سلام
در مورد جمعیت موجود در مراسم تشییع باید گفت خب در یک جامعه همه جور ادم وجود دارد در روز تشییع پیکر مرتضی پاشایی هم به نوعی یک جامعه حضور داشت.
من به عنوان یک طرفدار واقعی هیچ ادعایی ندارم که همه مردم واسه این خواننده آمده بودند لابد افرادی هم در مراسم بودند که با دلایل دیگر آمدند در مورد این افراد هر قضاوت و تحلیلی انجام بدهید نمیتوان نظر داد اما بدانید این عده معدود تنها بخشی از مردم ِآن روز را تشکیل میدادند که میتوانستند تحتتاثیر هر چیزی باشند.
آیا آن دسته از افرادی که سالها روز و شب به آهنگهای مرتضی پاشایی گوش میدادند ، از صدایش ارامش میگرفتند ، پیگیر کارهای جدیدش بودند ، به عنوان طرفدار ِصدایشان و دوستدار، نگران مسئله سلامتیاش میشدند . به هیچ چیز نه به شایعات و نه به حرفها دیگر توجه نکردند و با صدایش همصدا شدند و کلی انرژی گرفتند ، با هم ارتباط ِقلبی برقرار کردند ، منتظر آلبوم دوم بودند و همه امیدوار سلامتیاش تا باز بخواند و وسط ان همه دعا و آرزو مرتضی رفت پیش خدا، و اتفاقها به گونهای دیگر رقم خورد و همه شوکه و ناراحت، گوشه گوشه کشور جمع شدند شمع روشن کردند و شعرهایش را اینبار بدون حضور خودش خواندند اشک ریختند و تاسف خوردند و در تنهایی برایش دعا کردند و در مراسمش شرکت کردند. ""آیا این مردم تمام این روزها و شبها مشغول سیاستزدایی بودند و خبر نداشتند؟!!؟""
مراسم تنها به عنوان نشانهای بود که این حجم محبوبیت را نشان دهد، ما طرفداران هم نمیدانستیم انقدر خونواده بزرگی باشیم! احتمالا خود مرتضی هم نمیدانست ینی شاید هیچ کس نمیدانست مخصوصا وقتی که مراسم ها در سراسر کشور برگذار شد..
اما بیایید بعضی چیزها را قبول کنیم و مانند بزرگانمان بگوییم:
مشکل ِعشق نه در حوصلهی دانش ماست حل ِاین نکته بدین فکر ِخطا نتوان کرد
سلام
در مورد جمعیت موجود در مراسم تشییع باید گفت خب در یک جامعه همه جور ادم وجود دارد در روز تشییع پیکر مرتضی پاشایی هم به نوعی یک جامعه حضور داشت.
من به عنوان یک طرفدار واقعی هیچ ادعایی ندارم که همه مردم واسه این خواننده آمده بودند لابد افرادی هم در مراسم بودند که با دلایل دیگر آمدند در مورد این افراد هر قضاوت و تحلیلی انجام بدهید نمیتوان نظر داد اما بدانید این عده معدود تنها بخشی از مردم ِآن روز را تشکیل میدادند که میتوانستند تحتتاثیر هر چیزی باشند.
آیا آن دسته از افرادی که سالها روز و شب به آهنگهای مرتضی پاشایی گوش میدادند ، از صدایش ارامش میگرفتند ، پیگیر کارهای جدیدش بودند ، به عنوان طرفدار ِصدایشان و دوستدار، نگران مسئله سلامتیاش میشدند . به هیچ چیز نه به شایعات و نه به حرفها دیگر توجه نکردند و با صدایش همصدا شدند و کلی انرژی گرفتند ، با هم ارتباط ِقلبی برقرار کردند ، منتظر آلبوم دوم بودند و همه امیدوار سلامتیاش تا باز بخواند و وسط ان همه دعا و آرزو مرتضی رفت پیش خدا، و اتفاقها به گونهای دیگر رقم خورد و همه شوکه و ناراحت، گوشه گوشه کشور جمع شدند شمع روشن کردند و شعرهایش را اینبار بدون حضور خودش خواندند اشک ریختند و تاسف خوردند و در تنهایی برایش دعا کردند و در مراسمش شرکت کردند. ""آیا این مردم تمام این روزها و شبها مشغول سیاستزدایی بودند و خبر نداشتند؟!!؟""
مراسم تنها به عنوان نشانهای بود که این حجم محبوبیت را نشان دهد، ما طرفداران هم نمیدانستیم انقدر خونواده بزرگی باشیم! احتمالا خود مرتضی هم نمیدانست ینی شاید هیچ کس نمیدانست مخصوصا وقتی که مراسم ها در سراسر کشور برگذار شد..
اما بیایید بعضی چیزها را قبول کنیم و مانند بزرگانمان بگوییم:
مشکل ِعشق نه در حوصلهی دانش ماست حل ِاین نکته بدین فکر ِخطا نتوان کرد
دوست داریم تا ابد