گفتوگو با حسامالدین سراج؛
بعضیها کار پاپ خوب عرضه میکنند، مثل آقای محمد نوری / فوت قیصر ما را آتش زد / برای برگزاری یک کنسرت با کیفیت اصلا سالن مناسبی نداریم
موسیقی ما - اواسط مصاحبه خانمی تماس گرفت و از سراج برای شرکت در برنامهای تلویزیونی دعوت کرد. برنامه هم گویا هیچ ربطی به موسیقی نداشت. زمان صحبت با تلفن مشخص بود که یاد گرفتاریها و محدودیتهای زمانیاش افتاده ولی تقریبا قول همکاری داد. یادم افتاد زمانی هم که به دفتر کارش رفته بودم در دفتر حضور نداشت یعنی فقط به قصد گفتوگو آمد. سال قبل هم در یک شب بارانی او را تا دفترش کشانده بودم تا با او نه برای مصاحبه که برای گپ و گفت غیرژورنالیستی دیدار کنم.
همین سه اتفاق نشانگر شخصیت حسامالدین سراج است. گرچه از مکافات مشهوریت میگوید و مینالد ولی خود را از مردم و جامعه جدا نمیکند. سال گذشته او گریه بیبهانه و قصه گیسو را منتشر کرد و اگر اتفاق خاصی نیفتد، امسال هم دو کار متفاوت به بازار روانه خواهد کرد که البته در نوع خود ترک عادتی محسوب میشود و در آنها از دوستان همیشگیاش نظیر رامین کاکاوند خبری نیست. فاصله زمانی بین آلبوم «گریه بیبهانه»با کار قبل از آن مقداری زیاد شده بود و از سوی دیگر شما به فاصله کمی دو کار با عناوین «گریه بیبهانه»و «قصه گیسو»را منتشر کردید. اولا دلیل آن کمکاری چه بود و دیگر اینکه چرا فاصله بین دو کار جدید اینقدر کوتاه شد.
کمکاری که البته درست نیست. چون زمانی که کاری از خواننده منتشر نمیشود، مشغول تهیه مجموعه بعدی است. زمانی هم هست که کار آماده هست ولی پخش نمیشود، مثل گریه بیبهانه. چون این کار آماده بود ولی تا حدود ۸-۷ ماه پس از اینکه آماده انتشار بود، منتشر نشد و درست در زمانی که دوستان داشتند مقدمات پخش و توزیع گریه بیبهانه را فراهم میکردند، کار قصه گیسو با آهنگسازی آقای کاکاوند و نوازندگی گروه بیدل آماده شد که خب انتشارشان خیلی نزدیک به هم شد. یعنی پس از حدود ۲ یا ۳ ماه فاصله، قصه گیسو بیرون آمد. روند کار از این طرف یک روند منطقی و مناسب است ولی روند توزیع و پخش فرق دارد. گاهی کاری باوجود آماده بودن دیر پخش میشود و این دست ما هم نیست.
ویژگیهای این دو اثر را میفرمایید.
کار گریه بیبهانه براساس اشعار مرحوم قیصر امینپور، استاد ابتهاج و شعر معروف حکیم سنایی ( ملکا) ساخته شد یعنی مجموعهای شد که کسانی که ذوق شعری داشتند، از آن کار خیلی خوششان آمد و در عین حال کار تنظیم ارکستر بزرگ است و بخشهایی را آقای رحیمیان و بخشهایی را آقای منبری کار کردند. چندین تصنیف جدید هم که اضافه شد، ساخته یا تنظیم آقای حقیقی بود. در مورد صدادهی گروه هم باید بگویم گروه ارکسترزهی و سازهای ایرانی بود ولی کار قصه گیسو کار ارکستر ایرانی( سنتی) است و در آن هم بیشتر از اشعار قدما نظیر اشعار مولانا و حافظ استفاده شده است.
