چند سال گذشته و به علت اجرا در یک فستیوال در عربستان سعودی و حالا راهاندازی یک سایت شرطبندی بسیاری از مخاطبانش را رنجاند و برخی هوادارانش را از دست داد، اما هنوز هم فعالیتهای خود را دارد. فعالیتهایی که اگر در ایران آنها را ادامه داده بود، طبیعتا شرایط بهتری را برایش رقم می زد.
اگر قرار باشد در این گزارش به اسامی و چهره هایی که برای ادامه فعالیت موسیقی از ایران خارج شدهاند اشاره کنیم، با فهرست بلندبالایی رو به رو می شویم که از نگاه مردم چندان موفق نبودهاند و جز حضور در تلویزیون های فارسی زبان خارج از ایران فرصت چندانی برای خلق اثر ماندگار میان مردم و حفظ ارتباط خود به زبان هنر با آنها نداشتهاند. اغلب این چهره ها نهایتا از طریق مسابقه های استعدادیابی و چنین رویدادهایی به ارتباط خود با مردم ایران ادامه دادهاند. سعید محمدی، سعید آسایش، شاهکار بینش پژوه، رضا روحانی، بابک سعیدی، حامد نیک پی، محسن نامجو، سعید شنبه زاده، حمید طالب زاده و... از دیگر چهرههایی بودند که ابتدای فعالیت هایشان در ایران بوده و به مرور از کشور خارج شدهاند و کار خود را بیرون مرزهای ایران ادامه دادهاند. اغلب هم همانطور که گفتیم فراموش شدهاند و مردم آنها را هنوز با کارهای قدیمی شان در ایران می شناسند.
هر چند عمده مهاجرت ها در عرصه موسیقی بوده؛ اما در یک دهه گذشته این اتفاق برای بازیگران زیادی هم رخ داده است.
این دسته از مهاجرت ها هم مانند رفتن برخی خوانندگان کاملا بو دار بود و میشد رد پای سایههایی را دید که تلاش میکنند برای زنده نگه داشتن برنامههای شبکههای فارسی زبان خارج از ایران هنرمندان داخلی را جذب کنند و تلاش خود را برای حفظ مخاطب با همین شیوه ادامه دهند. هر چند این شیوه هم زود شکست خورد و میبینیم تقریبا هنرمندان موسیقی و سینما اغلب نه برای فعالیت هنری که اگر هم از ایران خارج می شوند با اهداف دیگر و یا وعده ها و وسوسه های دیگری تغییر مسیر می دهند.
آنها که هستند و نیستند
حالا هنرمندان می دانند آن طرف کسی برایشان فرش قرمز پهن نکرده است، هیچ کس منتظر نیست تا آنها را بر صدر بنشاند و قدر ببینند چندین برابر آنچه در ایران دیدهاند. البته این موضوع را هنرمندانی که شامه تیزتری داشته و تمایل به زندگی خارج از ایران داشتهاند، حدود یک دهه است می دانند و برنامههای خاص خودشان را برایش دارند. در ایران کار هنری خود را انجام میدهند و درآمد کسب میکنند، اما در کشور دیگری که دوست دارند شهروند آن باشند سرمایه گذاری و زندگی میکنند.
تعداد این دسته از هنرمندان روز به روز بیشتر شده است. یا شغل و به قول خارجی ها بیزینسی آن طرف راه انداختهاند، یا بچهشان را در آن کشورها به دنیا آوردهاند و خلاصه یک پا دو ملیتی واقعی شدهاند، یک پایشان در مرزهای ایران است و پای دیگرشان هم آن طرف مرز.
دکتر «جبار رحمانی» جامعهشناس در این باره میگوید: «درباره وضعیت مهاجرت در میان ایرانیان و میل به اقامت خود یا فرزندان در یک کشور خارجی، نمیتوان مسئله را صرفاً به هنرمندان و سلبریتیها تقلیل داد. هرچند در برخی از آنها که موقعیتی خاص دارند، این رفتار دیده میشود. به نظر میرسد گستره وسیع این رفتار یعنی میل و تلاش برای کسب اجازه اقامت در یک کشور دیگر و متولد شدن فرزند در یک کشور توسعه یافته، در تمام اقشار جامعه دیده میشود. در سالهای اخیر این مسئله از دو منشأ شروع شد: گروه اول کسانی که میل شدیدی به مهاجرت داشتند، مسئله وقتی مهمتر و بحرانیتر میشود که کسانی در همین نظام و به پشتوانه سرمایههای اجتماعی، فرهنگی، اقتصادی و سیاسی همین مردم و نظام حاکم رشد کردهاند، میل به رفتن داشته باشند. هنرمندان و سلبریتیهایی که موقعیت و منزلتشان بهواسطه حضورشان در همین مرز و بوم بوده، میل به رفتن دارند، گویی غرب توسعه یافته برای همه اسطوره شده است و این نشانهی خطرناکی است.»
