گقتو گوی خواندنی با کامران رسولزاده:
در هنگام اجرای زنده «قطعه همین امشب میمیرم» در ترکیه، چند نفر خودکشی کردند
موسیقی ما - وحیدرضا صیرفیان: کامران رسولزاده، خواننده، ترانهسرا، آهنگساز، متولد 4 اسفندماه سال 1356. از سال 75 همزمان با پذیرفتهشدن در رشته مهندسی نرمافزار، موسیقی سنتی و شعر را آغاز کرد. آلبوم بیسرانجام، اولین مجموعه با ترانهها، ملودیها و به خوانندگی او است که در اوایل زمستان 1387 به بازار عرضه شد و البته از نحوه پخش آلبوم ناراضی بود. پس از آن، در تابستان امسال، آلبوم واژههای بیقرار با سرمایهگذاری شرکت عملیات غیرصنعتی و خدمات پتروشیمی ماهشهر آماده و عرضه شد. هم چنین به زودی مجموعهای از اشعار این هنرمند در قالب کتاب عرضه خواهد شد. ظهر گرم تابستان در پارک هنرمندان، مکان مناسبی برای گفتگو با کامران و گوش کردن به درد دلهای یک هنرمند بود:
• از چگونگی ورودت به عرصه شعر و ترانه بگو.
- سال 75 همزمان با ورود به دانشگاه، شعر را آغاز کردم و به خاطر علاقه شخصی و آشنایی که با مرحوم قیصر امین پور داشتم، با خانه شاعران آشنا شدم. البته در آن زمان به بزرگی الان نبود و جمع کوچکی بود. من به طور رسمی عضو خانه شاعران نبودم، ولی به دلیل علاقه به آقای امینپور کارها را دنبال می کردم و در همه جلسات شرکت میکردم و با شاعران آشنا شدم. به واسطه این هنرمندان با بزرگان شعر معاصر مثل استاد منوچهر آتشی و استاد مسلم دکتر شفیعی کدکنی دورادور آغاز کردم. در غزل مدرن آثار آقای محمد علی بهمنی خیلی برای من الهام بخش بود. بعد وارد فضای شعر و ترانه به صورت توام و همزمان شدم. چون در کارهایم ساختار روایی را رعایت می کردم، خیلی زود به یک زبان خاصی رسیدم که حاصل آن مجموعه کار سپید و کوتاه است.
• به فکر انتشار کارهای ابتداییات نبودی؟
- البته در وبلاگ من هست ولی خیلی مقبول نظام چاپی و انتشاری ایران نیست، کارهایی است که مخاطب خاص خود را دارد.
• ترانههایت را خوانندگان دیگری هم اجرا کردهاند؟
از غزل که شروع کردم و به ترانه رسیدم، فکر میکردم ترانه با توجه به وزندار بودن و زبان سطح محاورهای من را راضی میکند. چون ترانه همزمان با ملودی در ذهن من شروع میشد، وقتی ترانه را شروع کردم، ملودیها هم همراه بود ولی خودم نمیخواندم. یکی دوتا کار، سال 80 به رادیو دادم و یک خواننده آن را اجرا کرد که دیدم آنطور که باید اجرا نشد. پس از اجرای کار رادیو، احساس کردم ملودیهایی که میسازم با فضاهای تحریر صداهای خودم هماهنگ است و خوانندگی را شروع کردم. البته 5 ترانه هم به آقای بهروز مشتاق دادم که شعرها مجوز گرفت ولی ملودی ها مجوز نگرفت و گفتند ملودی ها خلاقیت ندارد.
• چگونه وارد عرصه موسیقی شدی؟
- در سال 75 نزد استاد جواد جواهری، اصول آواز سنتی و ردیف آواز ایران را تا دوره پیشرفته تا اواخر سال 83 گذراندم. برای اینکه ردیفها در ذهن من ماندگار باشد، سه تار را هم شروع کردم. یک دوره تئوری موسیقی هم نزد آقای شهرام مظلومی تا دوره هارمونی گذراندم و وارد فضاهای شناخت و ساخت ملودی شدم.
• دید شخصیات به موسیقی چیست؟ سعی میکنی به سلیقه مردم نزدیک باشی یا علاقه خودت؟
- شخصا اعتقاد دارم موسیقی پروسه فرهنگساز است و در ایران باستان هم توجه زیادی به آن میشده است و شاید رمز ماندگاری خیلی از مسائل فرهنگی، موسیقی بوده است. کنفسیوس میگوید اگر میخواهید فرهنگ یک ملت را بگیرید سعی کنید موسیقی آنها را بگیرید. اتفاقی که برای بعضی بنیانهای فرهنگی ما افتاده است. با توجه به این احساس می کردم موسیقی ما باید جهت واقعی خود را داشته باشد. موسیقی ما در دهه 40 و 50 ترانه ها خیلی تاثیرگذار هستند و هنوز هم ما کارهای درخشان آن دوره را گوش می کنیم. کارهای آقایان جنتی عطایی، سرافراز، قنبری. فکر میکنم آن نوع کار برای مردم ما هنوز هم تاثیرگذار و فرهنگساز است و به همین خاطر کمی به سمت آن نوع موسیقی رفتم. در واقع از ریتمهای تند هم خیلی خوشم نمیآید.