تصنیف ملکا در حال و هوای آهنگهای یکی از آلبومهای قدیمیتر شما بود با عنوان نگاه آسمانی. آیا قطعه ملکا از انتشار در آن مجموعه بازمانده بود؟
نه، اینطور نیست. اتفاقا همان موقع صحبتش بود که ملکا را با همان آلبوم بیرون بدهیم. نگاه آسمانی از مجموعه کارهای صدا و سیما بود که آقای رحیمیان زحمتش را کشیده بود و واقعیت این است که این کار یعنی گریه بیبهانه بر اساس ملکا شکل گرفت یعنی چون آن کار را مردم پسندیده بودند و از آن خاطره داشتند، قرار شد مجموعهای تدوین شود که الزاما شامل این تصنیف و یک تصنیف دیگر باشد که آقای منبری داشتند و شعرش هم از آقای مهرنوش اصلی بود(باغ آشنایی) این مساله مقارن شد با فوت قیصر امینپور و اشعار زیبای ایشان در کار استفاده شد. من آوازهای این کار را خیلی دوست دارم؛ آن هم به خاطر اشعار زیبای قیصر. فوت قیصر ما را آتش زد و زیبایی قطعات آوازی گریه بیبهانه قطعا به خاطر اشعار او است.
یعنی انتخاب شعرهای قیصر قبل از فوت ایشان بود؟
نخیر. بعد از فوت قیصر بود.
به نظرم قطعهای مثل ملکا کار ویژهای است و بین مردم جایگاه خاصی دارد. هستند کسانی که به موسیقی سنتی خیلی علاقهای ندارند ولی اثری مثل ملکا را میشنوند و لذت میبرند. یا آلبومی مثل نگاه آسمانی یا افسانه با صدای علیرضا افتخاری که بازهم کار آقای رحیمیان است.
خب آن کار تنظیم ارکستر بزرگ ولی در فضای ایرانی است و این باعث جاذبه میشد. آقای رحیمیان مدتی کارهایی از این دست داشتند و خب به قول امروزیها کارهای خیلی فاخری بود! من هم معتقدم این گونه آثار خیلی کارهای سنگین و ارزشمندی بودند. همانطور که شما گفتید نگاه آسمانی هم از همین دسته آثار بود. من اعتقاد دارم گریه بیبهانه هم به جهت برخورداری از ارکستر بزرگ در رده همین کارها قرار میگیرد. ضمنا نکتهای راجع به عنوان اثر باید ذکر کنم که عنوان گریه بیبهانه بر اساس ۲ شعر است؛ یکی شعر استاد ابتهاج که میگوید من اندوه خویش را ندانم... این گریه بیبهانه از توست و قیصر هم یک جا این عبارت گریه بیبهانه را در اشعارش استفاده كرده است.
یعنی عنوان از ۲ شعر وام گرفته شده؟
بله. از ۲ جهت به این عنوان رسیدیم.
موضوعی که عنوان میکنم استنباط خودم است. به نظر میآید در کار با آقای کاکاوند به یک نوع تکرار و تشابه در آثار رسیدهاید. مثلا در قصه گیسو اگر شما بیش از ۱۰ بار هم کل آلبوم را گوش داده باشید، اگر یکی از تصانیف برایتان پخش شود حداقل باید ۳۰ ثانیهاش بگذرد تا متوجه شوید این کدام تصنیف است چون خیلی شبیه به هم درآمده. خودتان این را قبول دارید؟
ببینید ذوق هنری یک آهنگساز به هرحال یکسری محدودیتهایی دارد. آقای کاکاوند ملودیپرداز خوبی هستند. اما تنظیمکننده نیستند. البته این ملودیپردازی هم از نظر من بسیار ارزشمند است. الان اگر کارهایی که با آقای کاکاوند انجام دادهایم، از بوی بهشت تا قصه گیسو را گوش کنید و ارزیابی شوند، حتما تفاوتهایی با هم دارند. مثلا یک جا هست که ارکستر فقط تنبور است ولی در قصه گیسو سعی ایشان این بوده که کار، موسیقی ایرانی و سنتی باشد. به نظر من رامین کاکاوند استعداد خوبی در ملودیپردازی و بعد در تلفیق با شعر دارند. که خب بعضی جاها کار تلفیق با شعر را با کمک هم درست میکنیم ولی حقیقتا ملودیپردازی ایشان زیباست. مثلا اگر شما تصنیف اول مجموعه قصه گیسو را گوش کنید، فضای خیلی وزین و لطیف ایرانی دارد. یا بعضی از تصنیفها که ریتم تند دارند، مثل جایی که اشعار مولانا استفاده شده، باز یک شور ایرانی وجود دارد ولی خب زیاد کارکردن آهنگساز و خواننده باهم گاهی برای مخاطب تداعی تکرار میکند. این یک امر طبیعی است.
