تو رسيدى درست اون لحظه كه بايد ميرسيدى
بين مردم تو فقط بودى كه انگار منو ديدي
تو رسيدى كه نزارى منو ويرون كنه اين درد
حس و حالى كه باهاته ، حال دنيامو عوض كرد

واسه هر كى يه نفر هست كه هميشه چش به راشى
به خطر افتاده بودم كه نجات من تو باشى
دوتا دستامو گرفتى درست اونجا كه بريدم
تو منو ادامه دادى من تو رو ادامه ميدم

حق بده وقت ديدنت از زور گريه سست شم
كى فكر اينجاشو ميكرد با دست تو درست شم
واسه تموم حسرتام روو تو حساب ميكنم
صد بار ديگه من تو رو با انتخاب ميكنم