• تاثیر موسیقی بر زندگیات یا زندگی بر موسیقی شما چگونه بوده؟
- تراک یه راهی نشونم بده، بازخورد یک سفر بود که در زندگی داشتم. در واقع هم زندگی بر موسیقی و شعر من تاثیر داره و هم برعکس. هر چه که می نویسم خودم هستم و به خاطر همین نمی توانم کارهای سفارشی انجام بدهم. سفارش های مختلفی راجع به ترانه داشتم. سفارش یک مجموعه در مورد انتظار داشتم که چون ذهن من به این واژه نزدیک است و برای من مضمون عاشقانه دارد توانستم آن را در یک پکیج 8 تایی عرضه کنم.
• ملودی و ترانههایت چطور متولد میشوند؟
- در ذهن من ترانه و ملودی جاری میشود. وقتی یک ملودی در ذهنم نهایی بشود، فراموش نمیکنم که در واقع به خاطر ملودی ترانه و متن را مینویسم. در واقع اگر کسی در این بخش ضعیف باشد، خیلی سخت کارهای ماندگار ارائه میکند. در حال حاضر رضا صادقی ملودی های ماندگاری میسازد و شادمهر استاد بلامنازع ساخت ملودی های به یاد ماندنی و جاودانه است.
• آموزشهایت بیشتر مربوط به موسیقی سنتی بوده، چه شد در موسیقی پاپ فعال شدی؟
- در کارهایم سعی کردم زاویههای قابل ملودیک شدن در موسیقی سنتی و ارائه شدن در قالب پاپ را تلفیق کنم. در آلبوم بی سرانجام کارهایی هست که فضاهای سنتی وجود دارد. مثلا قطعه اگه می شد از دشتی سرچشمه گرفته است.
• چه شد که به فکر ارائه آلبوم افتادی؟
- پیوندهایی در آن زمان با استفاده از تجربیات اساتیدی که نزد آنها بودم، بوجود آمده بود و سعی کردم پیوندها را با ترانه به روز کنم. در نتیجه به فضایی رسیدم که برای خودم تازگی داشت. یعنی احساس کردم شبیه کارهای دیگران نیست. چون جنس صدایم هم شبیه نبود تا سال 82 حدود 30 تا 40 ترانه را جمع آوری کردم و طبق روال آن زمان خودم برای اخذ مجوز اقدام کردم و مجوزهای ترانه ها را گرفتم. در سال 85 با آقای جمال خدامی آشنا شدم و وارد جریان تولیدی یک مجموعه شدم. من احساس می کردم که فضای کارهایم با ساز گیتار نزدیکی دارد ولی بعد تصمیم گرفتیم کارهایم را به صورت یک اثر پاپ جدی منتشر کنیم.
• در این مدت طولانی چه کارهای دیگری انجام می دادی؟
- پس از اینکه تحصیلاتم تمام شد در همان زمینه مشغول به کار شدم، ضمن اینکه همزمان تدریس ساز و آواز سنتی هم می کردم.
• از روند اجرایی آلبوم اولات بگو.
- همانطور که گفتم دوست داشتم محور اصلی کارهایم گیتار باشد، به همین خاطر از فیروز ویسانلو برای گیتار بهره بردیم که واقعا استادانه ساز زد و در واقع ساختار اصلی کار، آکوردها و ملودی های اورتور گیتاری بود. پس از آن با شرکت پیغام سحر آشنا شدیم و وارد کار شدیم. ولی متاسفانه پیغام سحر به دلایل متعددی پخش درستی انجام نداد، ولی من همچنان امید داشتم که اثر به نحوی به گوش مخاطبان برسد و ظاهرا از فیدبک ها مشخص شد که آلبوم اول من دیده شد. ولی نمی دانم چطور به آن توجه شد.
• چرا با جمال خدامی به عنوان تنظیمکننده همکاری کردی؟
- در بین تنظیمکنندههایی که به من پیشنهاد شد، جنس آشنایی من با جمال خدامی برای خودم خیلی خاص بود. ضمن اینکه دقیقا حس من را در ملودی درک می کند و با هم به طور کامل تعامل داریم.
• در آلبوم اول از نوازندگان برجستهای مثل فیروز ویسانلو، شاهرخ پورمیامین، ایمان جعفری پویان و نیما نواپور کار کردی. دلیل این انتخابها چه بود؟
- احساسم این بود که این گروه نوازندگان می توانند از ترانه های من دفاع میکنند. این هم به دلیل لطف کائنات و تلاشم در حوزه شعر هست که ترانه را خوب میشناسم. حیفم اومد که برای عرضه یک مجموعه حرفهای از بهترینها استفاده نکنم. تاثیر حضور نیما نواپور که اصلا فضای کار پاپ نمیکند و افتخار داد به من، خیلی زیاد بود و واقعا تاثیر کارها با حضور یک درام زنده خیلی زیاد بود. شاهرخ در کار درخت، واقعا استادانه زحمت کشید. فیروز با شاهرخ نظرات حرفهای در مورد کارها دادند. ایمان یک بار کار را به طور کامل گوش کرد و به نظر من بخش پایانی تراک ساحل نوازندگی ایمان واقعا شاهکار است و در همان بخش همه حرف هایی که من می خواستم بگویم را با ساز خود بیان کرد. نوازندگان حرفه ای و با اصول هستند و مزیت کار کردن با نوازندگان حرفه ای این است.
