غیر خودم که عاشقم کسی به منستم نکرد
این همه خوندم و صدام فاصلهها رو کم نکرد
بغض صدام شکست ولی ترانههام غزل نشد
ساز شکسته واسه من گریه زیر و بم نکرد
گریه کردم از دست تو از غمی که پنهونیه
سهمم از تو تنهاییه حالم از تو بارونیه
شکوه کن ازم شکوه کن جز تو دل نبستم به کس
شکوه کن ازم شکوه کن عشق من تو بودی و بس
به کی بگم که زندگی برام یه داغ تازه بود
موندم و عاشقم نشد خوندم و باورم نکرد
ابرمو بارونی میشم پرم از این حال و هوا
من از تو دل نمیکنم حتی با این خاطرهها
گریه کردم از دست تو از غمی که پنهونیه
سهمم از تو تنهاییه حالم از تو بارونیه
شکوه کن ازم شکوه کن جز تو دل نبستم به کس
شکوه کن ازم شکوه کن عشق من تو بودی و بس
بمون نرو که زندگی برام عذاب آخره
بمون بذار نبودن تو از هوای من بره
بمون ولی همین غرور خسته رو ازم نگیر
بمون ولی همین دل شکسته رو ازم نگیر
شکوه کن ازم شکوه کن جز تو دل نبستم به کس
شکوه کن ازم شکوه کن عشق من تو بودی و بس
دیدگاهها
عالي مثل هميشه
موفق باشي رضاجون
بسیار زیبا و دلنشین بود به امید کارهای بعدی...
بسیار لذت بردم جناب آبزین
موفق باشید
چقد ملودیش ترکیه!!!!
افزودن یک دیدگاه جدید