هنرمندان تافته جدا بافته نیستند
البته موضوع این هنرمندان دو زیست را با وزیر فرهنگ و ارشاد اسلامی هم در میان گذاشتیم تا ببینیم نظرش چیست،سید عباس صالحی می گوید: «مهاجرت هنرمندان با هدایت عوامل بیرونی و گاه زمینههای داخلی در اواخر دهه 80 و اوایل دهه 90 پررنگتر بود و شبکه هایی تلاش می کردند برای جذب آنها، اما حالا این اتفاق خیلی کمرنگ تر شده و طی این سال ها شاهد نزول و افت آن بوده ایم. طبعا در شرایط پیش آمده اتفاقات سیاسی و اقتصادی بر تصمیم هنرمندان برای مهاجرت اثر گذاشته و برخی از آنها را هم به سمت مهاجرت کشانده، همانطور که غیر هنرمندان هم چنین تصمیماتی گرفتهاند، فضای هنرمندان هم با فضای عام اجتماعی نسبتی دارد.»
مهاجرتهای هنری اما این روزها شکل خاصی به خود گرفتهاند و میشود از دریچههای تازهای هم آن را تماشا کرد و دید چه اتفاقاتی در حال رخ دادن است، گویی مهاجرت هم مانند هر پدیدهی دیگری پوست میاندازد و شکلهای تازهای را تجربه میکند.
(یک)
چرا هنرمندان از ایران مهاجرت می کردند؟
سال های اولیه پس از پیروزی انقلاب مهاجرت ها عمدتا شکلی خاص و یکدست داشتند و بسیاری از هنرمندان هم که در فضای تازه امکان فعالیت نداشتند و یا خودشان تمایلی به وفق دادن کار هنری شان در فضای تازه نداشتند، از ایران رفتند. در همان سالهای اولیه و در نبود زیرساختهای فعالیت هنری در ایران توانستند نام و جایگاهی میان مردم برای خود کسب کنند. وقوع جنگ تحمیلی در فاصله کوتاهی از پیروزی انقلاب طبیعتا فضا را چندان مستعد شکلگیری فعالیت های هنری جمعی نشان نمی داد و این هنرمندان مهاجر که باید منصفانه گفت برخی شان در ایران پیش از انقلاب جایگاه خوبی داشته و شناخته شده بودند، توانستند در عرصه موسیقی فعالیت چشمگیری داشته باشند، فعالیتی که البته با پا گرفتن رفته رفته موسیقی پاپ در ایران نتوانست به قوت گذشته بماند و به مسیر خود با همان وضعیت مطلوب ادامه دهد.
داریم میریم از ایران
فعالیتهای هنری در ایران پا گرفتهاند و مسیر خود را می روند. مردم سینما می روند و موسیقی پاپ ایرانی گوش میدهند. خوانندگان داخلی حالا آنقدر در میان مردم جا باز کردهاند که نامهایشان بر سر زبانها باشند و خیلی منتظر باشند نوار کاستهای تازه با نام آنها منتشر شود. هر چند موسیقی موسوم به لس آنجلسی تا امروز هم کم و بیش به حیات خود ادامه داده اما دیگر یکه تاز نیست، این اتفاق از همان سالهای حضور علی معلم در دفتر موسیقی سازمان صدا و سیما آغاز شد و تا امروز که البته آسیبهای زیادی هم دارد، ادامه پیدا کرده است. خلاصه که علیرغم آسیبها بیش از دو دهه است خوانندگان داخلی جای مهاجران روزگاران قدیمتر را گرفتهاند. اتفاقی که البته از آن طرف هم بیجواب نمانده و تلاش کرده، خوانندههای جوان موفق را بکشاند آن طرف مرزها. قصد نداریم دشواریهای فعالیت موسیقی طی دهههای گذشته در ایران را زیر سوال ببریم؛ اما خب طبیعتا نمیتوانیم بگوییم آنها که رفتهاند هم هیچ انتخاب دیگری نداشتهاند!