• در انتهای قطعه دوم آوازی سنتی داشتی. این ایده از کجا آمد؟
- در ابتدا برخی همکاران موافق نبودند ولی چون خودم می دانستم که این ملودی از دشتی نشات گرفته است، آواز دشتی می تواند تاثیرگذار باشد. البته یکی هم به من گفت کاش آواز را در انتها نمیخواندی.
• در مورد ترانه همین امشب بگویید.
- من به خاطر ناظم حکمت با زبان ترکی آشنا شدم و وقتی وارد حوزه زبان استانبولی شدم که هر از گاهی ملودی و ترانه های خوبی میشنیدم. یکی از کارهایی که معروف شده بود و به بافت موسیقی ما نزدیک بود، همین امشب بود. اسم اصلی ترانه، همین امشب می میرم هست. این ترانه وقتی ساخته شد، در ترکیه ممنوع شد. چون در هنگام اجرای زنده قطعه چند نفر خودکشی کردند. تاثیر زیادی داشت ولی من در سال 82 که ترانه را نوشتم مطمئن بودم که مثل ترانه اصلی نمیشود. چون آواها و هجاها را می شناختم. ولی گرته برداری معنایی از شعر اصلی کردم و ترانه را نوشتم که دقیقا روند ترانه اصلی را دارد و مثلا قسمت مثل نور یک شهاب کوچک رد می شم از چشات این تصویر همان کار اصلی است. در لحظات آخر هم مردد بودیم که این کار را در آلبوم قرار بدهیم یا نه. خوشبختانه شعر مجوز گرفت. دوره آقای بهمنی ، کاکایی و اهورا ایمان بود. همین امشب را در لحظات آخر به آلبوم اضافه کردیم. متاسفانه تبلیغات رسانهای نداشتیم و در آلبوم هم آنطور که انتظار داشتیم به گوش مردم نرسید.
• نظرت در مورد بازخوانی قطعه و اینکه قرار است به عنوان یک قطعه شاخص در آلبوم شخص دیگری قرار بگیرد چیست؟
- من اصلا با خوانده شدن کار مشکلی ندارم. چون ملودی از من نیست و فقط شعر متعلق به من است. اگر اشاره کوچکی به آن بشود کافی است و شاید آن فرد بتواند ترانه را بهتر از من اجرا کند. ولی میخواهم یک مقایسهای انجام بدهم. احساس میکنم تمام حسی که من در ترانه داشتم، این خواننده نمیتواند انتقال بدهد که به خاطر جنس تحریرهایش است. در واقع تحریرهای من هم با خواننده اصلی واقعا تفاوت دارد. تلاش زیادی هم کردم که به حس خواننده اصلی نزدیک شود ولی نشد که به خاطر تفاوت ساختار زبان است.
• شما چه اقدامی می خواهی انجام بدهی؟
- من خودم روحیه برخورد و تنش را ندارم و به آرامش نیاز دارم. در واقع اینجا من نمیتوانم کاری انجام بدهم. فکر میکنم باید به کار آن شخص برسد که اگر میخواهی بخوانی مشکلی ندارد و باعث افتخار من است که کسی علاقه نشان میدهد. ولی زیباتر این است که حداقل کار را معرفی کند. زیرا حتی من هم مدیون کسی هستم که ملودی را ساخته است. من خودم میخواستم اسم ناظم حکمت را بزنم ولی اجازه ندادند و بیان کردند که این هنرمند حتی در کشور خودش ممنوع فعالیت هست، شما چطور می خواهید در اینجا اسم ایشان را بنویسید و من فقط به نوشتم ملودی ترکی بسنده کردم. می خواهم هنرمندان تصور کنند که این کار برای خودشان انجام شود، چه اقدامی انجام می دهند؟ در طرف مقابل من هم باید کاری انجام بدهم که بعد من متهم به کپی برداری نشوم.
• از قطعه درخت بگو که از رادیو هم چندین بار پخش شد؟
- من فضای رادیو را میشناسم و محدوده کارها را میدانم. در این دوره با کار پاپ مشکل دارند و کارهای پاپ را رد میکنند. در کل آلبوم بیسرانجام فقط این قطعه کمی مطرح شد که زود هم موج اولیه فروکش کرد و به خاطر این بود که از این ترانه تعابیر مختلفی می توانست ایجاد شود. یک ترانه حماسی و اعتراضی بود که خیلی مانور زیادی روی آن داده نشد. ولی کلا سبک حماسی، پاپ – راک خواندن را خیلی دوست دارم. فکر میکنم با جنس صدایم هم هماهنگ باشد.
• در مورد برنامههای آیندهات بگو.
