گزارش «موسیقی ما» از تمرین گروه فریدون برای کنسرت بزرگشان
از «فارست گامپ» تا آهنگهای «انیگما» و حتی کری گرانت!
موسیقی ما- امین موسوی: با اینكه هنوز ساعت 12 ظهر است ولی ما همچنان نتوانستهایم آدرس قرار را در خیابانهای شریعتی پیدا كنیم، برای اولینبار امسال برف نسبتا شدیدی میآید، خیابانها ترافیك سنگینی را تجربه میكنند و این موضوع با آشنا نبودن ما با آدرس محل قرار (که یک استودیوی موسیقیست) تركیب میشود و باعث حیرانی و گمراهی عجیبی در ما میشود، حیرانی از جنس اسم همان خیابانی كه در آن گم شده بودیم، حیرانی از جنس شریعتی!
خوشبختانه بعد از كلی پرسوجو خودمان را به محل تمرین میرسانیم، نگرانیم از اینكه بدقولی در قرار كرده باشیم و دیر آمده باشیم، ولی بعد از ورود به استودیو متوجه میشویم كه چه جالب هنوز خود گروه نرسیده است، دلخوریای از جنس خوشحالی مرا فرا میگیرد، خوشحالی برای اینكه مجبور نیستم برای دیر رسیدنمان شرمنده شویم، دلخوری برای اینكه سر كار رفتهایم و هنوز گروه نرسیدهاند.
سركی در استودیو میكشیم، «نام استودیو ستارهی آریاییست»، اینرا مسؤول استودیو میگوید تا بدانیم، سعی بر آن داریم كه حس كنجكاویمان را ارضا كنیم، همراه من نوید (غضنفری)- سردبیر موسیقی ما- و الناز (علاقهبند) هستند، شروع به صحبت میكنیم تا شاید وقت بگذرد و گروه خودشان را برای تمرین برسانند.
بعد از مدتی نه آنچنان كوتاه فریدون آسرایی همراه با امیرعلیزاده وارد استودیو میشوند، فریدون مردی شاید حدود 40، 50 ساله با خندهای بر لب و انرژی زیاد شروع به احوالپرسی میكند، ازش میخواهیم مصاحبهای صوتی كوتاه همراه او و اعضای گروه دربارهی كنسرتش در برج میلاد داشته باشیم، ولی خب هنوز بهروز صفاریان و پدرام كشتكار نیامدهاند، به همین دلیل تا آمدن آنها شروع به گپوگفتی كوتاه و دوستانه با فریدون میكنیم، فریدون با صداقت، راحتی و همراه با گرمی خاص خودش همه ما را غافلگیر میكند.
با سادگی خاصی در مورد همه چیز با ما صحبت میكند، در مورد تجارت و كارش در كانادا (که یک فروشگاه فروش سیدیهای صوتی و موسیقیست)، در مورد سختیهای زندگی در ایران، در مورد مردم، در مورد مادر پیرش و در مورد خیلی چیزهای دیگر...، او میگوید که داستان زندگیاش خیلی شبیه روایت «فارست گامپ» است.
از خاطرات قدیمی میگوید، از اینكه چه شبها تا صبح با بهروز صفاریان بر روی آلبوم «غریبه» كار میكرده، میگفت: آن موقع انرژی و انگیزه بالایی داشتیم و دوست دارم باز هم آن روزها تكرار شوند.
فریدون ظاهری گرم و بشاش دارد، از او میپرسم كه این غمی كه در صدا و موسیقی توست آیا از قبل فكر شده و ساخته شده است و یك نوعی بازی شده و یا نه این غم در شخصیت و احساس تو وجود دارد؟ با توجه به اینكه ظاهرت كه خیلی خندان و شاد است.
او از سختیهای زندگیاش میگوید، از روزگار سختی كه سالها باعث ساخته شدن این شخصیت غمگین شده است، شخصیتی كه در صدا و نوع آهنگهایش نمود پیدا میكند.
