۲۹ آذر ۱۳۹۹
متن ترانه
حسرت بودنتو رو دل عاشقم نذار
میشه با تو به تموم آرزوها برسم
توی برزخی که ماسکه روی صورت همه
ای هوای تازهی من! به تو بنده نفسم
نت به نت تا خود صب ترانه میشه گریه هام
ته این کوچه یه کور سو همیشه روشنه
یه روزی پشت تمومی چراغِ قرمزا
میشنوی صدای آشناییو که از منه
دم به دم خاطر تو عزیزتر میشه برام
میخونم به یاد خاطراتمون نفس نفس
صحنه مال منه، بین رقص نور و همهمه
رو تموم صندلیها تو رو میبینم و بس
بغض نارسی که پاییزمو ابری کرده
یه انار ناگهانه پشت پرچین صدام
حرف آدما چه بد، چه خوب، پشت گوشمه
تو ترانههامو بشنوی همین بسّه برام
حرفای من تو رو
قانع نمیکنه
صد سال آزگار،
هفتاد مثنوی
تو خلوت خودم
فریاد میزنم
تا از زبون شهر
حرفامو بشنوی
افزودن یک دیدگاه جدید