- در واقع دیگر انگیزهای برای عرضه آلبوم مجوز دار داخلی ندارم. وقتی میبینم ترانه همین امشب به صورت غیرحرفه ای با ساز کیبورد اجرا میشود و همین یک قطعه برای یک خواننده تازه کار تاثیرگذار میشود و معروف میشود، در طرف مقابل من با هزینه زیاد و طی مراحل طولانی اصلا اسمم دیده نمیشود و اینقدر گمنام هستم که میگویند اگر اسم این فرد گفته نشود اتفاقی نمیافتد، انگیزههایم برای کار داخل بسیار کمرنگ شده است. اگر من فرصت ارائه رسانهای یا ماهوارهای داشتم در داخل ادامه می دادم. در واقع در داخل نمیشود آزادانه کار کرد وگرنه کسانی مثل شادمهر در داخل میماندند. برای کنسرت نه پیشنهاد خاصی داشتم و نه روحیه قرار گرفتن در فضاهایی را دارم که برای گرفتن امتیاز کنسرت، هزینههایی از لحاظ اندیشه بدهم. احساس میکنم کار کردن با فراغ بال برای کارهای ارزشی بسیار سخت شده است، در صورتی که خوانندگان کارهای سطحی، سالی دو آلبوم میدهند و کلیپهایشان پخش میشود و در ترانههایشان قرمز را با حافظ هم قافیه میکنند و معشوق ستیزی وحشتناک ارائه میکنند. من خیلی دوست دارم در داخل کار کنم، دیده بشوم، شنیده بشوم ولی در داخل دو راه دارم یا بصورت زیرزمینی کار کنم یا حداقل هزینه نکنم و کار نکنم.
• البته ظاهرا از شرکتهای موسیقی هم ناراحت هستی!
- من یک انتقاد جدی به آقایانی که در شرکت ها و موسسات موسیقی هستند دارم و اینکه داشتن شرکت موسیقی مسئولیت خیلی خیلی مهم و سنگینی هست که در واقع با این وضع و توجه صرف به درآمد و بعد مادی، ناسپاسی است و چوب کائنات را خواهند خورد که به هر قیمتی آلبوم عرضه می کنند، به هر عنوانی مانع عرضه برخی آلبوم ها میشوند. من اسم فعالان این بخش از موسیقی را مافیا میگذارم. امیدوارم مافیای موسیقی ما یک روزی به سمتی برود که صداهای گمشده و نشنیده شده با ترانه های خوب و هنرمندانی که حتی اسم بردن از آنها سخت است هم بتوانند کار کنند.
• از کارهای جدید کدام آلبومها را گوش کردهای؟ کلا چه موسیقیهایی گوش میدهی؟
- آلبوم بنیامین و سیروان خسروی که همزمان عرضه شد را شنیدم و در حوزه شعر و متن انتظار بیشتری داشتم. گرایش موسیقیهای جدید به موسیقی خرد کردن کلام بد نیست، ولی جهت درست و خوبی در داخل ندارد. انتظار داشتم موسیقی بنیامین و سیروان از فضای فنی و تکلفهای موسیقایی فاصله بگیرد و به حوزه اندیشه برود. جدای از ارزش و شخصیت ایشان، این هنرمندان ارزشمند هستند، به خاطر مخاطبان ارزشمندی که دارند. هنرمندانی با این همه مخاطب باید به کارهای خودشان بیشتر توجه کنند. آلبوم جدید شادمهر هم گوش کردم و همیشه دنبال میکنم. چون به انتخاب ترانهها و نوع ملودیهایی که میسازد علاقه دارم. از کارهای زیرزمینی هم کارهای خوب میشنوم. به نظر من کار موسیقی سخت است و تهیه کارها چه به صورت سمپل چه به صورت زیرزمینی ستودنی است. در کار رپ نقص بزرگ این است که خشت اول کج گذاشته شده است. باید رپرهای خوب ما بیانیه ابتدایی خود را تغییر بدهند. در واقع در رپ نیازی به قافیه و وزن نداریم ولی محدود کردن به وزن و قافیه گاهی رپ را به کاریکلماتور تبدیل میکند. صدای یاس را دوست دارم. کار نامجو را به دلیل نوآوری دوست دارم ولی باید بیشتر به واژه ها توجه کند. احساس میکنم موسیقی که من را راضی میکند تولید میشود ولی خیلی خیلی کم. کارهای خودم را هم زیاد نمیتوانم بشنوم. در کارهای اصیل صدای استاد ناظری را خیلی دوست دارم. ولی شاید تاثیرگذارترین موسیقی های ذهن من غیر زبان فارسی است و گمشده هایم را پیدا می کنم.
• کلام آخر؟
- تشکر از شما و امید به اینکه بتوانم مرزهای سانسور در ذهنم که به دلیل کار در ایران بوجود آمده شکسته شود و بدون ترس از اخذ مجوز فعالیت کنم و امیدوارم جامعه روزی من را به عنوان یک هنرمند قبول کند.
- تو اما خودِ من
- خودِ با تو بودن
- خودِ بی بدیل شُکوهِ رسیدن
- تو مثل یه آغوشِ اندازه من
- به دادم برس
• از چگونگی ورودت به عرصه شعر و ترانه بگو.
- سال 75 همزمان با ورود به دانشگاه، شعر را آغاز کردم و به خاطر علاقه شخصی و آشنایی که با مرحوم قیصر امین پور داشتم، با خانه شاعران آشنا شدم. البته در آن زمان به بزرگی الان نبود و جمع کوچکی بود. من به طور رسمی عضو خانه شاعران نبودم، ولی به دلیل علاقه به آقای امینپور کارها را دنبال می کردم و در همه جلسات شرکت میکردم و با شاعران آشنا شدم. به واسطه این هنرمندان با بزرگان شعر معاصر مثل استاد منوچهر آتشی و استاد مسلم دکتر شفیعی کدکنی دورادور آغاز کردم. در غزل مدرن آثار آقای محمد علی بهمنی خیلی برای من الهام بخش بود. بعد وارد فضای شعر و ترانه به صورت توام و همزمان شدم. چون در کارهایم ساختار روایی را رعایت می کردم، خیلی زود به یک زبان خاصی رسیدم که حاصل آن مجموعه کار سپید و کوتاه است.
