عطاالله امیدوار بیشتر معمار بود یا موسیقیدان؟
یک مسافر چندوجهی با صدای ماندگار
[هوشنگ مهراردلان - معمار]
عطاالله امیدوار بیشتر معمار بود یا موسیقیدان؟ این سوال را همیشه خیلیها مطرح کردهاند و حالا در نخستین روزهای پس از مرگش دوباره مطرح است. نمیتوان از عطا تنها در قالب یک معمار یاد کرد. البته اینگونه نبود که او خود را در چهارچوب بسته روزمرگی به معماری محدود کند. او بسیار جلوتر از زمان خود بود و نمیشد حرفش را فهمید و من که ۵۵ سال با او همزیستی داشتم، هنوز نمیدانم نظرش درباره معماری چه بود، با این حال ایشان در حوزه معماری بیشتر از هر چیزی صاحبنظر و نظریهپرداز بود. اگر در زمینه تخصصی از او نظر میخواستیم کارشناسانه و خیلی دقیق نظر میداد. در صورت نقد و تحلیل یک اثر از آنجایی که اهل مسامحه و تعارف نبود، این کار را خیلی بیرحمانه انجام میداد، حال چه نظر مثبت داشت و چه منفی.
اگر بخواهیم عطاالله امیدوار را در قالب یک معمار تحلیل کنیم، معماری گزیدهکار بود که میانبر میرفت و کسی نمیتوانست او را همراهی کند. معماران بزرگی از دانشگاه تهران فارغ التحصیل شدهاند که آثار بزرگی به جای گذاشتهاند ولی اینکه بخواهیم کار شاخصی از آثار عطاالله امیدوار در این حوزه نام ببریم کاری نیست، زیرا او چون حباب بود. در تمام کارها بود و با آدم های بزرگ نشست و برخاست میکرد. مثال بارزی از فعالیت آقای امیدوار در حوزه معماری و خلق یک اثر برجسته معماری وجود ندارد ولی در کارهای برجسته و درخشان حضور داشت اما نامش هیچ جا نیست. البته ایدههای بلند پروازانه او به گونهای بود که کنار زده میشد و مرد عملی در صحنه نبود که ایدههای او را به منصه واقعیت برساند.
او اما در حوزه هنر شخصیتی چند وجهی داشت. زمانی که شخصیتها روی یک حرفه متمرکز میشوند، تنها قادر به انجام همان شاخه خواهند بود، به گونهای که پزشک تنها پزشک است، دندانساز دندانساز و معمار، معمار. ولی با نگاهی به تاریخ با صاحب نظری چون لئوناردو داوینچی از ایتالیا مواجه خواهیم شد که گونهای بیهمتا در حوزههای پزشکی، آناتومی، پیکرتراشی و نقاشی است.
چهرههای چند بعدی خیلی کمیاب هستند و دکتر عطاالله امیدوار یکی از آنها بود. عطاالله امیدوار، یکی از عزیزان و دوستان شفیق من از سال ۱۳۴۵، ارادتمندان فراوان و مخالفان زیاد داشت. مخالفت از سمت کسانی که تک بعدی و تک محوری هستند؛ یعنی گستردگی شخصیت او را نمیدیدند و از دیدگاه خودشان قضاوت میکردند.
از نظر من اما صدای او برترین ویژگی هنریاش بود. از شاگردان بسیار خلف مرحوم استاد امیر قاسمی -استاد بزرگ آواز- بود و به عنوان فردی که سالها با آقای امیدوار زیستهام، کارش، معماری او و آوازش را دیدهام، میتوانم بگویم که برجسته ترین ویژگی هنری ایشان، صدایش بود و به همین جهت همیشه به او میگفتم: «عطا جان ای کاش تو تنها صدایت را تعلیم میدادی» که اگر آواز خود را ادامه میداد یکی از برجستهترین آوازخوانان اصیل ایرانی میشد. او نادر دورانی بود که صدای «اذان»ش یادآور لحن و صفای «بلال صدیق» را داشت و آوازش پشتوانه و امانتی از باری هزار ساله بود. صدایش بوی عشق میداد و عشقش بوی تنهایی، تنهاییش رنگ کویر داشت و کویرش شوق رهایی و زنگ صدایش همیشه در یاد میماند. به قول فروغ فرخزاد که گفت: «تنها صداست که میماند».
