علی قمصری، نوازنده تار و آهنگساز جوان که تاکنون آثار متعددی را در حوزه های تکنوازی، اجرا با گروه های ایرانی و موسیقی ارکسترال خلق و منتشر کرده است با وجود جوانی در آثار اخیر خصوصا در حوزه آهنگسازی به بیانی پخته و شخصی دست یافته که بسیاری از هنرمندان سال هاست به دنبال آن هستند.
ذهن پویا و پرسشگر و نوگرا از یکسو و دانش و جسارت و خلاقیت قمصری از سوی دیگر سبب شده تا امروز به جرات بتوان گفت که او یکی از چهره های شاخص و تاثیرگذار موسیقی ایرانی در حال و آینده هست و خواهد بود. اگرچه نگاه قمصری در نوازندگی و تا حدودی آهنگسازی تحت تاثیر هنرمند ارجمند حسین علیزاده است اما ردپایی از آهنگساز یگانه موسیقی ارکسترال ایران احمد پژمان نیز در آثار او قابل مشاهده است.
اما نکته مهم تر اینجاست که قمصری در هر دو حوزه آهنگسازی و نوازندگی و نیز ارکستراسیون به بیان شخصی و امضا خود دست یافته است. آلبوم بدرود با بدرود همان طور که خود آهنگساز در بروشور آلبوم بدان اشاره می کند، پایبند قالب ها و اصول خاصی به صورت پیش فرض، چه در زمینه فرم و چه در زمینه ارکستراسیون نبوده یا به عبارتی دیگر قمصری به دنبال نمایش تکنیک و دانش خود نیست بلکه تکنیک و دانش او به طور طبیعی بستری برای نمود اندیشه و تفکر آهنگساز تبدیل شده است، همین اندیشه و تفکر است که به عنوان عامل وحدت بخش کل بافت اثر را با وجود استفاده از عوامل متکثری چون ریتم ها و سازبندی های متنوع انسجام می بخشد.
این نگاه و بیان تا حدی منسجم است که حتی «مد» را که به طور کلاسیک مهم ترین عامل وحدت بخش است را هم، در هم می نوردد هرچند اثر به لحاظ پیوستگی مدال هم از درهم ریختگی بافت رنج نمی برد.
قمصری در آثارش خصوصا اثر اخیر فرم ها و سازبندی و بافت هارمونیک خود را خلق می کند تا اینکه بخواهد اثرش را در آن قالب ریخته و پی تمهیداتی برای ایجاد بافت منسجم کلاسیک باشد، برای همین شما در اثر همزمان از مدهای یونانی تا ملودی های دستگاهی را که بدون هیچ تصنعی به هم تنیده شده اند را به خوبی می شنوید.
شاید بهترین نام برای این تعبیر نام یکی از آلبوم های قبلی او «تنیده درخطوط موازی» باشد! استفاده هوشمندانه از صداهای محدوده باس در کر، هارمونی های زوج و نیز آکوردهای خوشه ای و نیز تلفیق سازهای ایرانی با ارکستر زهی و بادی به گونه ای است که همه و همه بافتی منسجم و مبتکرانه ای را ایجاد کرده است.
نکته ای که در اینجا شایان ذکر است استفاده کاملا کاربردی از سازهایی نظیر بم کمان و سازهای کوبه ای است که در سازبندی اثر بسیار آگاهانه صورت پذیرفته و استفاده از سازها از مرز کاربردی که آهنگساز برای بیان هنری خود در نظر گرفته فراتر نمی رود و در عین حال هر یک نقش اساسی خود را در قطعه ایفا می کنند.
بافت چند صدایی اثر نیز در نوع خود قابل توجه است. در اغلب آثاری که هنرمندان ایرانی برای ارکسترهای سمفونیک نوشته اند استفاده از هارمونی فرد صدادهی ارکستر را مشابه موسیقی غربی ساخته و گاه آهنگسازان برای پرهیز از این رویه به استفاده از قواعد هارمونی زوج که در مکتب «موسیقی روس» رواج بیشتری دارد روی آورده اند اما در موارد معدودی توانسته اند به صدادهی مستقلی در ارکستر دست یابند، ویژگی که قمصری در آلبوم اخیر توانسته به خوبی بدان نایل شود.
مهم ترین ویژگی بدرود با بدرود آن است که تنها مدعی تفکر و نگاه آهنگساز است و نگارنده با وجود اختلاف نگاه، این استقلال تفکر را ستوده و موفقیت او در بیان اندیشه اش را یکی از مهم ترین شاخصه های او در اثر اخیرش ارزیابی می کند. در تنها قطعه با کلام اثر«ندانم کجا می کشانی مرا» که روی شعری از استاد شفیعی کدکنی ساخته شده و محمد معتمدی آن را خوانده است، تلفیق کلام و موسیقی نسبت به آثار قبلی آهنگساز موفق تر صورت پذیرفته و از سوی دیگر موسیقی در هم تنیده با کلام و نیز فراز و فرودهای ملودی، به بیان احساسی شعر نیز بسیار کمک کرده است. اجرای محمد معتمدی نیز در این اثر قابل توجه است و به نظر می رسد توانسته است تا آنچه را که آهنگساز از او خواسته اجرا کند.
امیدوارم در سیری از تجربه و صعود که قمصری در اثارش آن را دنبال کرده بتوانیم شاهد آثار ارزشمند دیگری از این آهنگساز توانمند موسیقی کشورمان باشیم.