این دسته از مهاجرت ها که همان شکل قدیمی را داشت خوانندگانی چون شادمهر عقیلی را که در ایران هم بسیار موفق بودند به خود جذب کرد. او در ایران تجربه بازی در فیلم سینمایی را هم داشت و بعد از مهاجرت به فعالیت خود در عرصه موسیقی ادامه داد. هر چند سال گذشته و به علت اجرا در یک فستیوال در عربستان سعودی و حالا راهاندازی یک سایت شرطبندی بسیاری از مخاطبانش را رنجاند و برخی هوادارانش را از دست داد، اما هنوز هم فعالیتهای خود را دارد. فعالیتهایی که اگر در ایران آنها را ادامه داده بود، طبیعتا شرایط بهتری را برایش رقم می زد.
اگر قرار باشد در این گزارش به اسامی و چهره هایی که برای ادامه فعالیت موسیقی از ایران خارج شدهاند اشاره کنیم، با فهرست بلندبالایی رو به رو می شویم که از نگاه مردم چندان موفق نبودهاند و جز حضور در تلویزیون های فارسی زبان خارج از ایران فرصت چندانی برای خلق اثر ماندگار میان مردم و حفظ ارتباط خود به زبان هنر با آنها نداشتهاند. اغلب این چهره ها نهایتا از طریق مسابقه های استعدادیابی و چنین رویدادهایی به ارتباط خود با مردم ایران ادامه دادهاند. سعید محمدی، سعید آسایش، شاهکار بینش پژوه، رضا روحانی، بابک سعیدی، حامد نیک پی، محسن نامجو، سعید شنبه زاده، حمید طالب زاده و... از دیگر چهرههایی بودند که ابتدای فعالیت هایشان در ایران بوده و به مرور از کشور خارج شدهاند و کار خود را بیرون مرزهای ایران ادامه دادهاند. اغلب هم همانطور که گفتیم فراموش شدهاند و مردم آنها را هنوز با کارهای قدیمی شان در ایران می شناسند.
هر چند عمده مهاجرت ها در عرصه موسیقی بوده؛ اما در یک دهه گذشته این اتفاق برای بازیگران زیادی هم رخ داده است.
این دسته از مهاجرت ها هم مانند رفتن برخی خوانندگان کاملا بو دار بود و میشد رد پای سایههایی را دید که تلاش میکنند برای زنده نگه داشتن برنامههای شبکههای فارسی زبان خارج از ایران هنرمندان داخلی را جذب کنند و تلاش خود را برای حفظ مخاطب با همین شیوه ادامه دهند. هر چند این شیوه هم زود شکست خورد و میبینیم تقریبا هنرمندان موسیقی و سینما اغلب نه برای فعالیت هنری که اگر هم از ایران خارج می شوند با اهداف دیگر و یا وعده ها و وسوسه های دیگری تغییر مسیر می دهند.
آنها که هستند و نیستند
حالا هنرمندان می دانند آن طرف کسی برایشان فرش قرمز پهن نکرده است، هیچ کس منتظر نیست تا آنها را بر صدر بنشاند و قدر ببینند چندین برابر آنچه در ایران دیدهاند. البته این موضوع را هنرمندانی که شامه تیزتری داشته و تمایل به زندگی خارج از ایران داشتهاند، حدود یک دهه است می دانند و برنامههای خاص خودشان را برایش دارند. در ایران کار هنری خود را انجام میدهند و درآمد کسب میکنند، اما در کشور دیگری که دوست دارند شهروند آن باشند سرمایه گذاری و زندگی میکنند.
تعداد این دسته از هنرمندان روز به روز بیشتر شده است. یا شغل و به قول خارجی ها بیزینسی آن طرف راه انداختهاند، یا بچهشان را در آن کشورها به دنیا آوردهاند و خلاصه یک پا دو ملیتی واقعی شدهاند، یک پایشان در مرزهای ایران است و پای دیگرشان هم آن طرف مرز.
