نگاهی با کنسرت «نینوا، کلیدر، ترکمن و عصیان»
انگیزهی ناشناختهی علیزاده از اجرای آثار گذشته در قالبی تازه
این روزها (قبل و بعد از ۶ و ۷ دیماه) همه جا صحبت از کنسرت استاد حسین علیزاده و محمدرضا درویشی با ارکستر سمفونیک ناسیونال اوکراین است.
از ماههای قبل و هفتههای گذشته تا روزهای اخیر همهجا در رسانهها و مطبوعات و سرویسهای هنری فرهنگی و... از نشست مطبوعاتی علیزاده و درویشی، تمرینات فردی و سفر تکنوازان کنسرت به اوکراین، مصاحبه با آنها و کلیه افراد مرتبط با این برنامه (برخی از هنرمندانی که در اجرای گذشتهی آنها با حسین علیزاده همکاری داشتهاند و یا کسانیکه از این آثار خاطراتی دارند) خبر و گزارش و تصویر و نقل قول و اظهارنظر آمده است که همگی (یا اکثر قریب بهاتفاق آنها) در چند بعد و تم خاص مشترک بودهاند: «ریشههای موسیقی نواحی درترکمن گرفته و موسیقی ناشناخته و بدیع عصیان و نوستالژی نهفته در نینوا».
اما جالب اینجاست که در این بین یک نکته نهفته و ناگفته مانده است و حتی در مصاحبههایی که با استاد علیزاده و درویشی هم انجام شده از ذهن خبرنگاران و کارشناسان دور مانده و یا کمتر به چشم آمده است، به گونهای که به صورت شفاف و واضح عکسالعمل و پاسخی را از طرف این اساتید محترم - بهویژه استاد علیزاده - دربرنداشته است.
بهراستی انگیزهی حسین علیزاده از رجوع و احیاء و اعمال تغییر و ویرایش و کار دوباره بر آثار گذشته و در نهایت اجرای جدید و دوبارهی ۳ اثر فوق چیست؟ بهویژه آنکه این آثار اغلب یکبار اجرا شدهاند و آلبوم موجود آنها نسخهای از اولین (و شاید تنهاترین) اجرای آنهاست .
گرچه استاد علیزاده در مصاحبههای خود بر حضور فردی جوان و با انگیزههای قوی و دارای ذهنی خلاق و پویا (هوشیار خیام) در پیگیری و ویرایش و بیانی نو و بدیع از آثار ثبتشده در سالهای گذشته و دور خود و نیز ارائه تصویری متفاوت و جدید از آواها و نواهای ساخته شدهی خود (در اجرایترکمن با دو نوازنده سهتار در کنار شورانگیز) و بیانی ایرانی و تأثیرگذارتر و مطلوبتر(در اجرای عصیان با تنظیمی جدید و جایگزینی پیانو بهجایهارپ) در کنار ارکستری قوی از سازهای زهی، تأکید کردهاند، اما آیا بهراستی فقط اینها برای اجرای آثاری که از اجرای اولیهی آنها بیش از ۲ دهه و حتی نزدیک به ۳۰ سال میگذرد کافیست؟
با در نظر گرفتن خصوصیات هنری حسین علیزاده که در تمامی سالهای فعالیت هنری وی بر اهالی موسیقی و کارشناسان و علاقهمندانش روشن و آشکار است و بدیهیست، و همانا حرکت رو به جلو وی در مسیری ناشناخته و جدید و بکر است و اینکه وی کمتر به روایت خاطرات و تصاویر بر جای مانده از گذشته میپردازد (برخلاف آهنگسازان و نوازندگانی مانند محمدرضا لطفی و یا کیوان ساکت و... که کار بازسازی و و اجرای آثار پیشینیان همواره بخشی جدانشدنی از فعالیتهای آنان در کنار همهی سازندگیهای روزانهشان بوده است)، و البته این در حالیست که آثار بدیع و نوآور او ریشه در بستری گسترده و عمیق از اصالتها و سنتهای گذشته و ریشههای واقعی موسیقی ایرانی دارد - که مجموعهای از سنتهای دست به دست گشته و