10 آبان 94
متن ترانه
اي خوشا آن دل، که آزاري نمي آيد از او
غير کار عاشقي، کاري نمي آيد از او
گر ز ما دوري کند آن خرمن گل دور نيست
همدمي با هر خس و خاري نمي آيد از او
خوي شمع بي زبان دارد دل افسرده ام
سوزد اما ناله زاري نمي آيد از او
همچو گل از سوز تب گر جان دهد بيمار ما
زحمت جان پرستاري نمي آيد از او
گر طبيب عقل اعجاز مسيحا ميکند
از چه درمان دل زاري نمي آيد از او
جان سر برگ سفر دارد که از اين بيشتر
بار خاطرها شدن، باري نمي آيد از او
خوي آتش بي گنه سوزي بود، اما رهي
آذري دارد که آزاري نمي آيد از او
دیدگاهها
درهیاهوی صداهای زیبا اما مشابه شنیدن صدایی متفاوت و دارای شخصیتی مستقل که قادر است به راحتی تمام فواصل و اوج ها را چنین سهل بخواند بسیار غنیمت است امید که جناب ساور بازهم چنین آثار زیبایی را بخوانند. جامعه تشنه صداهای تازه است
استاد ساور عزيز بسيار ترانه گوش نوازي بود و لذت برديم به اميد أجراي كارهاي جديدي از شما هستيم با سپاس فراون
استاد خیلی به خود میبالم که در محضر شما درس عشق میکنم..درود و سپاس بیکران بر شما.
بسیار زیبا و دلنشین بود
شعر زیبایی که با صدای زیبایی خوانده شود لذت شنیدنش دوصدچنان است....
درو وووو بر استاد ساور علیای نازنین
بسیار لذت بردیم از شنیدن این قطعه زیبا
درود بر مانی فرضی عزیز که در ساخت آهنگ و تنظیم آن کمال دقت را داشته و استادانه عمل می کنند کاری که امروز در عرصه ی آهنگسازی کمتر دیده میشود، امید که شرایط برای این عزیزان مهیا گردد تا شاهد آثار بیشتر ی از ایشان باشیم..
ز نوای مرغ یاحق،بشنو که در دل شب؛
غم دل به دوست گفتن،چه خوش است شهریارا...الحان اهوراییتان مستدام
درود بر ساور عزیز بسیار خرسند گشتیم با آرزوی بهترینها
افزودن یک دیدگاه جدید