هدیه دادم از رو منظوری نبود
دستمو رد کردی رسمش اینجوری نبود
خواستم جبران محبتی کنم
قسم جونمو خوردم قسمم صوری نبود
کاری از دست دلم بر نمیاد
غیر پنهونی پرستیدن تو
سرنوشت حسرتی رو دلم گذاشت
سوختم از غفلت دیر دیدن تو
من همین اندازه کافیه برام
مثل یه سایه کنارم بمونی
گاهی از میون این ترانه ها
همه حرفای دلم رو بخونی
نمیخوام تو زندگیت پا بذارم
رد پایی از خودم جا بذارم
واسه اون کسی تو زندگیته
سایه شم نقش معما نذارم
تا همین اندازه راضی دلم
تا همین حد تو رویات میمونم
نگران این محبتا نباش
دل من قدر خودش رو میدونه