افسوسو بود و جز افسوس . چیزی به شب نمی تابید. هر چشمه ای که می خشکید از چشم ما می افتاد
از روزگار دلگیرم ، ای کاش رنج آخر داشت ، یوسف اگر برادر داشت ، کی توی چاه می افتاد
دل چشمه بودو می جوشید ، وقتی خدا واسه مردم ، هر روز یه کوزه رو میشکست ، از تیکه هاش دل می ساخت
از تیکه تیکه ی قلبم ، هی کوزه ساخت اما هر شب واسه من تنها از خون و خاک گل می ساخت
بکارو بچین ،بچینو ببخش ، زمین خدا برای همس ،ببینو نترس ، نترسو بگو ، خدا تا ابد خدای همس
تا چشم کار میکردو تا اعتماد میکردم ، چشمم به هر چی که میدید ، بی اعتمادتر می شد
معجون درد مندی از سردردو دردسر بودم ، با هر مسکنه تازه دردم زیاد تر می شد ،
خشکیده تر شدم ای ماه ، عکست توی کدوم چشمس ، اینجا که هر چی می بینم دالون تنگ و تاریکه
اینجا که هرچی میگردم ،یا سرپناهی نیست ، روح بزرگ من دیدی دنیا چقدر کوچیکه
بکارو بچین ،بچینو ببخش ، زمین خدا برای همس ،ببینو نترس ، نترسو بگو ، خدا تا ابد خدای همس
افسوسو بود و جز افسوس . چیزی به شب نمی تابید. هر چشمه ای که می خشکید از چشم ما می افتاد
از روزگار دلگیرم ، ای کاش رنج آخر داشت ، یوسف اگر برادر داشت ، کی توی چاه می افتاد
دل چشمه بودو می جوشید ، وقتی خدا واسه مردم ، هر روز یه کوزه رو میشکست ، از تیکه هاش دل می ساخت
از تیکه تیکه ی قلبم ، هی کوزه ساخت اما هر شب واسه من تنها از خون و خاک گل می ساخت
بکارو بچین ،بچینو ببخش ، زمین خدا برای همس ،ببینو نترس ، نترسو بگو ، خدا تا ابد خدای همس
تا چشم کار میکردو تا اعتماد میکردم ، چشمم به هر چی که میدید ، بی اعتمادتر می شد
معجون درد مندی از سردردو دردسر بودم ، با هر مسکنه تازه دردم زیاد تر می شد ،
خشکیده تر شدم ای ماه ، عکست توی کدوم چشمس ، اینجا که هر چی می بینم دالون تنگ و تاریکه
اینجا که هرچی میگردم ،یا سرپناهی نیست ، روح بزرگ من دیدی دنیا چقدر کوچیکه
بکارو بچین ،بچینو ببخش ، زمین خدا برای همس ،ببینو نترس ، نترسو بگو ، خدا تا ابد خدای همس
ای کاش رنج اخر داشت........