فیلسوفی اعتقاد دارد همهی انسانها چند شخصیتی هستند، شخصیتهایی مخالف و متناقضی كه در وجود انسانها زندگی میكنند و بر حسب جو و شرایط محیط یا عقل خود، نوع شخصیتشان را در هر لحظه خاص تعیین میكنند، مطمئنا فریدون هم به جز آن شخصیت گرم و ساده و بشاش یك شخصیت غمگین، شكست خورده و زجر دیده دارد كه بهوسیله همان میتواند مخاطب را در زیبایی و غمناكی آهنگهایش گرفتار كند.
از او میپرسم در بین خوانندههای ایرانی چه كسانی را بیشتر گوش میدهد؟ از علیرضا افتخاری نام میبرد كه آهنگهایش را دوست دارد ولی گله دارد كه افتخاری پركار شده و كمتر گزیده كار میكند، از موسیقی سنتی میگوید و اینكه چرا در موسیقی سنتی نوآوری كم شده است و اینكه دوست دارد اساتیدی مثل استاد شجریان نوآوری بیشتری در موسیقی سنتی ایجاد كنند و با اركسترهای بزرگتری برروی صحنه بروند، «شجریان باید از قابلیتهای موسیقیمان بیشتر استفاده کند، نه اینکه فقط با چند نوازندهی معدود اجرا کنند». از خوانندههای پاپ میپرسم، اینكه چه كسانی را دوست دارد، محسن یگانه را نام میبرد و میگوید او احساسی و زیبا میخواند.
نوید از او میپرسد به جز موسیقی چه هنری را بیشتر دوست دارد، از علاقهاش به فیلم و سینما میگوید، از علاقهاش به تلویزیون میگوید و اینكه هر جای دنیا هم برود روزانه مدت زیادی از وقتاش را با تلویزیون پر میكند و حتی فیلمهای سینمایی را هم دوست دارد از نلویزیون ببیند. نوید به او میگوید که ظاهرش بسیار شبیه کری گرانت است. فریدون میگوید از گروههای خارجی، آهنگهایی به سبک New Age و مثلا «انیگما» را خیلی دوست دارد، او حتی از شباهت ترانهی کبوترش به این گونه میگفت.
از كنسرتاش میپرسم و اینكه چه شد ناگهان تصمیم گرفته است همه همراهانش در آلبومهای قبلی را جمع كند و بعد ازسالها گذر از آلبوم «غریبه» اجرایی داشته باشد، میگوید اینكار سالها پیش باید انجام میشد و بهخاطر دلایلی، این كار هیچ وقت انجام نپذیرفته است، آلبوم غریبه 2 را جویا میشوم كه قرار بوده خیلی وقت پیش تولید شود و اینكه سرنوشتش چه شده، فریدون میگوید: «متاسفاته چند سال تمام وقت و انرژی ما صرف «از تو دورم» شد، كاری كه زیاد خودم مایل به انجامش نبودم و كمتر سلیقه خودم در آن بهكار رفته بود، ما میخواستیم بعد از غریبه 1، بر روی غریبه 2 كار كنیم ولی متاسفانه هم بهروز صفاریان درگیر كارهای دیگری شد و هم شرایط طوری پیش نرفت كه بتوانیم بر روی غریبه 2 كار كنیم»
من خودم شخصا با اینكه كمتر با اثری از موسیقی پاپ ارتباط احساسی پیدا كردم ولی آلبوم «از تو دورم» را بهخاطر فرم، فضاسازی، تصویر سازی و كلا عوامل گروهاش مثل احمدرضا احمدی و كاكایی بیشتر از بقیه كارهایش میپسندم ولی نكته جالب در این گفتوگو این بود كه خود فریدون «از تو دورم» را جزوی از كارهایش نمیدانست و بیشتر این كار را ادای دینی به عبدالجبار كاكایی محسوب میكرد و این برای احساس من زیاد خوشایند نبود.
بعد از گذشت مدت زیادی از گفتوگویمان به خودمان میآییم و میبینم مدتهاست داریم صحبت میكنیم و من هم غبطه میخورم كه ای كاش از اول همه این مكالمات ضبط شده بود و یك مصاحبه خوب ازش در میآوردیم ولی خب شرایط طوری دیگر پیش رفت.
