متن ترانه
چرا با من چنین کردی فقط دلداده ات بودم
نهان در میسرای دل اسیر باده ات بودم
مگر از من جفا دیدی چه بد سال و چه بد فالی
که من در عشق تو سوزم ز سوز آن تو مینالی
شده زخمی دل و جانم ز تیر غمزه از سویت
به زهر عشوه آلوده کمانش پیچ ابرویت
به هر گامی به سوی تو ز بدعهدی این دوران
مضاعف گردد این دوری بُوَد این راه بیپایان
روم از دشت و هامونها به کوهستان تک و تنها
کنم شِکوه به گوش باد که اشک آرَد ز دریاها
بگویم دردِدلهایم به سنگ خاره و خارا
ز گریه بشکفد زخمان بر این اندام خاکآرا
روم بر قلّهای بالا بخوانم مرثیه مجنون
زمان مرگ خورشیدی که غلتد پیکرش در خون
کنم شیون زنم فریاد سپارم تن به دست باد
که دست خاک بسپارد چنین شاید شوم آزاد
نهان در میسرای دل اسیر باده ات بودم
مگر از من جفا دیدی چه بد سال و چه بد فالی
که من در عشق تو سوزم ز سوز آن تو مینالی
شده زخمی دل و جانم ز تیر غمزه از سویت
به زهر عشوه آلوده کمانش پیچ ابرویت
به هر گامی به سوی تو ز بدعهدی این دوران
مضاعف گردد این دوری بُوَد این راه بیپایان
روم از دشت و هامونها به کوهستان تک و تنها
کنم شِکوه به گوش باد که اشک آرَد ز دریاها
بگویم دردِدلهایم به سنگ خاره و خارا
ز گریه بشکفد زخمان بر این اندام خاکآرا
روم بر قلّهای بالا بخوانم مرثیه مجنون
زمان مرگ خورشیدی که غلتد پیکرش در خون
کنم شیون زنم فریاد سپارم تن به دست باد
که دست خاک بسپارد چنین شاید شوم آزاد
افزودن یک دیدگاه جدید