راستی الان گروه ارغنون در چه حالی است؟ منحل شده؟
خیر. اتفاقا ما قصدمان این است که اگر در آینده کنسرتی در پیش داشته باشیم، یک بخش گروه بیدل باشد که مجموعه سازهای ایرانیاند و یک بخش هم گروه ارغنون باشد که از سازهای شرقی استفاده میکنند، نظیر تنبور، باقلاما، طبلا و... مثل سازبندی داخل نوار رویای وصل. درواقع فضای جدیدی داشته باشد.
اتفاقا این فضای جدید را شما در سالیان قبل نوید داده بودید. پس از انتشار رویای وصل قرار بود شما کارهایی در آن حال و هوا تولید کنید ولی بعدا آن سازها به حاشیه رفتند یا اصلا به کار نیامدند. مثلا الان آقای کاکاوند هستند ولی از دیوان خبری نیست یا اگر هم باشد سازی مثل بقیه سازهاست و آن اهمیت دیوان در رویای وصل را ندارد.
بله درست میفرمایید. خب الان آقای کاکاوند بیشتر کارهایی که میسازند، ایرانی است و سعی خودشان است که تار بزنند ولی من خودم اعتقادم است که آقای کاکاوند از نظر نوازندگی، در زمینه تنبور تواناتر است.
بله خب کارهای تکنوازی تنبور ایشان هم منتشر شده. نظیر شور هستی.
بله. عرض کردم. به نظرم تنبورنواز قهاری هستند.
از صحبتهای شما این طور استنباط کردم که گویا کنسرتی در پیش داشته باشید؟
بله برنامهریزی کردهایم ولی خب قیمتی که تالار کشور به ما گفته، رقم بالایی بوده است.
ولی به نظر من تالار کشور از نظر سیستم صدا و... اصلا برای موسیقی مناسب نیست.
شما سالن بهتری سراغ دارید؟
تالاروحدت.
خب تالار وحدت با گنجایش ۸۰۰ نفر اصلا جوابگوی هزینهها نیست. متاسفانه باید باز هم به کاستیها اشاره کنیم. ما برای برگزاری یک کنسرت با کیفیت اصلا سالن مناسبی نداریم و ظاهرا اصلا ضرورتی هم برای این منظور نزد مسوولان امر احساس نمیشود.
آقای سراج در کتابخانه کامل شما مجموعه چندین جلدی موسیقی نواحی وجود دارد. با اینکه شما در زمینه موسیقی محلی چندان فعالیت ندارید، این علاقه برای چیست؟
اتفاقا چرا. در مجموعه «ماه نو»یک تصنیف هست که محلی است و فرمش بر اساس یکی از مقامهای تربت جام است. «مگو جانان که جان میآید امروز». این آهنگ فرم خراسانی دارد یا در آلبوم نرگس مست آوازها فرم خراسانی دارند.
شما اقدام جالبی در سایتتان کردهاید. اینکه علاوه بر اینکه اثر بعدیتان را به صورت كامل، معرفی کردهاید، قطعاتی را هم برای شنیدن گذاشتهاید البته با وضع سرعت اینترنت خیلی قابل استفاده نیست ولی به هرحال اقدام مثبتی به شمار میرود. در مورد این کار توضیح میدهید.
بله. کار جدید من بر اساس ساختههای آقای مدیا فرجنژاد است.
ایشان سابقهای در آهنگسازی داشته اند؟
آقای فرج نژاد نوازنده تار است و جوان است و باذوق البته بخشهای آوازی این اثر هنوز باقی مانده که احتمال دارد این بخشهای آوازی را با آقای محسن نفر کار کنیم که دوست بسیار خوب و قدیمی ما هم هستند. آقای فرجنژاد هم با وسواس و علاقه خاصی کار را پیش میبرند و دوست دارند کاری باشد که از منظر خودشان کار درجه یکی باشد و ماهم پابهپای ایشان حرکت میکنیم. چون مقابل جوانهایی که بااستعدادند، هر چه بیشتر صبوری كنید، استعدادشان بیشتر تراوش میکند. ما هم به همین دلیل داریم پابهپای ایشان حرکت میکنیم.
کار دیگری هم در دست تولید دارید؟
بله. کاری است که با آقایان طریقت و علی قمصری در دست کار داریم. مجموعه هم آماده است و فقط كمی از جزئیاتش باقی مانده. زمانی كه جزئیات هم رفع بشود انشاالله وارد بازار میشود.
حتی قبل از کار آقای فرج نژاد؟
شاید. چون این کار آماده است البته عنوان مشخصی ندارد ولی اسمی که فعلا دارد «جام الست»است. کار آقای فرجنژاد هم که عنوانش «شرم و شوق»است.