بالاخره بعد از چند ساعت بدقولی، بهروز صفاریان همراه با پدرام كشتكار و گروهش وارد استودیو شد، آمدن برف و ترافیك عاملی شده بود تا ساعتی از قرارش دیرتر بیاید، با اسرار توانستیم جمع 4 نفره فریدون، كشتكار، صفاریان و علیزاده را دور هم جمع كنیم و مصاحبهای صوتی و كوتاه در مورد كنسرت بگیریم كه احتمالا تا فردا در سایت قرار خواهیم داد، نكته عجیب این بود كه هر چه اصرار كردیم علیزاده در بحثهایمان شركت نكرد، علیزاده بهعنوان پروگرمینگ اجرا و بیسیست قرار است در برنامه حاضر شود، بهعلاوه او در قطعه «دوست دارم» همخوانی با فریدون خواهد داشت و قطعهای با ملودی آذری به زبان تركی اجرا خواهد كرد.
بعد از اتمام گفتوگوی صوتیمان گروه تمرینش را آغاز میكند، و بعد از عكس گرفتنهای الناز علاقهبند سعی میكنیم گروه را تنها بگذاریم تا به تمرینش برای كنسرت برسد، كنسرتی كه خیلیها منتظرش بودند و مطمئنا خیلیها از نیامدن به این كنسرت غبطه خواهند خورد، كنسرتی كه بهروز صفاریان هم قرار است قطعاتی را در آن همخوانی كند.
استودیو را ترك میكنیم و باز هم مثل همیشه دیدگاههای خودم را در مورد انسانها مرور میكنم و میبینم كه چهقدر بین دیدگاه انسان تا واقعیت تفاوت وجود دارد، دیدگاهی كه نمیفهمد شخصیت انسانها پیچیده است و نمیتوان به این راحتی انسانها را شناخت، و باز هم من حیران میمانم بین اختلاف شخصیت اصلی و شخصیت موسیقایی فریدون. و میمانم كه او این همه انرژی و خوش برخوردی را از كجا كسب كرده است، وقتی از پلهها پایین میآمدیم آن شعر خاص به ذهنم خطور میكند كه شاعرش میگوید:
ندانم سر این پرده چه بوده كه مستانه حقیقت را ربوده
زبانام را ببست، قفلی بر او زد قلم را در دو دستام خنجری زد
زهر انگشت من خون هنر ریخت زهر موی رگم جان خدا ریخت
بهزودی عکسهای تمرین گروه فریدون را به همراه بهروز صفاریان، پدرام کشتکار و امیر علیزاده، همینجا ببینید.
خوشبختانه بعد از كلی پرسوجو خودمان را به محل تمرین میرسانیم، نگرانیم از اینكه بدقولی در قرار كرده باشیم و دیر آمده باشیم، ولی بعد از ورود به استودیو متوجه میشویم كه چه جالب هنوز خود گروه نرسیده است، دلخوریای از جنس خوشحالی مرا فرا میگیرد، خوشحالی برای اینكه مجبور نیستم برای دیر رسیدنمان شرمنده شویم، دلخوری برای اینكه سر كار رفتهایم و هنوز گروه نرسیدهاند.
سركی در استودیو میكشیم، «نام استودیو ستارهی آریاییست»، اینرا مسؤول استودیو میگوید تا بدانیم، سعی بر آن داریم كه حس كنجكاویمان را ارضا كنیم، همراه من نوید (غضنفری)- سردبیر موسیقی ما- و الناز (علاقهبند) هستند، شروع به صحبت میكنیم تا شاید وقت بگذرد و گروه خودشان را برای تمرین برسانند.
