آرش عزیز سلام دوباره
من خیلی به تو ارادت دارم. این ارادت را مستقیما از من نشنیدی ولی همیشه گفته ام که تو یکی از بهترین های صنف ما هستی و بازهم تاکید میکنم. اصلا همین هزارصدایی که راه انداختی انقدر بزرگ هست که من دو زانو بنشینم و به حرفهای تو گوش بدهم. کاری که یک ارگان باید میکرد یک تنه و بدون هیچ چشمداشتی و با هر مکافاتی که هست داری پیش میبری و این ارزشمند است. با هم حرف زدیم، طولانی اما این جا هم چند نکته برایت مینویسم ، همین جا. دیدم که همین جا این پایین عرض ادب کنم و پاسخ بدهم بهتر است. مضاف بر این، عزیزی کامنت گذاشته بود که این بحث بیشتر بین من و توست تا تحلیل کلی ماجرا و من چون میترسم مبادا به این حس دامن بزنم (که البته معتقدم نادرست است) حرفم را همین جا با تو میزنم.
1 - من مستقیما از تو نامی نیاروردم چون فقط تو نبودی که از این مسئله نوشتی. بزرگان دیگری هم نوشته و به اباذری تاخته بودند. هرچند که کلام تو تاثیرگذارتر از متنهای دیگر بود.
2 - من خودم به اصطلاح «کلاسیک باز» نیستم ولی به خاطر شغلمان سعی کردم در این سالها کلاسیکها را هم بشناسم. اتفاقا بیشتر پاپ گوش میکنم. راستش موسیقی کلاسیک انرژی زیادی از من میگیرد و مجبورم وقتی خیلی سرحال و شش دانگ هوشیار هستم، تلاش کنم مثلا یکی از سمفونیهای مالر را گوش کنم. صادقانه سختم است. البته خب به اندازه سختی، لذتش هم دو چندان است. اما آیا کسی میتواند به من بگوید که سمفونی 40 موتسارت کمتر از آلبوم تریلیر مایکل جکسون (که اتفاقا موسیقی فوق العاده ای هم داشت) شنیده یا تکثیر یا پخش شده است. همین الان ارکستر سمفونیک تهران بگوید ما میخواهیم سمفونی 40 موتسارت را اجرا کنیم دو روزه کل بلیت ها فروش می رود مخصوصا اگر یک ووله یا آگهی صوتی هم داشته باشد که مردم بشنوند این سمفونی کدام است. پس پاپیولار و پرفروش بودن لزوما در جنس موسیقی پاپ نمیگنجد (هرچند که پاپ در معنای سبکی تعریف مشخصی دارد ولی اگر پاپ به مثابه عامه پسند بودن را در نظر بگیریم محدودیتی ندارد). مضاف بر این که بحث اباذری خیلی کلی بود و بند کردن به این صفت و فلان مثالی که اباذری میزند، به حاشیه رفتن است. آرش عزیز تمام بحث من این است که ما جان کلام اباذری را بیخیال شدیم و داریم روی خط حواشی پیش میرویم.
3 – من در مطلبم نوشتم که ضعف رفقای مایلز گوش کن و موزیک بازمان این است که حتی جریانات جدی موسیقی ایران را دنبال نمیکنند. باز هم می گویم بی خبری آنها و واکنش نداشتنشان به موسیقی روز ایران مسئله ساز بوده. اما موسیقی پاپ فقط سلیقه نیست. در خود ایران چندین کتاب در حوزه زیباییشناسی موسیقی نوشته شده است. ازت خواهش میکنم فیلمهای درس-گفتار «فیلمفارسی» اثر استاد حسن حسینی را ببینی . آنجا استاد تشریح میکند چرا فیلمفارسی به عنوان یک ژانر تاثیرگذار ، موفق و درست است و واجد تمام ویژگی های یک ژانر هم هست. در بحث های آقای حسینی نکاتی درباره هنر عامه پسند مطرح میشود که بسیار راه گشاست. یکبار از استاد پرسیدم شما که انقدر جانب دار فیلمفارسی هستید پس چرا با کمدیهای بفروش این سالهای سینمای ایران مشکل دارید نکته جالبی به من گفت: زمان فیلمفارسی عرضه و تقاضا همگن و آزاد بود و این جریان خودش شکل گرفته ولی در حال حاضر سینما تماما دولتی است در نتیجه عملا سینمای عامه پسند به آن مفهوم حقیقی در ایران وجود ندارد. (نقل به محتوا) . فکر نمی کنم حتی مافیای موسیقی پاپ (البته اگر وجود داشته باشد) در ایران صرفا بر اساس خود موسیقی شکل گرفته باشد. میگویی تمام دنیا به این سمت رفته و موسیقی پاپ همه جای دنیا همین است. راستش من تمام آلبوم های پاپی که نامزد گرمی شدند برایت میآورم با هم گوش کنیم و ببینم در چه سطح از فهم موسیقایی قرار دارند. کار همین اد شرین جوان که با اولین آلبومش حسابی سر و صدا کرده، در ژانر خودش بی نظیر است.