علی قمصری، نوازنده تار و آهنگساز جوان که تاکنون آثار متعددی را در حوزه های تکنوازی، اجرا با گروه های ایرانی و موسیقی ارکسترال خلق و منتشر کرده است با وجود جوانی در آثار اخیر خصوصا در حوزه آهنگسازی به بیانی پخته و شخصی دست یافته که بسیاری از هنرمندان سال هاست به دنبال آن هستند.
ذهن پویا و پرسشگر و نوگرا از یکسو و دانش و جسارت و خلاقیت قمصری از سوی دیگر سبب شده تا امروز به جرات بتوان گفت که او یکی از چهره های شاخص و تاثیرگذار موسیقی ایرانی در حال و آینده هست و خواهد بود. اگرچه نگاه قمصری در نوازندگی و تا حدودی آهنگسازی تحت تاثیر هنرمند ارجمند حسین علیزاده است اما ردپایی از آهنگساز یگانه موسیقی ارکسترال ایران احمد پژمان نیز در آثار او قابل مشاهده است.
اما نکته مهم تر اینجاست که قمصری در هر دو حوزه آهنگسازی و نوازندگی و نیز ارکستراسیون به بیان شخصی و امضا خود دست یافته است. آلبوم بدرود با بدرود همان طور که خود آهنگساز در بروشور آلبوم بدان اشاره می کند، پایبند قالب ها و اصول خاصی به صورت پیش فرض، چه در زمینه فرم و چه در زمینه ارکستراسیون نبوده یا به عبارتی دیگر قمصری به دنبال نمایش تکنیک و دانش خود نیست بلکه تکنیک و دانش او به طور طبیعی بستری برای نمود اندیشه و تفکر آهنگساز تبدیل شده است، همین اندیشه و تفکر است که به عنوان عامل وحدت بخش کل بافت اثر را با وجود استفاده از عوامل متکثری چون ریتم ها و سازبندی های متنوع انسجام می بخشد.
این نگاه و بیان تا حدی منسجم است که حتی «مد» را که به طور کلاسیک مهم ترین عامل وحدت بخش است را هم، در هم می نوردد هرچند اثر به لحاظ پیوستگی مدال هم از درهم ریختگی بافت رنج نمی برد.
قمصری در آثارش خصوصا اثر اخیر فرم ها و سازبندی و بافت هارمونیک خود را خلق می کند تا اینکه بخواهد اثرش را در آن قالب ریخته و پی تمهیداتی برای ایجاد بافت منسجم کلاسیک باشد، برای همین شما در اثر همزمان از مدهای یونانی تا ملودی های دستگاهی را که بدون هیچ تصنعی به هم تنیده شده اند را به خوبی می شنوید.
شاید بهترین نام برای این تعبیر نام یکی از آلبوم های قبلی او «تنیده درخطوط موازی» باشد! استفاده هوشمندانه از صداهای محدوده باس در کر، هارمونی های زوج و نیز آکوردهای خوشه ای و نیز تلفیق سازهای ایرانی با ارکستر زهی و بادی به گونه ای است که همه و همه بافتی منسجم و مبتکرانه ای را ایجاد کرده است.
نکته ای که در اینجا شایان ذکر است استفاده کاملا کاربردی از سازهایی نظیر بم کمان و سازهای کوبه ای است که در سازبندی اثر بسیار آگاهانه صورت پذیرفته و استفاده از سازها از مرز کاربردی که آهنگساز برای بیان هنری خود در نظر گرفته فراتر نمی رود و در عین حال هر یک نقش اساسی خود را در قطعه ایفا می کنند.
بافت چند صدایی اثر نیز در نوع خود قابل توجه است. در اغلب آثاری که هنرمندان ایرانی برای ارکسترهای سمفونیک نوشته اند استفاده از هارمونی فرد صدادهی ارکستر را مشابه موسیقی غربی ساخته و گاه آهنگسازان برای پرهیز از این رویه به استفاده از قواعد هارمونی زوج که در مکتب «موسیقی روس» رواج بیشتری دارد روی آورده اند اما در موارد معدودی توانسته اند به صدادهی مستقلی در ارکستر دست یابند، ویژگی که قمصری در آلبوم اخیر توانسته به خوبی بدان نایل شود.
مهم ترین ویژگی بدرود با بدرود آن است که تنها مدعی تفکر و نگاه آهنگساز است و نگارنده با وجود اختلاف نگاه، این استقلال تفکر را ستوده و موفقیت او در بیان اندیشه اش را یکی از مهم ترین شاخصه های او در اثر اخیرش ارزیابی می کند. در تنها قطعه با کلام اثر«ندانم کجا می کشانی مرا» که روی شعری از استاد شفیعی کدکنی ساخته شده و محمد معتمدی آن را خوانده است، تلفیق کلام و موسیقی نسبت به آثار قبلی آهنگساز موفق تر صورت پذیرفته و از سوی دیگر موسیقی در هم تنیده با کلام و نیز فراز و فرودهای ملودی، به بیان احساسی شعر نیز بسیار کمک کرده است. اجرای محمد معتمدی نیز در این اثر قابل توجه است و به نظر می رسد توانسته است تا آنچه را که آهنگساز از او خواسته اجرا کند.
امیدوارم در سیری از تجربه و صعود که قمصری در اثارش آن را دنبال کرده بتوانیم شاهد آثار ارزشمند دیگری از این آهنگساز توانمند موسیقی کشورمان باشیم.