درباره همكاری با آقای طریقت هم توضیحاتی میدهید؟
آقای طریقت چند برادر دارند که همگی دستی در موسیقی دارند و نوازندهاند. پدر ایشان هم ویولونیست است و برادران هرکدام یک نوع ساز میزنند. بعضی از آهنگهای این کار را آقای قمصری ساختهاند و برخی را برادران طریقت و آقای قمصری تنظیم کرده است. تنظیم کار هم به نظرم کار جالب و جدیدی شده یعنی شنیدنی است، به خصوص برای جوانها. آقای قمصری در تنظیم بسیار باذوق عمل میکنند.
اتفاقا در مورد کارهای آقای قمصری سوالی داشتم. در تصانیف ایرانی قالب کار مشخص است. صدای سازها، صدای خواننده، اوج و فرود و کلا ریتم مشخص است. ولی در کارهای آقای قمصری داستان مقداری فرق میکند. دلیلش چیست؟
شعری هست که میگوید:
ازخلاف آمده عادت به طرب کام که من
کسب جمعیت از آن زلف پریشان کردم
ایشان فرم کارهایشان بهطور کلی متفاوت است. یك جاهایش را هم امكان دارد ممكن است سنتیکارها نپسندند یعنی یکسری فواصل خاصی ایجاد میکند، یا فرمی شده که گوشنواز نیست ولی منحیثالمجموع فضای جدیدی را ارائه میکند؛ فضایی که تحرک دارد. در عین حال آقای قمصری شعر را تصویرپردازی میکند. هرجا شعر مضمون خاصی دارد، او هم بعدش موسیقی را با تصویر مناسب آن بیت یا مصرع همراه میكند. به نظرم ایشان جوان بااستعدادیاند و سعیشان این است که هر کاری با یک ابداع و نوآوری ویژهای عرضه شود.
پیش از اینکه پیش شما بیایم تعدادی از مصاحبههای شما را مطالعه کردم ضمنا صحبتهای مصاحبه قبلیمان هم یادم است. هیچ جا متوجه این موضوع نشدم که شما نظر مثبتی راجع به موسیقی پاپ داشته باشید. واقعا این طور است؟ یا شما دستهبندی خاصی برای موسیقی پاپ قائلید؟
همانطوری که خودتان گفتید بعضیها کار پاپ خوب عرضه میکنند، مثل آقای محمد نوری كه کارشان علمی است. خودشان هم بهصورت علمی کار کردهاند یعنی روی حنجره، سلفژ، خواندن و... کار علمی کرده است. ولی اینکه جوانی از راه برسد و پدرش بخواهد سرمایهگذاری بکند که ایشان مثلا خواننده بشود بعد یک سنیتی سایزر در استودیو و یک غزلواره ضعیف و... خیر. اینها را نمیتوانم قبول کنم. حقیقتا اینها را به عنوان موسیقی نمیشود قبول کرد و در جوی که در موسیقی پاپ وجود دارد، شاید ۹۰ درصد از آن نوعند و ۱۰ درصد از نوعیاند که میشود قبولشان کرد. موسیقی پاپ هم نوعی از موسیقی است و من مخالفتی با این موسیقی ندارم. اصلا خیلی از کارهای قدیمی است که دوستشان دارم چون فرم ملودیشان قشنگ است، گردش ملودیشان قشنگ است. خوب خوانده میشود، اجرا مناسب است، شعرش مطالبی دارد و... خوب شعر الزاما نباید در موسیقی پاپ، عرفانی باشد. گاهی یک شعر عاشقانه زیباست ولی خب در این کارهای جدید زیاد این موارد دیده نمیشود. من هم زیاد نمیپسندم البته با عرض پوزش!
میتوانم بهطور خاص نظرتان را در مورد کار محسن چاووشی بدانم؟
واقعا چون گوش ندادم، نمیتوانم نظر بدهم.
همین سه اتفاق نشانگر شخصیت حسامالدین سراج است. گرچه از مکافات مشهوریت میگوید و مینالد ولی خود را از مردم و جامعه جدا نمیکند. سال گذشته او گریه بیبهانه و قصه گیسو را منتشر کرد و اگر اتفاق خاصی نیفتد، امسال هم دو کار متفاوت به بازار روانه خواهد کرد که البته در نوع خود ترک عادتی محسوب میشود و در آنها از دوستان همیشگیاش نظیر رامین کاکاوند خبری نیست. فاصله زمانی بین آلبوم «گریه بیبهانه»با کار قبل از آن مقداری زیاد شده بود و از سوی دیگر شما به فاصله کمی دو کار با عناوین «گریه بیبهانه»و «قصه گیسو»را منتشر کردید. اولا دلیل آن کمکاری چه بود و دیگر اینکه چرا فاصله بین دو کار جدید اینقدر کوتاه شد.