(البته که معتقدم گرمی به آلبوم های پاپ جدی داده نمی شود) یا آنتونی همیلتون که آلبومش خیلی فروخت. خیلی از رسانهها از آن به عنوان یکی از بهترینها یاد کردند. اتفاقا من چون خیلی پاپ روز دنیا را دنبال می کنم نمی توانم موسیقی پاپ امروز ایران را بپذیرم. حتی در قیاس با ترکیه ما شوخی هستم. همین ابرام تاتلیس ملودی 14 ضربی دارد. (من هم معتقدم نباید مقایسه کرد. گفتی همه جای دنیا همین است گفتم توضیحی هم من بدهم. ) میشود گفت که دولتی بودن باعث شده ما در موسیقی پاپ در مورد پاپیولار بودن نتوانیم متکی بر چیزی بحث کنیم که مبنایی مشخص از امر واقع داشته باشد. یعنی بگویم این خوانند به دلیل این شکل از ملودی، این طرز لباس و این طراحی پرفرمنس موفق است. همه اینها میتواند تاثیرگذار باشد اما از آنجایی که در رقابت خیلی باز نیست، بالطبع نمیتوان با قاطعیت حرف زد.
3 – خانم یا آقای اعلایی زاده خیلی از بحث ها را مطرح کرده و من چیز دیگری ندارم بگویم. راستش انتهای کامنتش هم نوشته که اگر من پاسخی دادم، حرف تازهای برای زدن داشته باشم. و این کمی مرا ترساند. امیدوارم تکرار مکررات نکرده باشم.
آرش عزیز من مخلص شما هم هستم و در نهایت صادقانه بگویم هیچ وقت از چیزی که می نویسم مطمئن نیستم چون به قول بزرگواری حقیقت همیشه تا اطلاع ثانوی حقیقت است (تازه اگر حقیقتی در کار باشد). به مطلب تو و حرفهایی که تلفنی زدی، بیشتر و بیشتر فکر میکنم.
آرش عزیز سلام دوباره
من خیلی به تو ارادت دارم. این ارادت را مستقیما از من نشنیدی ولی همیشه گفته ام که تو یکی از بهترین های صنف ما هستی و بازهم تاکید میکنم. اصلا همین هزارصدایی که راه انداختی انقدر بزرگ هست که من دو زانو بنشینم و به حرفهای تو گوش بدهم. کاری که یک ارگان باید میکرد یک تنه و بدون هیچ چشمداشتی و با هر مکافاتی که هست داری پیش میبری و این ارزشمند است. با هم حرف زدیم، طولانی اما این جا هم چند نکته برایت مینویسم ، همین جا. دیدم که همین جا این پایین عرض ادب کنم و پاسخ بدهم بهتر است. مضاف بر این، عزیزی کامنت گذاشته بود که این بحث بیشتر بین من و توست تا تحلیل کلی ماجرا و من چون میترسم مبادا به این حس دامن بزنم (که البته معتقدم نادرست است) حرفم را همین جا با تو میزنم.
1 - من مستقیما از تو نامی نیاروردم چون فقط تو نبودی که از این مسئله نوشتی. بزرگان دیگری هم نوشته و به اباذری تاخته بودند. هرچند که کلام تو تاثیرگذارتر از متنهای دیگر بود.
2 - من خودم به اصطلاح «کلاسیک باز» نیستم ولی به خاطر شغلمان سعی کردم در این سالها کلاسیکها را هم بشناسم. اتفاقا بیشتر پاپ گوش میکنم. راستش موسیقی کلاسیک انرژی زیادی از من میگیرد و مجبورم وقتی خیلی سرحال و شش دانگ هوشیار هستم، تلاش کنم مثلا یکی از سمفونیهای مالر را گوش کنم. صادقانه سختم است. البته خب به اندازه سختی، لذتش هم دو چندان است. اما آیا کسی میتواند به من بگوید که سمفونی 40 موتسارت کمتر از آلبوم تریلیر مایکل جکسون (که اتفاقا موسیقی فوق العاده ای هم داشت) شنیده یا تکثیر یا پخش شده است. همین الان ارکستر سمفونیک تهران بگوید ما میخواهیم سمفونی 40 موتسارت را اجرا کنیم دو روزه کل بلیت ها فروش می رود مخصوصا اگر یک ووله یا آگهی صوتی هم داشته باشد که مردم بشنوند این سمفونی کدام است. پس پاپیولار و پرفروش بودن لزوما در جنس موسیقی پاپ نمیگنجد (هرچند که پاپ در معنای سبکی تعریف مشخصی دارد ولی اگر پاپ به مثابه عامه پسند بودن را در نظر بگیریم محدودیتی ندارد). مضاف بر این که بحث اباذری خیلی کلی بود و بند کردن به این صفت و فلان مثالی که اباذری میزند، به حاشیه رفتن است. آرش عزیز تمام بحث من این است که ما جان کلام اباذری را بیخیال شدیم و داریم روی خط حواشی پیش میرویم.