بعد از مدتی نه آنچنان كوتاه فریدون آسرایی همراه با امیرعلیزاده وارد استودیو میشوند، فریدون مردی شاید حدود 40، 50 ساله با خندهای بر لب و انرژی زیاد شروع به احوالپرسی میكند، ازش میخواهیم مصاحبهای صوتی كوتاه همراه او و اعضای گروه دربارهی كنسرتش در برج میلاد داشته باشیم، ولی خب هنوز بهروز صفاریان و پدرام كشتكار نیامدهاند، به همین دلیل تا آمدن آنها شروع به گپوگفتی كوتاه و دوستانه با فریدون میكنیم، فریدون با صداقت، راحتی و همراه با گرمی خاص خودش همه ما را غافلگیر میكند.
با سادگی خاصی در مورد همه چیز با ما صحبت میكند، در مورد تجارت و كارش در كانادا (که یک فروشگاه فروش سیدیهای صوتی و موسیقیست)، در مورد سختیهای زندگی در ایران، در مورد مردم، در مورد مادر پیرش و در مورد خیلی چیزهای دیگر...، او میگوید که داستان زندگیاش خیلی شبیه روایت «فارست گامپ» است.
از خاطرات قدیمی میگوید، از اینكه چه شبها تا صبح با بهروز صفاریان بر روی آلبوم «غریبه» كار میكرده، میگفت: آن موقع انرژی و انگیزه بالایی داشتیم و دوست دارم باز هم آن روزها تكرار شوند.
فریدون ظاهری گرم و بشاش دارد، از او میپرسم كه این غمی كه در صدا و موسیقی توست آیا از قبل فكر شده و ساخته شده است و یك نوعی بازی شده و یا نه این غم در شخصیت و احساس تو وجود دارد؟ با توجه به اینكه ظاهرت كه خیلی خندان و شاد است.
او از سختیهای زندگیاش میگوید، از روزگار سختی كه سالها باعث ساخته شدن این شخصیت غمگین شده است، شخصیتی كه در صدا و نوع آهنگهایش نمود پیدا میكند.
فیلسوفی اعتقاد دارد همهی انسانها چند شخصیتی هستند، شخصیتهایی مخالف و متناقضی كه در وجود انسانها زندگی میكنند و بر حسب جو و شرایط محیط یا عقل خود، نوع شخصیتشان را در هر لحظه خاص تعیین میكنند، مطمئنا فریدون هم به جز آن شخصیت گرم و ساده و بشاش یك شخصیت غمگین، شكست خورده و زجر دیده دارد كه بهوسیله همان میتواند مخاطب را در زیبایی و غمناكی آهنگهایش گرفتار كند.
از او میپرسم در بین خوانندههای ایرانی چه كسانی را بیشتر گوش میدهد؟ از علیرضا افتخاری نام میبرد كه آهنگهایش را دوست دارد ولی گله دارد كه افتخاری پركار شده و كمتر گزیده كار میكند، از موسیقی سنتی میگوید و اینكه چرا در موسیقی سنتی نوآوری كم شده است و اینكه دوست دارد اساتیدی مثل استاد شجریان نوآوری بیشتری در موسیقی سنتی ایجاد كنند و با اركسترهای بزرگتری برروی صحنه بروند، «شجریان باید از قابلیتهای موسیقیمان بیشتر استفاده کند، نه اینکه فقط با چند نوازندهی معدود اجرا کنند». از خوانندههای پاپ میپرسم، اینكه چه كسانی را دوست دارد، محسن یگانه را نام میبرد و میگوید او احساسی و زیبا میخواند.
نوید از او میپرسد به جز موسیقی چه هنری را بیشتر دوست دارد، از علاقهاش به فیلم و سینما میگوید، از علاقهاش به تلویزیون میگوید و اینكه هر جای دنیا هم برود روزانه مدت زیادی از وقتاش را با تلویزیون پر میكند و حتی فیلمهای سینمایی را هم دوست دارد از نلویزیون ببیند. نوید به او میگوید که ظاهرش بسیار شبیه کری گرانت است. فریدون میگوید از گروههای خارجی، آهنگهایی به سبک New Age و مثلا «انیگما» را خیلی دوست دارد، او حتی از شباهت ترانهی کبوترش به این گونه میگفت.