کمکاری که البته درست نیست. چون زمانی که کاری از خواننده منتشر نمیشود، مشغول تهیه مجموعه بعدی است. زمانی هم هست که کار آماده هست ولی پخش نمیشود، مثل گریه بیبهانه. چون این کار آماده بود ولی تا حدود ۸-۷ ماه پس از اینکه آماده انتشار بود، منتشر نشد و درست در زمانی که دوستان داشتند مقدمات پخش و توزیع گریه بیبهانه را فراهم میکردند، کار قصه گیسو با آهنگسازی آقای کاکاوند و نوازندگی گروه بیدل آماده شد که خب انتشارشان خیلی نزدیک به هم شد. یعنی پس از حدود ۲ یا ۳ ماه فاصله، قصه گیسو بیرون آمد. روند کار از این طرف یک روند منطقی و مناسب است ولی روند توزیع و پخش فرق دارد. گاهی کاری باوجود آماده بودن دیر پخش میشود و این دست ما هم نیست.
ویژگیهای این دو اثر را میفرمایید.
کار گریه بیبهانه براساس اشعار مرحوم قیصر امینپور، استاد ابتهاج و شعر معروف حکیم سنایی ( ملکا) ساخته شد یعنی مجموعهای شد که کسانی که ذوق شعری داشتند، از آن کار خیلی خوششان آمد و در عین حال کار تنظیم ارکستر بزرگ است و بخشهایی را آقای رحیمیان و بخشهایی را آقای منبری کار کردند. چندین تصنیف جدید هم که اضافه شد، ساخته یا تنظیم آقای حقیقی بود. در مورد صدادهی گروه هم باید بگویم گروه ارکسترزهی و سازهای ایرانی بود ولی کار قصه گیسو کار ارکستر ایرانی( سنتی) است و در آن هم بیشتر از اشعار قدما نظیر اشعار مولانا و حافظ استفاده شده است.
تصنیف ملکا در حال و هوای آهنگهای یکی از آلبومهای قدیمیتر شما بود با عنوان نگاه آسمانی. آیا قطعه ملکا از انتشار در آن مجموعه بازمانده بود؟
نه، اینطور نیست. اتفاقا همان موقع صحبتش بود که ملکا را با همان آلبوم بیرون بدهیم. نگاه آسمانی از مجموعه کارهای صدا و سیما بود که آقای رحیمیان زحمتش را کشیده بود و واقعیت این است که این کار یعنی گریه بیبهانه بر اساس ملکا شکل گرفت یعنی چون آن کار را مردم پسندیده بودند و از آن خاطره داشتند، قرار شد مجموعهای تدوین شود که الزاما شامل این تصنیف و یک تصنیف دیگر باشد که آقای منبری داشتند و شعرش هم از آقای مهرنوش اصلی بود(باغ آشنایی) این مساله مقارن شد با فوت قیصر امینپور و اشعار زیبای ایشان در کار استفاده شد. من آوازهای این کار را خیلی دوست دارم؛ آن هم به خاطر اشعار زیبای قیصر. فوت قیصر ما را آتش زد و زیبایی قطعات آوازی گریه بیبهانه قطعا به خاطر اشعار او است.
یعنی انتخاب شعرهای قیصر قبل از فوت ایشان بود؟
نخیر. بعد از فوت قیصر بود.
به نظرم قطعهای مثل ملکا کار ویژهای است و بین مردم جایگاه خاصی دارد. هستند کسانی که به موسیقی سنتی خیلی علاقهای ندارند ولی اثری مثل ملکا را میشنوند و لذت میبرند. یا آلبومی مثل نگاه آسمانی یا افسانه با صدای علیرضا افتخاری که بازهم کار آقای رحیمیان است.