اما چرا امیدوار فعالیت در حوزه موسیقی یا معماری را جدیتر دنبال نکرد؟ دو هنر معماری و موسیقی بزرگان و مدعیانی دارد و شاید علت اینکه جدیتر فعالیت در این دو حوزه را دنبال نکرد این بود که با مدعیان و بزرگان آنها به مشکل برمیخورد؛ چراکه یک سری از نظریات آنها را نمیپذیرفت. آقای امیدوار عجوبهای بود در چند جهت. هیچگاه نمیتوانستی او را در یک کنج ببینی. همیشه میگفت: «من یک آدم لدنی (آدمهایی که تحصیل نکرده ولی ذاتا میدانند) هستم. خیلی هم کتاب نمیخوانم ولی حس غریزه قوی دارم». او بسیار منصف و شکرگزار بود و همیشه اینگونه امضا میکرد: «عطاالله امیدوار بنده شاکر مسافر»؛ یعنی به زندگی کوتاه زمینی خیلی واقع گرایانه نگاه میکرد.
او تنها بود و تنها هم زیست، مردانه و ساکت بدون اینکه به کسی توهین کند مخالفان خود را تحمل میکرد و من ندیدم از کسی بد بگوید. حتی در بین دوستانمان کسانی بودند که به شدت دلش را شکستند و او را آزرده خاطر کردند ولی هرگز ندیدیم به تندی درباره آنها صحبت کند. حالا جای او در میان ما خالی است، اما به نظرم حسن خلق، انسانیت و اذان زیبا و باصفایش همیشه با ما خواهد بود.
عطاالله امیدوار بیشتر معمار بود یا موسیقیدان؟ این سوال را همیشه خیلیها مطرح کردهاند و حالا در نخستین روزهای پس از مرگش دوباره مطرح است. نمیتوان از عطا تنها در قالب یک معمار یاد کرد. البته اینگونه نبود که او خود را در چهارچوب بسته روزمرگی به معماری محدود کند. او بسیار جلوتر از زمان خود بود و نمیشد حرفش را فهمید و من که ۵۵ سال با او همزیستی داشتم، هنوز نمیدانم نظرش درباره معماری چه بود، با این حال ایشان در حوزه معماری بیشتر از هر چیزی صاحبنظر و نظریهپرداز بود. اگر در زمینه تخصصی از او نظر میخواستیم کارشناسانه و خیلی دقیق نظر میداد. در صورت نقد و تحلیل یک اثر از آنجایی که اهل مسامحه و تعارف نبود، این کار را خیلی بیرحمانه انجام میداد، حال چه نظر مثبت داشت و چه منفی.
اگر بخواهیم عطاالله امیدوار را در قالب یک معمار تحلیل کنیم، معماری گزیدهکار بود که میانبر میرفت و کسی نمیتوانست او را همراهی کند. معماران بزرگی از دانشگاه تهران فارغ التحصیل شدهاند که آثار بزرگی به جای گذاشتهاند ولی اینکه بخواهیم کار شاخصی از آثار عطاالله امیدوار در این حوزه نام ببریم کاری نیست، زیرا او چون حباب بود. در تمام کارها بود و با آدم های بزرگ نشست و برخاست میکرد. مثال بارزی از فعالیت آقای امیدوار در حوزه معماری و خلق یک اثر برجسته معماری وجود ندارد ولی در کارهای برجسته و درخشان حضور داشت اما نامش هیچ جا نیست. البته ایدههای بلند پروازانه او به گونهای بود که کنار زده میشد و مرد عملی در صحنه نبود که ایدههای او را به منصه واقعیت برساند.