• به فکر انتشار کارهای ابتداییات نبودی؟
- البته در وبلاگ من هست ولی خیلی مقبول نظام چاپی و انتشاری ایران نیست، کارهایی است که مخاطب خاص خود را دارد.
• ترانههایت را خوانندگان دیگری هم اجرا کردهاند؟
از غزل که شروع کردم و به ترانه رسیدم، فکر میکردم ترانه با توجه به وزندار بودن و زبان سطح محاورهای من را راضی میکند. چون ترانه همزمان با ملودی در ذهن من شروع میشد، وقتی ترانه را شروع کردم، ملودیها هم همراه بود ولی خودم نمیخواندم. یکی دوتا کار، سال 80 به رادیو دادم و یک خواننده آن را اجرا کرد که دیدم آنطور که باید اجرا نشد. پس از اجرای کار رادیو، احساس کردم ملودیهایی که میسازم با فضاهای تحریر صداهای خودم هماهنگ است و خوانندگی را شروع کردم. البته 5 ترانه هم به آقای بهروز مشتاق دادم که شعرها مجوز گرفت ولی ملودی ها مجوز نگرفت و گفتند ملودی ها خلاقیت ندارد.
• چگونه وارد عرصه موسیقی شدی؟
- در سال 75 نزد استاد جواد جواهری، اصول آواز سنتی و ردیف آواز ایران را تا دوره پیشرفته تا اواخر سال 83 گذراندم. برای اینکه ردیفها در ذهن من ماندگار باشد، سه تار را هم شروع کردم. یک دوره تئوری موسیقی هم نزد آقای شهرام مظلومی تا دوره هارمونی گذراندم و وارد فضاهای شناخت و ساخت ملودی شدم.
• دید شخصیات به موسیقی چیست؟ سعی میکنی به سلیقه مردم نزدیک باشی یا علاقه خودت؟
- شخصا اعتقاد دارم موسیقی پروسه فرهنگساز است و در ایران باستان هم توجه زیادی به آن میشده است و شاید رمز ماندگاری خیلی از مسائل فرهنگی، موسیقی بوده است. کنفسیوس میگوید اگر میخواهید فرهنگ یک ملت را بگیرید سعی کنید موسیقی آنها را بگیرید. اتفاقی که برای بعضی بنیانهای فرهنگی ما افتاده است. با توجه به این احساس می کردم موسیقی ما باید جهت واقعی خود را داشته باشد. موسیقی ما در دهه 40 و 50 ترانه ها خیلی تاثیرگذار هستند و هنوز هم ما کارهای درخشان آن دوره را گوش می کنیم. کارهای آقایان جنتی عطایی، سرافراز، قنبری. فکر میکنم آن نوع کار برای مردم ما هنوز هم تاثیرگذار و فرهنگساز است و به همین خاطر کمی به سمت آن نوع موسیقی رفتم. در واقع از ریتمهای تند هم خیلی خوشم نمیآید.
• تاثیر موسیقی بر زندگیات یا زندگی بر موسیقی شما چگونه بوده؟
- تراک یه راهی نشونم بده، بازخورد یک سفر بود که در زندگی داشتم. در واقع هم زندگی بر موسیقی و شعر من تاثیر داره و هم برعکس. هر چه که می نویسم خودم هستم و به خاطر همین نمی توانم کارهای سفارشی انجام بدهم. سفارش های مختلفی راجع به ترانه داشتم. سفارش یک مجموعه در مورد انتظار داشتم که چون ذهن من به این واژه نزدیک است و برای من مضمون عاشقانه دارد توانستم آن را در یک پکیج 8 تایی عرضه کنم.
• ملودی و ترانههایت چطور متولد میشوند؟
- در ذهن من ترانه و ملودی جاری میشود. وقتی یک ملودی در ذهنم نهایی بشود، فراموش نمیکنم که در واقع به خاطر ملودی ترانه و متن را مینویسم. در واقع اگر کسی در این بخش ضعیف باشد، خیلی سخت کارهای ماندگار ارائه میکند. در حال حاضر رضا صادقی ملودی های ماندگاری میسازد و شادمهر استاد بلامنازع ساخت ملودی های به یاد ماندنی و جاودانه است.
• آموزشهایت بیشتر مربوط به موسیقی سنتی بوده، چه شد در موسیقی پاپ فعال شدی؟
- در کارهایم سعی کردم زاویههای قابل ملودیک شدن در موسیقی سنتی و ارائه شدن در قالب پاپ را تلفیق کنم. در آلبوم بی سرانجام کارهایی هست که فضاهای سنتی وجود دارد. مثلا قطعه اگه می شد از دشتی سرچشمه گرفته است.