سینه به سینه نقل شده و رسیده به زمان معاصر کنونی است و یا برآمده از موسیقی نواحی و بومی ومحلی همهی مکانهای این سرزمین میباشد - و خلاصه آنکه میل وی به ارائه آثار نو چیزی نیست که نیازی به دوباره گفتن داشته باشد؛ بر نگارنده، این امر مورد سؤال است و بسیار دوست داشتم که میتوانستم این سؤال را از خود شخص بزرگوار استاد علیزاده بپرسم که در ورای این فعالیتها - تغییرات ایجاد شده در عصیان و بداعتترکمن و اجرای متفاوت و تازهی نینوا - چه اندیشه و انگیزهای نهفته است که حسین علیزاده را به بازگشت به حس و حال و خاطرات نه چندان خوشایند و روشن ۳ دههی قبلش (آنچنان که به گفتهی وی تیرگی و غم روزهای گذشته را به یاد نازکاش میآورد) وا میدارد؟
آیا حسی مشترک، روحی یکسان و شرایطی مشابه ما بین زمان ساخت و تصنیف این آثار ( اواخر دههی ۵۰ و دههی ۶۰) و زمان کنونی (با در نظر گرفتن مجموع شرایط موجود در همهی ابعاد سیاسی و فرهنگی و اجتماعی) موجب نیل او به بازنگری و مرور آثار ساختهشدهاش در سالها پیش - البته با نگاهی بهروز و تازه و نیز با دیدی گستردهتر - شده و او را وادار به ارائهی آنها در قالبی نو با استفاده از امکانات مادی و معنوی موجود امروز (از تعاملی فرهنگی بینالملل در زمینهی موسیقی گرفته تا استفاده مطلوب از ارکستری خارجی با درنظر گرفتن شرایط حضور آن در داخل کشور و اجرای کنسرت) کرده است؟
روح سنگین و قابل تأملی که بر کلیهی آثار حسین علیزاده و بهویژه آثار فوق حاکم است، تأمل در چرایی اجرای دوبارهی آنها را برای ذهن هنردوستان و علاقهمندان وی بیشک ناگزیر خواهد کرد، گرچه شاید همانند برخی دیگر از ابهامهای ناشی از همین سنگینی در آثار علیزاده، این حس سؤال برانگیز هم بیپاسخ باقی بماند.
از ماههای قبل و هفتههای گذشته تا روزهای اخیر همهجا در رسانهها و مطبوعات و سرویسهای هنری فرهنگی و... از نشست مطبوعاتی علیزاده و درویشی، تمرینات فردی و سفر تکنوازان کنسرت به اوکراین، مصاحبه با آنها و کلیه افراد مرتبط با این برنامه (برخی از هنرمندانی که در اجرای گذشتهی آنها با حسین علیزاده همکاری داشتهاند و یا کسانیکه از این آثار خاطراتی دارند) خبر و گزارش و تصویر و نقل قول و اظهارنظر آمده است که همگی (یا اکثر قریب بهاتفاق آنها) در چند بعد و تم خاص مشترک بودهاند: «ریشههای موسیقی نواحی درترکمن گرفته و موسیقی ناشناخته و بدیع عصیان و نوستالژی نهفته در نینوا».
اما جالب اینجاست که در این بین یک نکته نهفته و ناگفته مانده است و حتی در مصاحبههایی که با استاد علیزاده و درویشی هم انجام شده از ذهن خبرنگاران و کارشناسان دور مانده و یا کمتر به چشم آمده است، به گونهای که به صورت شفاف و واضح عکسالعمل و پاسخی را از طرف این اساتید محترم - بهویژه استاد علیزاده - دربرنداشته است.
بهراستی انگیزهی حسین علیزاده از رجوع و احیاء و اعمال تغییر و ویرایش و کار دوباره بر آثار گذشته و در نهایت اجرای جدید و دوبارهی ۳ اثر فوق چیست؟ بهویژه آنکه این آثار اغلب یکبار اجرا شدهاند و آلبوم موجود آنها نسخهای از اولین (و شاید تنهاترین) اجرای آنهاست .