خب آن کار تنظیم ارکستر بزرگ ولی در فضای ایرانی است و این باعث جاذبه میشد. آقای رحیمیان مدتی کارهایی از این دست داشتند و خب به قول امروزیها کارهای خیلی فاخری بود! من هم معتقدم این گونه آثار خیلی کارهای سنگین و ارزشمندی بودند. همانطور که شما گفتید نگاه آسمانی هم از همین دسته آثار بود. من اعتقاد دارم گریه بیبهانه هم به جهت برخورداری از ارکستر بزرگ در رده همین کارها قرار میگیرد. ضمنا نکتهای راجع به عنوان اثر باید ذکر کنم که عنوان گریه بیبهانه بر اساس ۲ شعر است؛ یکی شعر استاد ابتهاج که میگوید من اندوه خویش را ندانم... این گریه بیبهانه از توست و قیصر هم یک جا این عبارت گریه بیبهانه را در اشعارش استفاده كرده است.
یعنی عنوان از ۲ شعر وام گرفته شده؟
بله. از ۲ جهت به این عنوان رسیدیم.
موضوعی که عنوان میکنم استنباط خودم است. به نظر میآید در کار با آقای کاکاوند به یک نوع تکرار و تشابه در آثار رسیدهاید. مثلا در قصه گیسو اگر شما بیش از ۱۰ بار هم کل آلبوم را گوش داده باشید، اگر یکی از تصانیف برایتان پخش شود حداقل باید ۳۰ ثانیهاش بگذرد تا متوجه شوید این کدام تصنیف است چون خیلی شبیه به هم درآمده. خودتان این را قبول دارید؟
ببینید ذوق هنری یک آهنگساز به هرحال یکسری محدودیتهایی دارد. آقای کاکاوند ملودیپرداز خوبی هستند. اما تنظیمکننده نیستند. البته این ملودیپردازی هم از نظر من بسیار ارزشمند است. الان اگر کارهایی که با آقای کاکاوند انجام دادهایم، از بوی بهشت تا قصه گیسو را گوش کنید و ارزیابی شوند، حتما تفاوتهایی با هم دارند. مثلا یک جا هست که ارکستر فقط تنبور است ولی در قصه گیسو سعی ایشان این بوده که کار، موسیقی ایرانی و سنتی باشد. به نظر من رامین کاکاوند استعداد خوبی در ملودیپردازی و بعد در تلفیق با شعر دارند. که خب بعضی جاها کار تلفیق با شعر را با کمک هم درست میکنیم ولی حقیقتا ملودیپردازی ایشان زیباست. مثلا اگر شما تصنیف اول مجموعه قصه گیسو را گوش کنید، فضای خیلی وزین و لطیف ایرانی دارد. یا بعضی از تصنیفها که ریتم تند دارند، مثل جایی که اشعار مولانا استفاده شده، باز یک شور ایرانی وجود دارد ولی خب زیاد کارکردن آهنگساز و خواننده باهم گاهی برای مخاطب تداعی تکرار میکند. این یک امر طبیعی است.
راستی الان گروه ارغنون در چه حالی است؟ منحل شده؟
خیر. اتفاقا ما قصدمان این است که اگر در آینده کنسرتی در پیش داشته باشیم، یک بخش گروه بیدل باشد که مجموعه سازهای ایرانیاند و یک بخش هم گروه ارغنون باشد که از سازهای شرقی استفاده میکنند، نظیر تنبور، باقلاما، طبلا و... مثل سازبندی داخل نوار رویای وصل. درواقع فضای جدیدی داشته باشد.
اتفاقا این فضای جدید را شما در سالیان قبل نوید داده بودید. پس از انتشار رویای وصل قرار بود شما کارهایی در آن حال و هوا تولید کنید ولی بعدا آن سازها به حاشیه رفتند یا اصلا به کار نیامدند. مثلا الان آقای کاکاوند هستند ولی از دیوان خبری نیست یا اگر هم باشد سازی مثل بقیه سازهاست و آن اهمیت دیوان در رویای وصل را ندارد.
بله درست میفرمایید. خب الان آقای کاکاوند بیشتر کارهایی که میسازند، ایرانی است و سعی خودشان است که تار بزنند ولی من خودم اعتقادم است که آقای کاکاوند از نظر نوازندگی، در زمینه تنبور تواناتر است.
بله خب کارهای تکنوازی تنبور ایشان هم منتشر شده. نظیر شور هستی.
بله. عرض کردم. به نظرم تنبورنواز قهاری هستند.
از صحبتهای شما این طور استنباط کردم که گویا کنسرتی در پیش داشته باشید؟
بله برنامهریزی کردهایم ولی خب قیمتی که تالار کشور به ما گفته، رقم بالایی بوده است.
ولی به نظر من تالار کشور از نظر سیستم صدا و... اصلا برای موسیقی مناسب نیست.