• چه شد که به فکر ارائه آلبوم افتادی؟
- پیوندهایی در آن زمان با استفاده از تجربیات اساتیدی که نزد آنها بودم، بوجود آمده بود و سعی کردم پیوندها را با ترانه به روز کنم. در نتیجه به فضایی رسیدم که برای خودم تازگی داشت. یعنی احساس کردم شبیه کارهای دیگران نیست. چون جنس صدایم هم شبیه نبود تا سال 82 حدود 30 تا 40 ترانه را جمع آوری کردم و طبق روال آن زمان خودم برای اخذ مجوز اقدام کردم و مجوزهای ترانه ها را گرفتم. در سال 85 با آقای جمال خدامی آشنا شدم و وارد جریان تولیدی یک مجموعه شدم. من احساس می کردم که فضای کارهایم با ساز گیتار نزدیکی دارد ولی بعد تصمیم گرفتیم کارهایم را به صورت یک اثر پاپ جدی منتشر کنیم.
• در این مدت طولانی چه کارهای دیگری انجام می دادی؟
- پس از اینکه تحصیلاتم تمام شد در همان زمینه مشغول به کار شدم، ضمن اینکه همزمان تدریس ساز و آواز سنتی هم می کردم.
• از روند اجرایی آلبوم اولات بگو.
- همانطور که گفتم دوست داشتم محور اصلی کارهایم گیتار باشد، به همین خاطر از فیروز ویسانلو برای گیتار بهره بردیم که واقعا استادانه ساز زد و در واقع ساختار اصلی کار، آکوردها و ملودی های اورتور گیتاری بود. پس از آن با شرکت پیغام سحر آشنا شدیم و وارد کار شدیم. ولی متاسفانه پیغام سحر به دلایل متعددی پخش درستی انجام نداد، ولی من همچنان امید داشتم که اثر به نحوی به گوش مخاطبان برسد و ظاهرا از فیدبک ها مشخص شد که آلبوم اول من دیده شد. ولی نمی دانم چطور به آن توجه شد.
• چرا با جمال خدامی به عنوان تنظیمکننده همکاری کردی؟
- در بین تنظیمکنندههایی که به من پیشنهاد شد، جنس آشنایی من با جمال خدامی برای خودم خیلی خاص بود. ضمن اینکه دقیقا حس من را در ملودی درک می کند و با هم به طور کامل تعامل داریم.
• در آلبوم اول از نوازندگان برجستهای مثل فیروز ویسانلو، شاهرخ پورمیامین، ایمان جعفری پویان و نیما نواپور کار کردی. دلیل این انتخابها چه بود؟
- احساسم این بود که این گروه نوازندگان می توانند از ترانه های من دفاع میکنند. این هم به دلیل لطف کائنات و تلاشم در حوزه شعر هست که ترانه را خوب میشناسم. حیفم اومد که برای عرضه یک مجموعه حرفهای از بهترینها استفاده نکنم. تاثیر حضور نیما نواپور که اصلا فضای کار پاپ نمیکند و افتخار داد به من، خیلی زیاد بود و واقعا تاثیر کارها با حضور یک درام زنده خیلی زیاد بود. شاهرخ در کار درخت، واقعا استادانه زحمت کشید. فیروز با شاهرخ نظرات حرفهای در مورد کارها دادند. ایمان یک بار کار را به طور کامل گوش کرد و به نظر من بخش پایانی تراک ساحل نوازندگی ایمان واقعا شاهکار است و در همان بخش همه حرف هایی که من می خواستم بگویم را با ساز خود بیان کرد. نوازندگان حرفه ای و با اصول هستند و مزیت کار کردن با نوازندگان حرفه ای این است.
• در انتهای قطعه دوم آوازی سنتی داشتی. این ایده از کجا آمد؟
- در ابتدا برخی همکاران موافق نبودند ولی چون خودم می دانستم که این ملودی از دشتی نشات گرفته است، آواز دشتی می تواند تاثیرگذار باشد. البته یکی هم به من گفت کاش آواز را در انتها نمیخواندی.
• در مورد ترانه همین امشب بگویید.
- من به خاطر ناظم حکمت با زبان ترکی آشنا شدم و وقتی وارد حوزه زبان استانبولی شدم که هر از گاهی ملودی و ترانه های خوبی میشنیدم. یکی از کارهایی که معروف شده بود و به بافت موسیقی ما نزدیک بود، همین امشب بود. اسم اصلی ترانه، همین امشب می میرم هست. این ترانه وقتی ساخته شد، در ترکیه ممنوع شد. چون در هنگام اجرای زنده قطعه چند نفر خودکشی کردند. تاثیر زیادی داشت ولی من در سال 82 که ترانه را نوشتم مطمئن بودم که مثل ترانه اصلی نمیشود. چون آواها و هجاها را می شناختم. ولی گرته برداری معنایی از شعر اصلی کردم و ترانه را نوشتم که دقیقا روند ترانه اصلی را دارد و مثلا قسمت مثل نور یک شهاب کوچک رد می شم از چشات این تصویر همان کار اصلی است. در لحظات آخر هم مردد بودیم که این کار را در آلبوم قرار بدهیم یا نه. خوشبختانه شعر مجوز گرفت. دوره آقای بهمنی ، کاکایی و اهورا ایمان بود. همین امشب را در لحظات آخر به آلبوم اضافه کردیم. متاسفانه تبلیغات رسانهای نداشتیم و در آلبوم هم آنطور که انتظار داشتیم به گوش مردم نرسید.
