31 خرداد 1399
مجوز: 603-1399
متن ترانه
آهوی بی جفت...
عشقو باید زندگی کرد، تا حوالی یه رویا
تا همون لحظه که قطره، بزنه بوسه به دریا
از زمستونِ تو چشمات، حالِ آینهها میگیره
طفل خورشیدو بغل کن، از پس ابرای تیره
شب نشینیم من و دل، خیره به دلدار
سهم من نجیبه اون دستاش آرومه دلم، یار
تو مث نهالِ بی طاقتِ جنگل
که شبا خوابِ تبر میره سراغش
من پر از وسوسهی خوب نوازش
تو لبات، مثنویِ بوسه و خواهش
سکهی ماهو ببین تو قلب برکه
دیدن حال دلم فال و تماشاست
نوش عشقو سر بکش تا ته این جام
آدم غریب این قصه شیدای حواست
عشقو باید زندگی کرد، تا حوالی یه رویا
تا همون لحظه که قطره، بزنه بوسه به دریا
از زمستونِ تو چشمات، حالِ آینهها میگیره
طفل خورشیدو بغل کن، از پس ابرای تیره
شب نشینیم من و دل، خیره به دلدار
سهم من نجیبه اون دستاش آرومه دلم، یار
تو مث نهالِ بی طاقتِ جنگل
که شبا خوابِ تبر میره سراغش
من پر از وسوسهی خوب نوازش
تو لبات، مثنویِ بوسه و خواهش
سکهی ماهو ببین تو قلب برکه
دیدن حال دلم فال و تماشاست
نوش عشقو سر بکش تا ته این جام
آدم غریب این قصه شیدای حواست
افزودن یک دیدگاه جدید