شما سالن بهتری سراغ دارید؟
تالاروحدت.
خب تالار وحدت با گنجایش ۸۰۰ نفر اصلا جوابگوی هزینهها نیست. متاسفانه باید باز هم به کاستیها اشاره کنیم. ما برای برگزاری یک کنسرت با کیفیت اصلا سالن مناسبی نداریم و ظاهرا اصلا ضرورتی هم برای این منظور نزد مسوولان امر احساس نمیشود.
آقای سراج در کتابخانه کامل شما مجموعه چندین جلدی موسیقی نواحی وجود دارد. با اینکه شما در زمینه موسیقی محلی چندان فعالیت ندارید، این علاقه برای چیست؟
اتفاقا چرا. در مجموعه «ماه نو»یک تصنیف هست که محلی است و فرمش بر اساس یکی از مقامهای تربت جام است. «مگو جانان که جان میآید امروز». این آهنگ فرم خراسانی دارد یا در آلبوم نرگس مست آوازها فرم خراسانی دارند.
شما اقدام جالبی در سایتتان کردهاید. اینکه علاوه بر اینکه اثر بعدیتان را به صورت كامل، معرفی کردهاید، قطعاتی را هم برای شنیدن گذاشتهاید البته با وضع سرعت اینترنت خیلی قابل استفاده نیست ولی به هرحال اقدام مثبتی به شمار میرود. در مورد این کار توضیح میدهید.
بله. کار جدید من بر اساس ساختههای آقای مدیا فرجنژاد است.
ایشان سابقهای در آهنگسازی داشته اند؟
آقای فرج نژاد نوازنده تار است و جوان است و باذوق البته بخشهای آوازی این اثر هنوز باقی مانده که احتمال دارد این بخشهای آوازی را با آقای محسن نفر کار کنیم که دوست بسیار خوب و قدیمی ما هم هستند. آقای فرجنژاد هم با وسواس و علاقه خاصی کار را پیش میبرند و دوست دارند کاری باشد که از منظر خودشان کار درجه یکی باشد و ماهم پابهپای ایشان حرکت میکنیم. چون مقابل جوانهایی که بااستعدادند، هر چه بیشتر صبوری كنید، استعدادشان بیشتر تراوش میکند. ما هم به همین دلیل داریم پابهپای ایشان حرکت میکنیم.
کار دیگری هم در دست تولید دارید؟
بله. کاری است که با آقایان طریقت و علی قمصری در دست کار داریم. مجموعه هم آماده است و فقط كمی از جزئیاتش باقی مانده. زمانی كه جزئیات هم رفع بشود انشاالله وارد بازار میشود.
حتی قبل از کار آقای فرج نژاد؟
شاید. چون این کار آماده است البته عنوان مشخصی ندارد ولی اسمی که فعلا دارد «جام الست»است. کار آقای فرجنژاد هم که عنوانش «شرم و شوق»است.
درباره همكاری با آقای طریقت هم توضیحاتی میدهید؟
آقای طریقت چند برادر دارند که همگی دستی در موسیقی دارند و نوازندهاند. پدر ایشان هم ویولونیست است و برادران هرکدام یک نوع ساز میزنند. بعضی از آهنگهای این کار را آقای قمصری ساختهاند و برخی را برادران طریقت و آقای قمصری تنظیم کرده است. تنظیم کار هم به نظرم کار جالب و جدیدی شده یعنی شنیدنی است، به خصوص برای جوانها. آقای قمصری در تنظیم بسیار باذوق عمل میکنند.
اتفاقا در مورد کارهای آقای قمصری سوالی داشتم. در تصانیف ایرانی قالب کار مشخص است. صدای سازها، صدای خواننده، اوج و فرود و کلا ریتم مشخص است. ولی در کارهای آقای قمصری داستان مقداری فرق میکند. دلیلش چیست؟
شعری هست که میگوید:
ازخلاف آمده عادت به طرب کام که من
کسب جمعیت از آن زلف پریشان کردم
ایشان فرم کارهایشان بهطور کلی متفاوت است. یك جاهایش را هم امكان دارد ممكن است سنتیکارها نپسندند یعنی یکسری فواصل خاصی ایجاد میکند، یا فرمی شده که گوشنواز نیست ولی منحیثالمجموع فضای جدیدی را ارائه میکند؛ فضایی که تحرک دارد. در عین حال آقای قمصری شعر را تصویرپردازی میکند. هرجا شعر مضمون خاصی دارد، او هم بعدش موسیقی را با تصویر مناسب آن بیت یا مصرع همراه میكند. به نظرم ایشان جوان بااستعدادیاند و سعیشان این است که هر کاری با یک ابداع و نوآوری ویژهای عرضه شود.