• نظرت در مورد بازخوانی قطعه و اینکه قرار است به عنوان یک قطعه شاخص در آلبوم شخص دیگری قرار بگیرد چیست؟
- من اصلا با خوانده شدن کار مشکلی ندارم. چون ملودی از من نیست و فقط شعر متعلق به من است. اگر اشاره کوچکی به آن بشود کافی است و شاید آن فرد بتواند ترانه را بهتر از من اجرا کند. ولی میخواهم یک مقایسهای انجام بدهم. احساس میکنم تمام حسی که من در ترانه داشتم، این خواننده نمیتواند انتقال بدهد که به خاطر جنس تحریرهایش است. در واقع تحریرهای من هم با خواننده اصلی واقعا تفاوت دارد. تلاش زیادی هم کردم که به حس خواننده اصلی نزدیک شود ولی نشد که به خاطر تفاوت ساختار زبان است.
• شما چه اقدامی می خواهی انجام بدهی؟
- من خودم روحیه برخورد و تنش را ندارم و به آرامش نیاز دارم. در واقع اینجا من نمیتوانم کاری انجام بدهم. فکر میکنم باید به کار آن شخص برسد که اگر میخواهی بخوانی مشکلی ندارد و باعث افتخار من است که کسی علاقه نشان میدهد. ولی زیباتر این است که حداقل کار را معرفی کند. زیرا حتی من هم مدیون کسی هستم که ملودی را ساخته است. من خودم میخواستم اسم ناظم حکمت را بزنم ولی اجازه ندادند و بیان کردند که این هنرمند حتی در کشور خودش ممنوع فعالیت هست، شما چطور می خواهید در اینجا اسم ایشان را بنویسید و من فقط به نوشتم ملودی ترکی بسنده کردم. می خواهم هنرمندان تصور کنند که این کار برای خودشان انجام شود، چه اقدامی انجام می دهند؟ در طرف مقابل من هم باید کاری انجام بدهم که بعد من متهم به کپی برداری نشوم.
• از قطعه درخت بگو که از رادیو هم چندین بار پخش شد؟
- من فضای رادیو را میشناسم و محدوده کارها را میدانم. در این دوره با کار پاپ مشکل دارند و کارهای پاپ را رد میکنند. در کل آلبوم بیسرانجام فقط این قطعه کمی مطرح شد که زود هم موج اولیه فروکش کرد و به خاطر این بود که از این ترانه تعابیر مختلفی می توانست ایجاد شود. یک ترانه حماسی و اعتراضی بود که خیلی مانور زیادی روی آن داده نشد. ولی کلا سبک حماسی، پاپ – راک خواندن را خیلی دوست دارم. فکر میکنم با جنس صدایم هم هماهنگ باشد.
• در مورد برنامههای آیندهات بگو.
- در واقع دیگر انگیزهای برای عرضه آلبوم مجوز دار داخلی ندارم. وقتی میبینم ترانه همین امشب به صورت غیرحرفه ای با ساز کیبورد اجرا میشود و همین یک قطعه برای یک خواننده تازه کار تاثیرگذار میشود و معروف میشود، در طرف مقابل من با هزینه زیاد و طی مراحل طولانی اصلا اسمم دیده نمیشود و اینقدر گمنام هستم که میگویند اگر اسم این فرد گفته نشود اتفاقی نمیافتد، انگیزههایم برای کار داخل بسیار کمرنگ شده است. اگر من فرصت ارائه رسانهای یا ماهوارهای داشتم در داخل ادامه می دادم. در واقع در داخل نمیشود آزادانه کار کرد وگرنه کسانی مثل شادمهر در داخل میماندند. برای کنسرت نه پیشنهاد خاصی داشتم و نه روحیه قرار گرفتن در فضاهایی را دارم که برای گرفتن امتیاز کنسرت، هزینههایی از لحاظ اندیشه بدهم. احساس میکنم کار کردن با فراغ بال برای کارهای ارزشی بسیار سخت شده است، در صورتی که خوانندگان کارهای سطحی، سالی دو آلبوم میدهند و کلیپهایشان پخش میشود و در ترانههایشان قرمز را با حافظ هم قافیه میکنند و معشوق ستیزی وحشتناک ارائه میکنند. من خیلی دوست دارم در داخل کار کنم، دیده بشوم، شنیده بشوم ولی در داخل دو راه دارم یا بصورت زیرزمینی کار کنم یا حداقل هزینه نکنم و کار نکنم.
• البته ظاهرا از شرکتهای موسیقی هم ناراحت هستی!
- من یک انتقاد جدی به آقایانی که در شرکت ها و موسسات موسیقی هستند دارم و اینکه داشتن شرکت موسیقی مسئولیت خیلی خیلی مهم و سنگینی هست که در واقع با این وضع و توجه صرف به درآمد و بعد مادی، ناسپاسی است و چوب کائنات را خواهند خورد که به هر قیمتی آلبوم عرضه می کنند، به هر عنوانی مانع عرضه برخی آلبوم ها میشوند. من اسم فعالان این بخش از موسیقی را مافیا میگذارم. امیدوارم مافیای موسیقی ما یک روزی به سمتی برود که صداهای گمشده و نشنیده شده با ترانه های خوب و هنرمندانی که حتی اسم بردن از آنها سخت است هم بتوانند کار کنند.