3 – من در مطلبم نوشتم که ضعف رفقای مایلز گوش کن و موزیک بازمان این است که حتی جریانات جدی موسیقی ایران را دنبال نمیکنند. باز هم می گویم بی خبری آنها و واکنش نداشتنشان به موسیقی روز ایران مسئله ساز بوده. اما موسیقی پاپ فقط سلیقه نیست. در خود ایران چندین کتاب در حوزه زیباییشناسی موسیقی نوشته شده است. ازت خواهش میکنم فیلمهای درس-گفتار «فیلمفارسی» اثر استاد حسن حسینی را ببینی . آنجا استاد تشریح میکند چرا فیلمفارسی به عنوان یک ژانر تاثیرگذار ، موفق و درست است و واجد تمام ویژگی های یک ژانر هم هست. در بحث های آقای حسینی نکاتی درباره هنر عامه پسند مطرح میشود که بسیار راه گشاست. یکبار از استاد پرسیدم شما که انقدر جانب دار فیلمفارسی هستید پس چرا با کمدیهای بفروش این سالهای سینمای ایران مشکل دارید نکته جالبی به من گفت: زمان فیلمفارسی عرضه و تقاضا همگن و آزاد بود و این جریان خودش شکل گرفته ولی در حال حاضر سینما تماما دولتی است در نتیجه عملا سینمای عامه پسند به آن مفهوم حقیقی در ایران وجود ندارد. (نقل به محتوا) . فکر نمی کنم حتی مافیای موسیقی پاپ (البته اگر وجود داشته باشد) در ایران صرفا بر اساس خود موسیقی شکل گرفته باشد. میگویی تمام دنیا به این سمت رفته و موسیقی پاپ همه جای دنیا همین است. راستش من تمام آلبوم های پاپی که نامزد گرمی شدند برایت میآورم با هم گوش کنیم و ببینم در چه سطح از فهم موسیقایی قرار دارند. کار همین اد شرین جوان که با اولین آلبومش حسابی سر و صدا کرده، در ژانر خودش بی نظیر است.(البته که معتقدم گرمی به آلبوم های پاپ جدی داده نمی شود) یا آنتونی همیلتون که آلبومش خیلی فروخت. خیلی از رسانهها از آن به عنوان یکی از بهترینها یاد کردند. اتفاقا من چون خیلی پاپ روز دنیا را دنبال می کنم نمی توانم موسیقی پاپ امروز ایران را بپذیرم. حتی در قیاس با ترکیه ما شوخی هستم. همین ابرام تاتلیس ملودی 14 ضربی دارد. (من هم معتقدم نباید مقایسه کرد. گفتی همه جای دنیا همین است گفتم توضیحی هم من بدهم. ) میشود گفت که دولتی بودن باعث شده ما در موسیقی پاپ در مورد پاپیولار بودن نتوانیم متکی بر چیزی بحث کنیم که مبنایی مشخص از امر واقع داشته باشد. یعنی بگویم این خوانند به دلیل این شکل از ملودی، این طرز لباس و این طراحی پرفرمنس موفق است. همه اینها میتواند تاثیرگذار باشد اما از آنجایی که در رقابت خیلی باز نیست، بالطبع نمیتوان با قاطعیت حرف زد.
3 – خانم یا آقای اعلایی زاده خیلی از بحث ها را مطرح کرده و من چیز دیگری ندارم بگویم. راستش انتهای کامنتش هم نوشته که اگر من پاسخی دادم، حرف تازهای برای زدن داشته باشم. و این کمی مرا ترساند. امیدوارم تکرار مکررات نکرده باشم.
آرش عزیز من مخلص شما هم هستم و در نهایت صادقانه بگویم هیچ وقت از چیزی که می نویسم مطمئن نیستم چون به قول بزرگواری حقیقت همیشه تا اطلاع ثانوی حقیقت است (تازه اگر حقیقتی در کار باشد). به مطلب تو و حرفهایی که تلفنی زدی، بیشتر و بیشتر فکر میکنم.