پیش از اینکه پیش شما بیایم تعدادی از مصاحبههای شما را مطالعه کردم ضمنا صحبتهای مصاحبه قبلیمان هم یادم است. هیچ جا متوجه این موضوع نشدم که شما نظر مثبتی راجع به موسیقی پاپ داشته باشید. واقعا این طور است؟ یا شما دستهبندی خاصی برای موسیقی پاپ قائلید؟
همانطوری که خودتان گفتید بعضیها کار پاپ خوب عرضه میکنند، مثل آقای محمد نوری كه کارشان علمی است. خودشان هم بهصورت علمی کار کردهاند یعنی روی حنجره، سلفژ، خواندن و... کار علمی کرده است. ولی اینکه جوانی از راه برسد و پدرش بخواهد سرمایهگذاری بکند که ایشان مثلا خواننده بشود بعد یک سنیتی سایزر در استودیو و یک غزلواره ضعیف و... خیر. اینها را نمیتوانم قبول کنم. حقیقتا اینها را به عنوان موسیقی نمیشود قبول کرد و در جوی که در موسیقی پاپ وجود دارد، شاید ۹۰ درصد از آن نوعند و ۱۰ درصد از نوعیاند که میشود قبولشان کرد. موسیقی پاپ هم نوعی از موسیقی است و من مخالفتی با این موسیقی ندارم. اصلا خیلی از کارهای قدیمی است که دوستشان دارم چون فرم ملودیشان قشنگ است، گردش ملودیشان قشنگ است. خوب خوانده میشود، اجرا مناسب است، شعرش مطالبی دارد و... خوب شعر الزاما نباید در موسیقی پاپ، عرفانی باشد. گاهی یک شعر عاشقانه زیباست ولی خب در این کارهای جدید زیاد این موارد دیده نمیشود. من هم زیاد نمیپسندم البته با عرض پوزش!
میتوانم بهطور خاص نظرتان را در مورد کار محسن چاووشی بدانم؟
واقعا چون گوش ندادم، نمیتوانم نظر بدهم.
منبع:
اعتماد ملی
تاریخ انتشار : شنبه 12 اردیبهشت 1388 - 00:00
دیدگاهها
میتوانم بهطور خاص نظرتان را در مورد کار محسن چاووشی بدانم؟
واقعا چون گوش ندادم، نمیتوانم نظر بدهم.
خیلی جالبه مثه اینکه ایشون تو یه دنیای دیگه هستن که اهنگای محسن چاوشی محبوب ترین خواننده ایران و هنوز که هنوزه گوش نکردن !!
چه خاليه باحالي بسته...............................
ببينين سران موسيقي ما كيا شدن.... كسايي كه آهنگاي پرطرفدارترين خواننده كشور رو گوش ندادن
این که دلیل نمی شه...
شما اگه فقط کمی اهل موسیقی اصیل باشید نمی تونید به امثال چاووشی گوش کنید...
مثل کسی که سوار 405 میشه دیگه نیم تونه با ژیان از رانندگی لذت ببره...
ببینم مگه شما می دونید پر تیراژترین کتاب چیه؟
اگه ندونید باید بگم خیلی پرتید... اینطوری خوبه؟
آفرین مهدی... متاسفانه ما جوونا از موسیقی انتظار داریم که همه ی مفاهیم انسانی مثل عشق و احساسات و .. رو به صورت دم دستی و خیلی روان طرف خواننده تو شعرش به کار ببره...در صورتی که سنگین ترین مفاهیمی که توی اشعار حافظ و مولانا هست جناب سراج با هنرمندی که درون صداشون هست برای شنونده قابل فهم می کنند...چاوشی ممکنه نوازنده ی سنتور خوبی باشه ولی قطعا نمی تونه شعری از حافظو مثلا با فراز و فرودی که توی صداش میده واسه مخاطبش باور پذیر کنه...در ضمن تا جاایی که ما خبر داریم استاد شجریان (خسرو آواز ایران)محبوب ترین خواننده هستن(به گواه فروش آخرین آلبومشون)...پیشنهاد می کنم دوستان پاپ پسند آلبوم بوی بهشت استاد سراج و گوش کنند تا معنیه آهنگسازی و صدای مخملین رو متوجه شن...
افزودن یک دیدگاه جدید