او اما در حوزه هنر شخصیتی چند وجهی داشت. زمانی که شخصیتها روی یک حرفه متمرکز میشوند، تنها قادر به انجام همان شاخه خواهند بود، به گونهای که پزشک تنها پزشک است، دندانساز دندانساز و معمار، معمار. ولی با نگاهی به تاریخ با صاحب نظری چون لئوناردو داوینچی از ایتالیا مواجه خواهیم شد که گونهای بیهمتا در حوزههای پزشکی، آناتومی، پیکرتراشی و نقاشی است.
چهرههای چند بعدی خیلی کمیاب هستند و دکتر عطاالله امیدوار یکی از آنها بود. عطاالله امیدوار، یکی از عزیزان و دوستان شفیق من از سال ۱۳۴۵، ارادتمندان فراوان و مخالفان زیاد داشت. مخالفت از سمت کسانی که تک بعدی و تک محوری هستند؛ یعنی گستردگی شخصیت او را نمیدیدند و از دیدگاه خودشان قضاوت میکردند.
از نظر من اما صدای او برترین ویژگی هنریاش بود. از شاگردان بسیار خلف مرحوم استاد امیر قاسمی -استاد بزرگ آواز- بود و به عنوان فردی که سالها با آقای امیدوار زیستهام، کارش، معماری او و آوازش را دیدهام، میتوانم بگویم که برجسته ترین ویژگی هنری ایشان، صدایش بود و به همین جهت همیشه به او میگفتم: «عطا جان ای کاش تو تنها صدایت را تعلیم میدادی» که اگر آواز خود را ادامه میداد یکی از برجستهترین آوازخوانان اصیل ایرانی میشد. او نادر دورانی بود که صدای «اذان»ش یادآور لحن و صفای «بلال صدیق» را داشت و آوازش پشتوانه و امانتی از باری هزار ساله بود. صدایش بوی عشق میداد و عشقش بوی تنهایی، تنهاییش رنگ کویر داشت و کویرش شوق رهایی و زنگ صدایش همیشه در یاد میماند. به قول فروغ فرخزاد که گفت: «تنها صداست که میماند».
اما چرا امیدوار فعالیت در حوزه موسیقی یا معماری را جدیتر دنبال نکرد؟ دو هنر معماری و موسیقی بزرگان و مدعیانی دارد و شاید علت اینکه جدیتر فعالیت در این دو حوزه را دنبال نکرد این بود که با مدعیان و بزرگان آنها به مشکل برمیخورد؛ چراکه یک سری از نظریات آنها را نمیپذیرفت. آقای امیدوار عجوبهای بود در چند جهت. هیچگاه نمیتوانستی او را در یک کنج ببینی. همیشه میگفت: «من یک آدم لدنی (آدمهایی که تحصیل نکرده ولی ذاتا میدانند) هستم. خیلی هم کتاب نمیخوانم ولی حس غریزه قوی دارم». او بسیار منصف و شکرگزار بود و همیشه اینگونه امضا میکرد: «عطاالله امیدوار بنده شاکر مسافر»؛ یعنی به زندگی کوتاه زمینی خیلی واقع گرایانه نگاه میکرد.
او تنها بود و تنها هم زیست، مردانه و ساکت بدون اینکه به کسی توهین کند مخالفان خود را تحمل میکرد و من ندیدم از کسی بد بگوید. حتی در بین دوستانمان کسانی بودند که به شدت دلش را شکستند و او را آزرده خاطر کردند ولی هرگز ندیدیم به تندی درباره آنها صحبت کند. حالا جای او در میان ما خالی است، اما به نظرم حسن خلق، انسانیت و اذان زیبا و باصفایش همیشه با ما خواهد بود.
تاریخ انتشار : یکشنبه 26 دی 1400 - 12:37
افزودن یک دیدگاه جدید