متن ترانه
سخن دیگر نگفتی ای سخن پرداز خاموشم
فراموشت نمی کردم چرا کردی فراموشم؟
ز سردی های خاک تیره آغوشت چه می جوید
چه بد دیدی ؟ چه بد دیدی؟؟ زگرمیهای آغوشم
نه چشم بسته بگشایی نه راه رفته باز آیی
به مرگت بار تنهایی چه سنگین است بر دوشم
نه باهوشم،نه بیهوشم،نه گریانم نه خاموشم
همین دانم که می سوزم،همین دانم که می جوشم
پریشانم،پریشانم، چه می گویم؟ نمی دانم!
ز سودای تو حیرانم، چرا کردی فراموشم؟
چرا کردی فراموشم؟
چرا کردی فراموشم؟
نه باهوشم،نه بیهوشم،نه گریانم نه خاموشم
همین دانم که می سوزم،همین دانم که می جوشم
دیدگاهها
فوق العاده ست. دستتون درد نکنه
افزودن یک دیدگاه جدید