علی بحرینی :
"پیش از ظهر امروز گوش دادن به آلبوم جدید محسن یگانه ( نگاه ) را شروع کردم ، به قطعه ی سوم که رسیدم گرفتار شدم ؛ از آن گرفتاری های خوب که هر مخاطبی آرزویش را دارد !
قطعه ی "دیوار" که با پنج و نیم دقیقه یکی از طولانی ترین آهنگ های سالیان اخیر است ، همان گمشده ای بود که ماه ها دنبالش می گشتم .
با محسن یگانه نه همکاری کرده ام ، نه قرار است همکاری کنم و نه تا امروز دیدار و گفتگویی بین ما شکل گرفته اما بسیار پیش آمده که تحسینش کنم و بگویم میان خواننده هایی که برای خودشان ترانه می نویسند ، بهترین قلم را دارد .
امروز را روزِ یگانه می دانم و متن "دیوار"ش را با افتخار به شما تقدیم می کنم . ممنون محسن !
ما بی تفاوت زندگی کردیم ، این زندگی کردن خودش جنگه
ما کوه بودیم روبروی هم ، خاطره مون از هم یه مُش سنگه
از اون همه احساس بین ما ، حسی به جز عادت نمی مونه
ما داغ بودیم و نفهمیدیم ، چیزی از این حالت نمی مونه
توو این اتاق تنگ و دلگیرم ، تا باقیِ عمرم یه جور سَر شه
من از خودم فـاصله می گیرم ، دیوار هِی نزدیک تر می شه
می خنـدم و دردامو می شمارم ، تلخه ولی شاید دلم وا شه
وقتی برای غصه هام جا نیست ، دیوار و هُل می دم غمام جا شه
از بس که احوالم پریشونه ، دیوار با من همزبون می شه
اما سرِ هر چیزِ بی مورد ، با هم دوباره حرفمون می شه
وقتی یه آدم پایِ احسـاسش ، هر چیزیو که داره می بازه
تنهایی از اون آدم عاشق ، یه کوهِ بی احساس می سازه
:: یک ترانه غمناک حال آدم را خوب می کند. این جادوی موسیقی است ::"
علی بحرینی :
"پیش از ظهر امروز گوش دادن به آلبوم جدید محسن یگانه ( نگاه ) را شروع کردم ، به قطعه ی سوم که رسیدم گرفتار شدم ؛ از آن گرفتاری های خوب که هر مخاطبی آرزویش را دارد !
قطعه ی "دیوار" که با پنج و نیم دقیقه یکی از طولانی ترین آهنگ های سالیان اخیر است ، همان گمشده ای بود که ماه ها دنبالش می گشتم .
با محسن یگانه نه همکاری کرده ام ، نه قرار است همکاری کنم و نه تا امروز دیدار و گفتگویی بین ما شکل گرفته اما بسیار پیش آمده که تحسینش کنم و بگویم میان خواننده هایی که برای خودشان ترانه می نویسند ، بهترین قلم را دارد .
امروز را روزِ یگانه می دانم و متن "دیوار"ش را با افتخار به شما تقدیم می کنم . ممنون محسن !
ما بی تفاوت زندگی کردیم ، این زندگی کردن خودش جنگه
ما کوه بودیم روبروی هم ، خاطره مون از هم یه مُش سنگه
از اون همه احساس بین ما ، حسی به جز عادت نمی مونه
ما داغ بودیم و نفهمیدیم ، چیزی از این حالت نمی مونه
توو این اتاق تنگ و دلگیرم ، تا باقیِ عمرم یه جور سَر شه
من از خودم فـاصله می گیرم ، دیوار هِی نزدیک تر می شه
می خنـدم و دردامو می شمارم ، تلخه ولی شاید دلم وا شه
وقتی برای غصه هام جا نیست ، دیوار و هُل می دم غمام جا شه
از بس که احوالم پریشونه ، دیوار با من همزبون می شه
اما سرِ هر چیزِ بی مورد ، با هم دوباره حرفمون می شه
وقتی یه آدم پایِ احسـاسش ، هر چیزیو که داره می بازه
تنهایی از اون آدم عاشق ، یه کوهِ بی احساس می سازه
:: یک ترانه غمناک حال آدم را خوب می کند. این جادوی موسیقی است ::"