جشنواره ملی موسیقی خلاق
 
کنسرت قاف - فرهاد فخرالدینی
 
برنامه یاد بعضی نفرات
 
شنبه 9 بهمن 1395 - 21:52

یادم می‌آید آن اوایل که وارد دانشگاه شده بودیم، ادعایمان سقف فلک را می‌شکافت. رفیق‌مان تازه یک ترم کارگاه نقاشی گذرانده بود، پیکاسو را سنگ‌قلاب می کرد و به ریش کاندینسکی می خندید. آن یکی، بعد از چهار ترم این در و آن در زدن، تازه به کشف «یانی» نائل آمده بود، اما بتهوون را لایق ورق زدن پارتیتورش هم نمی‌دانست. گفتم بتهوون، چون غیر از بتهوون، نامی دیگر به گوشش نخورده بود. خلاصه تا بخواهی از این دست ادعاها و گزافه‌گویی‌ها داشتیم که داشتیم. جالب‌تر این بود که هر چه جنس، نامرغوب‌تر بود، بیشتر مورد پسند بود و هر چه جنس مرغوب‌تر، بیشتر وا می خورد. دوستی بود که وقتی با او آشنا شدیم، آنچنان در باب قدرت نوازندگی و سرعت و تمپوی حیرت‌انگیز نوازندگی و آثارش داد سخن می‌راند و دیگرانی که نام‌هایی به نسبت جهانی در آن داشتند را چنان چوچک خود می‌پنداشت ( با دلایل متقن و انکارناپذیر!) که هر شنونده‌ای را به حیرت وا می‌داشت. خلاصه بعد از چندین جلسه سخنرانی که هنگام صرف چای و سیگار مفت در اتاق‌مان ایراد فرمودند، از او خواستیم تا قطعه‌ای از آن قطعات محیرالعقول را برایمان اجرا کنند و استفاده ببریم. به هر حال ساز کوک نبود و حسش بود یا نبود و ... رخصت دادند و دست به ساز بردند، البته قبلش عرض کردند: ببخشید، معمولا گیتاریست‌ها یک ته‌صدایی دارن، ولی به هر حال صدای من زیاد خوب نیست، تحمل کنید و هه هه و ... حرفش جای اندکی تعجب داشت. نوازنده‌ای چنین قدر قدرت، صدا می‌خواهد چکار؟ بسم‌الله: شروع فرمودند: اگر یه روزی نوم تو ... تو گوش من صدا کنه ...
ـ خوب برای کسی که با موسیقی چندان آشنا نیست، «یانی» حکم موسیقی کلاسیک را دارد و «کریس‌دی‌برگ»، خدای موسیقی راک است. در همان دانشگاه هنر هم بسیاری از دانشجویان موسیقی اگر موسیقی کلاسیک به سمع‌شان می رسید، با خنده‌ای جانانه می‌گفتند: «تام و جری» گوش می‌کنی؟ یا اگر تو را در حال استعمال موسیقی راک و متال مشاهده می کردند، می‌گفتند: بابا! مایکل! چه خبر!
آنجا که دانشکده موسیقی بود و این بود. دیگر از شنوندگان بی‌خبر از همه‌ جا چه انتظاری می‌توان داشت؟ حالا هم یک آلبوم موسیقی، حاصل آنچه در حیطه‌ی تجربه و دانش و درک موسیقایی آهنگساز بوده است، روانه بازار شده. بار اول که شنیدمش در فروشگاه موسیقی بودم. احساس کردم موسیقی متن یکی از سریال‌هایی که «آریا عظیمی‌نژاد» برایش موسیقی ساخته را می‌شنوم. بعد دیدم نه، جناب ناظری می خوانند. بعید می‌دانستم این دو در چنین مدلی با هم کار کنند. به هر حال آنقدر برایم تازگی و جذابیت نداشت که پی آن را بگیرم ببینم اسمش چیست، چه هست و چه نیست. بعدها هم که جسته و گریخته قطعات دیگرش به گوشم می‌خورد، یا ملودی‌های بسیار شنیده شده و سرودمانند جناب شهرام‌خان ناظری بود که حالا یکی رویش آهنگ گذاشته بود و یا بعضی قطعات دیگرش (که گزیده شده و انتخاب شده پخش می‌شد) و به گوش می‌رسید، شباهتی کم‌سو به بعضی اجراهای عام تر«کرونوس کوارتت» یا همین «آروو پارت» را در خود داشت که البته بعد از گذشت لحظه‌ای کوتاه، کار چیپ می‌شد و پی به اشتباه خود می‌بردم. بعد با خودم می گفتم: ولش کن، یکی رفته اسکی دیگه! رسم شده به هر حال. یکی دو خط از شعر سهراب و فروغ و ... را برداشته و برنداشته، آب و رنگی شاعرانه به آن می‌زنند و می‌گویند: صادق هدایت می‌فرماید: ...!
تا اینکه خندوانه‌ای بر پا شد و خیل مشتاقان و ... آقا چه نشسته‌ای! «ناگفته» را شنیده‌ای؟ حافظ ناظری را اصلا می‌شناسی؟ دورادور به عنوان نوازنده‌ی دف می‌شناختمش. ولی این یکی گویا هاله‌ی نور داشت و ... رفتم ببینم با چه موجود شگفت‌انگیزی قرار است آشنا شوم. دیدم و شنیدم که ای دل غافل، آنچه تاکنون می‌شنیدم شاهکاری بوده است ورای زمان و مکان و ... سال‌ها دل طلب جام‌جم از ما می‌کرد ... گمشده پیدا شده بود.

محتوای این فیلد خصوصی است و به صورت عمومی نشان داده نخواهد شد.

Plain text

  • هیچ تگ HTML ی مجاز نیست.
  • آدرس صفحات وب و آدرس‌های پست الکترونیکی بصورت خودکار به پیوند تبدیل می‌شوند.
  • خطوط و پاراگراف‌ها بطور خودکار اعمال می‌شوند.
CAPTCHA
This question is for testing whether or not you are a human visitor and to prevent automated spam submissions.



افزودن یک دیدگاه جدید | موسیقی ما