برنامه یاد بعضی نفرات
 
سه شنبه 15 اسفند 1391 - 19:00

به قلم استاد آزاده حسینی (تحلیلگر اینترنتی آوازهای استاد ایرج) موسیقی و آواز ایرج دو کلاسه ی مختلف دارد: 1) موسیقی مردمی و عامه پسند 2) موسیقی آوازی و دستگاهی موسیقی مردمی ایرج همان بخش مهمی است که بیشتر موسیقی دانان آن را نمی بینند و یا تلاشی در جهت مشاهده و تعیین جایگاه و نقش آن در زیست و زندگی مردمی که در دهه های 1340 و 1350 دوران عنفوان جوانی و ایام شباب را سپری می کردند، به کار نمی بندند. از نگر این نگارنده، یک ایراد اساسی وارد به رویکردها و نگرش های تنگ نظرانه ی موسیقی شناسان و منتقدان موسیقی ایرانی سهل اندیشی های سهل پندارانه ی آنان در دریافت موسیقی ایرانی است. منتقدان موسیقی در معادلات نقد و نظر خویش، فرمولی را برای موسیقی مردمی و عامه پسند باز نمی کنند. دلیل اصلی این نوع نگاه و بینش، در ضعف ادراکی و فقدان نگرش علمی نوین آنان تجلی می یابد. با مطالعه ی دقیق ادبیات و پیشینه ی موجود در زمینه ی موسیقی ایرانی و اقسام آن، صرفا جرقه هایی کم نور از بها دادن و اهمیت دهی به موسیقی مردمی و عامه پسند می یابیم. به گمان من، فشار خفقان اصول گرایی متولیان موسیقی کشور در خلال سال های پس از پیروزی انقلاب، علت اصلی و عمده ی حاکمیت چنین گرایش ها و نگرش ها در موسیقی است. موسیقی مردمی استاد ایرج، تقویم قابل اعتنایی از دوران سپری شده ی ایرانیانی است که امروز یا در میان سالی قرار دارند و یا در کهنسالی به سر می برند. اشکال اساسی تنگ نظران خود محور و انحصارطلبی که این موسیقی را بر نمی تابند، نادیده انگاشتن این دوران تاریخی است! در سال های دهه ی چهل که درآمدهای نفتی در حال سرازیر شدن به ایران بودند، شکاف طبقاتی هنوز پابرجا بود. از این درآمدهای میلیاردی، اقشار ضعیف کمتر بهره ای داشتند و در نتیجه، تضاد بسیار عمیقی بین دارا و ندار مشاهده می شد. این همان دورانی است که مردم با آمال فروکوفته به دنبال قهرمانان و نمادهایی می گشتند که یا بازتابی از وضع فلاکت بار آنان باشند یا حداقل آنها را از آن وضعیت خلاصی ببخشند. یافتن چنین نمادهایی کاری بس دشوار بود زیرا اختناق حاکم تا ژرفای وجود آنان رسوخ کرده بود. در این هنگامه شادروان فردین به عنوان بازیگری با پتانسیل فوق العاده در فیلم ها ظاهر شد، فیلم هایی که تصویرگر پسر جوان - یه لا قبای - آسمان جل و آس و پاس بودند. در این فیلم ها فردین عمدتا نقش پسری را بازی می کرد که در فقر مالی به سر می برد، بیکار بود یا شغل درست و حسابی نداشت و تنها دو مزیت داشت که او را سرآمد می کرد: اولا دست بزن خوبی داشت و دوما آوازخوانی با صدایی استثنایی بود. بزن بهادر بودن فردین صفتی ذاتی بود چرا که او نایب قهرمان کشتی جهان بود: او جهان پهلوانی بود که مردم عادی کوچه و بازار به زودی با انس گرفتند و شیفته ی هنرنمایی ها و صداقت باورنکردنی اش گشتند. اما صفت دوم او آواز خوانی اش بود. صدای ایرج بر لب های او نقش می بست و در مدت کوتاهی تقریبا همه ی مردم بدون استثنا جذب سینماها شدند! استقبال از فیلم های فردین و ترانه های ایرج در آنها به قدری چشمگیر بود که برخی فیلم های آنها هنوز هم رکورددارند. به عنوان نمونه، فیلم گنج قارون با تبدیل نرخ تنزیل سال 1348 (سال نمایش فیلم)، به نرخ کنونی (در حدود 8% به صورت ثابت) هنوز یکی از سه فیلم پرفروش تاریخ سینماست! آنچه که به عنوان علت رونق آن فضا در میان مردم تلقی می شود، همان دلیلی است که پیشتر ذکر کردم: فقر اکثریت مردم و وجهه ی پوپولیستی فردین و ایرج. تلفیق توانمندی های این دو هنرمند بزرگ، بزرگ ترین و قوی ترین ذوج هنری تاریخ سینمای ایران را پدید آورد... در همین راستا، تلاش های سایر بازیگران و خوانندگان برای رقابت و از میدان بدر کردن این زوج استثنایی، نتیجه ای در پی نداشت. شادروان استاد بنان، شادروان آغاسی، روح پرور، شاروان داود مقامی،  و ...خوانندگان برجسته ای بودند که در فیلم های متعدد به ترانه خوانی و گرته برداری از ایرج پرداختند، ولی توفیق چندانی به دست نیاوردند. در آن هنگام هماوندی ایرج و فردین در فیلم ها به اندازه ی شگفت انگیزی زیاد بود و وجود فردین که جهان پهلوان واقعی مردم ایران هموست و شادروان تختی در سال های پس از انقلاب به واسطه ی نزدیکی به آیت الله طالقانی و شرکت در جلسه های قرآن خوانی و سیاسی، جهان پهلوان ایران معرفی شد، در حالی که هنوز هم که دورانی نسبتا طولانی از آن سال ها سپری شده، مردم احساس می کنند حق زنده یاد فردین به ناحق خورده شد، زیرا هیچ کس دیگری جایگزین مناسبی برای فردین؛ تسخیر کننده ی دل های مردم عادی کوچه و بازار و پناه بی کسان و فقیران نمی تواند و نمی توانسته باشد. اما ترانه های فیلمی ایرج بر چه مداری استقرار می یافتند؟ ... در سطحی بودن اغلب این ترانه ها تردیدی نیست، اما قاطبه ی مخاطبان فیلم های فردین مردم عادی و عامی بودند که برخی شاید توانایی امرار معاش را هم نداشتند. لذا نمی شد و نمی بایست با مردم عادی به زبان روشنفکری یا روشنفکرمابی سخن گفت!... این همان اشتباه تاریخی است که برخی سردمداران حکومت های به تازگی دموکراتزه شده ی جهان سومی مرتکب شدند و هنوز هم تاوان آن را پس می دهند!

محتوای این فیلد خصوصی است و به صورت عمومی نشان داده نخواهد شد.

Plain text

  • هیچ تگ HTML ی مجاز نیست.
  • آدرس صفحات وب و آدرس‌های پست الکترونیکی بصورت خودکار به پیوند تبدیل می‌شوند.
  • خطوط و پاراگراف‌ها بطور خودکار اعمال می‌شوند.
CAPTCHA
This question is for testing whether or not you are a human visitor and to prevent automated spam submissions.
3 + 2 =

Solve this simple math problem and enter the result. E.g. for 1+3, enter 4.




افزودن یک دیدگاه جدید | موسیقی ما