• از کارهای جدید کدام آلبومها را گوش کردهای؟ کلا چه موسیقیهایی گوش میدهی؟
- آلبوم بنیامین و سیروان خسروی که همزمان عرضه شد را شنیدم و در حوزه شعر و متن انتظار بیشتری داشتم. گرایش موسیقیهای جدید به موسیقی خرد کردن کلام بد نیست، ولی جهت درست و خوبی در داخل ندارد. انتظار داشتم موسیقی بنیامین و سیروان از فضای فنی و تکلفهای موسیقایی فاصله بگیرد و به حوزه اندیشه برود. جدای از ارزش و شخصیت ایشان، این هنرمندان ارزشمند هستند، به خاطر مخاطبان ارزشمندی که دارند. هنرمندانی با این همه مخاطب باید به کارهای خودشان بیشتر توجه کنند. آلبوم جدید شادمهر هم گوش کردم و همیشه دنبال میکنم. چون به انتخاب ترانهها و نوع ملودیهایی که میسازد علاقه دارم. از کارهای زیرزمینی هم کارهای خوب میشنوم. به نظر من کار موسیقی سخت است و تهیه کارها چه به صورت سمپل چه به صورت زیرزمینی ستودنی است. در کار رپ نقص بزرگ این است که خشت اول کج گذاشته شده است. باید رپرهای خوب ما بیانیه ابتدایی خود را تغییر بدهند. در واقع در رپ نیازی به قافیه و وزن نداریم ولی محدود کردن به وزن و قافیه گاهی رپ را به کاریکلماتور تبدیل میکند. صدای یاس را دوست دارم. کار نامجو را به دلیل نوآوری دوست دارم ولی باید بیشتر به واژه ها توجه کند. احساس میکنم موسیقی که من را راضی میکند تولید میشود ولی خیلی خیلی کم. کارهای خودم را هم زیاد نمیتوانم بشنوم. در کارهای اصیل صدای استاد ناظری را خیلی دوست دارم. ولی شاید تاثیرگذارترین موسیقی های ذهن من غیر زبان فارسی است و گمشده هایم را پیدا می کنم.
• کلام آخر؟
- تشکر از شما و امید به اینکه بتوانم مرزهای سانسور در ذهنم که به دلیل کار در ایران بوجود آمده شکسته شود و بدون ترس از اخذ مجوز فعالیت کنم و امیدوارم جامعه روزی من را به عنوان یک هنرمند قبول کند.
- تو اما خودِ من
- خودِ با تو بودن
- خودِ بی بدیل شُکوهِ رسیدن
- تو مثل یه آغوشِ اندازه من
- به دادم برس
منبع:
تاریخ انتشار : یکشنبه 8 شهریور 1388 - 00:00
دیدگاهها
خواننده های خارج با یک ترانه صداشون به همه جای دنیا می رسه
خواننده های مجاز باید چندین آلبوم بدهند تازه باز هم ناشناس باقی می مونند! از ویژگی های مجوز!
سلام آقای رسول زاده
مصاحبه ی خوندنی تون رو خوندم
هنرمند فقط اون نیست که معروف بشه و بشناسنش ، هنرمند اونیه که به معنای واقعی کلمه هنرمند باشه و روح هنر در اون وجود داشته باشه مثل شما
امیدوارم یه روزی مشکلات عرصه ی موسیقی بخصوص در بخش ارشاد و مجوز حل بشه هر چند که انگار اون روز دوره ولی من امیدوارم که این اتفاق بیفته تا هنرمندانی مثل شما بتون با آرامش و آسودگی خاطر تو این عرصه فعالیت کنن چرا که نبود افرادی مثل شما تو این عرصه ها عین ضرر کردنه
آرزو میکنم که نشانه ها و اتفاقات ذهنی باعث بشن بازم ازتون کارای خوب بشنویم
مجددا برای دو تا آلبوم فوق العادتون "بی سرانجام" و "واژه های بیقرار" خیلی خیلی بهتون تبریک میگم
دلگیرم از همه خوبی هایی که بودند و ندادند
سلام آقای رسول زاده, من از کارهای شما خیلی خوشم می آید البته باید بگم که خیلی خوشحال هستم که هم سن و سال هم هستیم چون خیلی بهتر ترانه های شما را می فهمم.
اگر انتقاد من را قبول می کنید می خواستم بگویم که کارهایتان را بیشتر به سبک ترانه درخت اجرا کنید.
خواهرم هم شما رو خیلی دوست داره....
با امید اینکه همیشه سلامت باشید و کارهای قشنگی ازتون بشنویم....
سلام آقای رسول زاده برای خود بخوانید، برای دل خود و برای ما بخوانید،برای دل ما شما به دیگران چی کار دارید. کسانی خواهند بود که سره را از نا سره فرق کنند به امید آزادی در ایران . موفق باشید.
دیشب در برنامه محبوبم " رادیو 7 " اجرای شما رو دیدم و صدای شما رو شنیدم. قلبم رو تکون دادید. واقعا زیبا بود.واقعا زیبا بود. چطور می تونم کارها و اجراهای شما رو داشته باشم ؟
این تیکه رو خوب اومدی:
در حال حاضر رضا صادقی ملودی های ماندگاری میسازد و شادمهر استاد بلامنازع ساخت ملودی های به یاد ماندنی و جاودانه است.
افزودن یک دیدگاه جدید