دکتر «جبار رحمانی» جامعهشناس در این باره میگوید: «درباره وضعیت مهاجرت در میان ایرانیان و میل به اقامت خود یا فرزندان در یک کشور خارجی، نمیتوان مسئله را صرفاً به هنرمندان و سلبریتیها تقلیل داد. هرچند در برخی از آنها که موقعیتی خاص دارند، این رفتار دیده میشود. به نظر میرسد گستره وسیع این رفتار یعنی میل و تلاش برای کسب اجازه اقامت در یک کشور دیگر و متولد شدن فرزند در یک کشور توسعه یافته، در تمام اقشار جامعه دیده میشود. در سالهای اخیر این مسئله از دو منشأ شروع شد: گروه اول کسانی که میل شدیدی به مهاجرت داشتند، مسئله وقتی مهمتر و بحرانیتر میشود که کسانی در همین نظام و به پشتوانه سرمایههای اجتماعی، فرهنگی، اقتصادی و سیاسی همین مردم و نظام حاکم رشد کردهاند، میل به رفتن داشته باشند. هنرمندان و سلبریتیهایی که موقعیت و منزلتشان بهواسطه حضورشان در همین مرز و بوم بوده، میل به رفتن دارند، گویی غرب توسعه یافته برای همه اسطوره شده است و این نشانهی خطرناکی است.»
هنرمندان تافته جدا بافته نیستند
البته موضوع این هنرمندان دو زیست را با وزیر فرهنگ و ارشاد اسلامی هم در میان گذاشتیم تا ببینیم نظرش چیست،سید عباس صالحی می گوید: «مهاجرت هنرمندان با هدایت عوامل بیرونی و گاه زمینههای داخلی در اواخر دهه 80 و اوایل دهه 90 پررنگتر بود و شبکه هایی تلاش می کردند برای جذب آنها، اما حالا این اتفاق خیلی کمرنگ تر شده و طی این سال ها شاهد نزول و افت آن بوده ایم. طبعا در شرایط پیش آمده اتفاقات سیاسی و اقتصادی بر تصمیم هنرمندان برای مهاجرت اثر گذاشته و برخی از آنها را هم به سمت مهاجرت کشانده، همانطور که غیر هنرمندان هم چنین تصمیماتی گرفتهاند، فضای هنرمندان هم با فضای عام اجتماعی نسبتی دارد.»
او می افزاید: «گاه شرایط اقتصادی داخلی هنرمندان را هم مثل دیگر افراد جامعه به حضور موقت و پارهوقت و یا سرمایهگذاری در دیگر کشورها کشانده است. در این مورد ارزش داوری ندارم، اما بلاخره در تغییرات تند اقتصادی جامعه برخی هنرمندان هم مثل اقشار دیگری دچار دو زیستی شدهاند، نمی توانیم بگوییم جامعه هنرمندان تافته جدا بافته است. پزشکان، فعالان اقتصادی و خیلیهای دیگر اینجا کار می کنند اما بیرون از ایران برای خودشان فضاهایی دارند. همانطور که افرادی با درآمد خوب به بالا هم ممکن است چنین شرایطی را برای خودشان فراهم کنند، مانند زایمان فرزندان خارج از ایران، خرید ملک و ... اما آنچه به هنرمندان مربوط است بیشتر دیده می شود و حاشیه ایجاد میکند. »
اما نکته مهمی این وسط مغفول می ماند. درست است که هنرمندان تافته جدا بافته نیستند اما آیا هنرمندان پردرآمد که در حال سرمایه گذاری در کشورهای دیگرند، نباید مالیات این درآمد را هم آنطور که شایسته است، پرداخت کنند؟
مهاجرت های غیرهنری هنرمندان
راستش این بخش آخر مهاجرتها که پدیده تازهتری هم هست چندان شامل حال هنرمندان به معنای حرفهای نمی شود، هنرمندانی که در ایران درآمد دارند و از همین درآمد هم ارتزاق می کنند کم پیش میآید راضی شوند دل بدهند به سایت های قمار و چنین فعالیت هایی... نمونه آخرش مهراد جم بود خواننده ای جوان که با چند آهنگ گل کرده بود و می توانست در ایران مثل خیلی از خواننده های جوان دیگر شرایط کاری خوبی داشته باشد، حالا پا گذاشته وسط یک سراب درست و حسابی. آنجا کسی را برای کار هنری نمی خواهند که، یا باید دست و پا بزند وسط لایوهای اینستاگرامی و خودش را زنده نگه دارد یا خیلی زود فراموش شود. باندهای جذب چهرههای جوان هنری ایران حالا نه دنبال هنرمندان مطرح که دنبال چهرههایی هستند که بشود با آنها هیاهو و جنجال در فضای مجازی درست کرد، یا آنها را بهعنوان مدل مشغول به کار کرد و یا کشاندشان وسط معرکه سایتهای قمار و .... این شکل تازه مهاجرت ها که چند سالی هم از عمرش می گذرد، از همه اش تلختر است دیگر... نیست؟
تاریخ انتشار : سه شنبه 9 دی 1399 - 12:31
افزودن یک دیدگاه جدید