* بخوانید فتوای “خداوندگار عشق و شادی -حضرت مولاناجلال الدین محمد بلخی-” را که در مثنوی فرموده است:*
مومنان گویند کاثار بهشت/ نغز گردانید هـر آواز زشـت
ما همه اجـزای آدم بوده ایم/ دربهشت آن لحنها بشنوده ایم
گرچه بر ما ریخت آب وگل شکی/ یاد مان آید از آن ها اندکی
ناله سرنا و تهدید دهل/ چیزکی ماند بدان ناقور کل
نشنود آن نغمه را خود گوش حس / کز ستمها گوش حس باشد نجس
پس حکیمان گفته اند این لحنها/ از دوار چرخ بگرفتیـم ما
بانگ گردشهای چرخست این که خلق/ میرسانندش به طنبور و به حلق
پس غـذای عاشقان آمد سماع/ که در او آمد خیال اجتماع
***در بیت پنجم می فرمایند: گوش های نجس به واسطه ستمی که کرده اند، توانایی شنیدن آثار بهشت را -که
در موسیقی جاری است- ندارند. و در دیوان شمس به بانگ بلند می گوید:
این”علم موسقی” بر من چون شهادت است/
چون مومنم، شهادت و ایمانم آرزوست
* بخوانید فتوای “خداوندگار عشق و شادی -حضرت مولاناجلال الدین محمد بلخی-” را که در مثنوی فرموده است:*
مومنان گویند کاثار بهشت/ نغز گردانید هـر آواز زشـت
ما همه اجـزای آدم بوده ایم/ دربهشت آن لحنها بشنوده ایم
گرچه بر ما ریخت آب وگل شکی/ یاد مان آید از آن ها اندکی
ناله سرنا و تهدید دهل/ چیزکی ماند بدان ناقور کل
نشنود آن نغمه را خود گوش حس / کز ستمها گوش حس باشد نجس
پس حکیمان گفته اند این لحنها/ از دوار چرخ بگرفتیـم ما
بانگ گردشهای چرخست این که خلق/ میرسانندش به طنبور و به حلق
پس غـذای عاشقان آمد سماع/ که در او آمد خیال اجتماع
***در بیت پنجم می فرمایند: گوش های نجس به واسطه ستمی که کرده اند، توانایی شنیدن آثار بهشت را -که
در موسیقی جاری است- ندارند. و در دیوان شمس به بانگ بلند می گوید:
این”علم موسقی” بر من چون شهادت است/
چون مومنم، شهادت و ایمانم آرزوست