گرچه استاد علیزاده در مصاحبههای خود بر حضور فردی جوان و با انگیزههای قوی و دارای ذهنی خلاق و پویا (هوشیار خیام) در پیگیری و ویرایش و بیانی نو و بدیع از آثار ثبتشده در سالهای گذشته و دور خود و نیز ارائه تصویری متفاوت و جدید از آواها و نواهای ساخته شدهی خود (در اجرایترکمن با دو نوازنده سهتار در کنار شورانگیز) و بیانی ایرانی و تأثیرگذارتر و مطلوبتر(در اجرای عصیان با تنظیمی جدید و جایگزینی پیانو بهجایهارپ) در کنار ارکستری قوی از سازهای زهی، تأکید کردهاند، اما آیا بهراستی فقط اینها برای اجرای آثاری که از اجرای اولیهی آنها بیش از ۲ دهه و حتی نزدیک به ۳۰ سال میگذرد کافیست؟
با در نظر گرفتن خصوصیات هنری حسین علیزاده که در تمامی سالهای فعالیت هنری وی بر اهالی موسیقی و کارشناسان و علاقهمندانش روشن و آشکار است و بدیهیست، و همانا حرکت رو به جلو وی در مسیری ناشناخته و جدید و بکر است و اینکه وی کمتر به روایت خاطرات و تصاویر بر جای مانده از گذشته میپردازد (برخلاف آهنگسازان و نوازندگانی مانند محمدرضا لطفی و یا کیوان ساکت و... که کار بازسازی و و اجرای آثار پیشینیان همواره بخشی جدانشدنی از فعالیتهای آنان در کنار همهی سازندگیهای روزانهشان بوده است)، و البته این در حالیست که آثار بدیع و نوآور او ریشه در بستری گسترده و عمیق از اصالتها و سنتهای گذشته و ریشههای واقعی موسیقی ایرانی دارد - که مجموعهای از سنتهای دست به دست گشته و سینه به سینه نقل شده و رسیده به زمان معاصر کنونی است و یا برآمده از موسیقی نواحی و بومی ومحلی همهی مکانهای این سرزمین میباشد - و خلاصه آنکه میل وی به ارائه آثار نو چیزی نیست که نیازی به دوباره گفتن داشته باشد؛ بر نگارنده، این امر مورد سؤال است و بسیار دوست داشتم که میتوانستم این سؤال را از خود شخص بزرگوار استاد علیزاده بپرسم که در ورای این فعالیتها - تغییرات ایجاد شده در عصیان و بداعتترکمن و اجرای متفاوت و تازهی نینوا - چه اندیشه و انگیزهای نهفته است که حسین علیزاده را به بازگشت به حس و حال و خاطرات نه چندان خوشایند و روشن ۳ دههی قبلش (آنچنان که به گفتهی وی تیرگی و غم روزهای گذشته را به یاد نازکاش میآورد) وا میدارد؟
آیا حسی مشترک، روحی یکسان و شرایطی مشابه ما بین زمان ساخت و تصنیف این آثار ( اواخر دههی ۵۰ و دههی ۶۰) و زمان کنونی (با در نظر گرفتن مجموع شرایط موجود در همهی ابعاد سیاسی و فرهنگی و اجتماعی) موجب نیل او به بازنگری و مرور آثار ساختهشدهاش در سالها پیش - البته با نگاهی بهروز و تازه و نیز با دیدی گستردهتر - شده و او را وادار به ارائهی آنها در قالبی نو با استفاده از امکانات مادی و معنوی موجود امروز (از تعاملی فرهنگی بینالملل در زمینهی موسیقی گرفته تا استفاده مطلوب از ارکستری خارجی با درنظر گرفتن شرایط حضور آن در داخل کشور و اجرای کنسرت) کرده است؟
روح سنگین و قابل تأملی که بر کلیهی آثار حسین علیزاده و بهویژه آثار فوق حاکم است، تأمل در چرایی اجرای دوبارهی آنها را برای ذهن هنردوستان و علاقهمندان وی بیشک ناگزیر خواهد کرد، گرچه شاید همانند برخی دیگر از ابهامهای ناشی از همین سنگینی در آثار علیزاده، این حس سؤال برانگیز هم بیپاسخ باقی بماند.
منبع:
شجریانی ها
تاریخ انتشار : پنجشنبه 12 دی 1387 - 00:00
افزودن یک دیدگاه جدید