از كنسرتاش میپرسم و اینكه چه شد ناگهان تصمیم گرفته است همه همراهانش در آلبومهای قبلی را جمع كند و بعد ازسالها گذر از آلبوم «غریبه» اجرایی داشته باشد، میگوید اینكار سالها پیش باید انجام میشد و بهخاطر دلایلی، این كار هیچ وقت انجام نپذیرفته است، آلبوم غریبه 2 را جویا میشوم كه قرار بوده خیلی وقت پیش تولید شود و اینكه سرنوشتش چه شده، فریدون میگوید: «متاسفاته چند سال تمام وقت و انرژی ما صرف «از تو دورم» شد، كاری كه زیاد خودم مایل به انجامش نبودم و كمتر سلیقه خودم در آن بهكار رفته بود، ما میخواستیم بعد از غریبه 1، بر روی غریبه 2 كار كنیم ولی متاسفانه هم بهروز صفاریان درگیر كارهای دیگری شد و هم شرایط طوری پیش نرفت كه بتوانیم بر روی غریبه 2 كار كنیم»
من خودم شخصا با اینكه كمتر با اثری از موسیقی پاپ ارتباط احساسی پیدا كردم ولی آلبوم «از تو دورم» را بهخاطر فرم، فضاسازی، تصویر سازی و كلا عوامل گروهاش مثل احمدرضا احمدی و كاكایی بیشتر از بقیه كارهایش میپسندم ولی نكته جالب در این گفتوگو این بود كه خود فریدون «از تو دورم» را جزوی از كارهایش نمیدانست و بیشتر این كار را ادای دینی به عبدالجبار كاكایی محسوب میكرد و این برای احساس من زیاد خوشایند نبود.
بعد از گذشت مدت زیادی از گفتوگویمان به خودمان میآییم و میبینم مدتهاست داریم صحبت میكنیم و من هم غبطه میخورم كه ای كاش از اول همه این مكالمات ضبط شده بود و یك مصاحبه خوب ازش در میآوردیم ولی خب شرایط طوری دیگر پیش رفت.
بالاخره بعد از چند ساعت بدقولی، بهروز صفاریان همراه با پدرام كشتكار و گروهش وارد استودیو شد، آمدن برف و ترافیك عاملی شده بود تا ساعتی از قرارش دیرتر بیاید، با اسرار توانستیم جمع 4 نفره فریدون، كشتكار، صفاریان و علیزاده را دور هم جمع كنیم و مصاحبهای صوتی و كوتاه در مورد كنسرت بگیریم كه احتمالا تا فردا در سایت قرار خواهیم داد، نكته عجیب این بود كه هر چه اصرار كردیم علیزاده در بحثهایمان شركت نكرد، علیزاده بهعنوان پروگرمینگ اجرا و بیسیست قرار است در برنامه حاضر شود، بهعلاوه او در قطعه «دوست دارم» همخوانی با فریدون خواهد داشت و قطعهای با ملودی آذری به زبان تركی اجرا خواهد كرد.
بعد از اتمام گفتوگوی صوتیمان گروه تمرینش را آغاز میكند، و بعد از عكس گرفتنهای الناز علاقهبند سعی میكنیم گروه را تنها بگذاریم تا به تمرینش برای كنسرت برسد، كنسرتی كه خیلیها منتظرش بودند و مطمئنا خیلیها از نیامدن به این كنسرت غبطه خواهند خورد، كنسرتی كه بهروز صفاریان هم قرار است قطعاتی را در آن همخوانی كند.
استودیو را ترك میكنیم و باز هم مثل همیشه دیدگاههای خودم را در مورد انسانها مرور میكنم و میبینم كه چهقدر بین دیدگاه انسان تا واقعیت تفاوت وجود دارد، دیدگاهی كه نمیفهمد شخصیت انسانها پیچیده است و نمیتوان به این راحتی انسانها را شناخت، و باز هم من حیران میمانم بین اختلاف شخصیت اصلی و شخصیت موسیقایی فریدون. و میمانم كه او این همه انرژی و خوش برخوردی را از كجا كسب كرده است، وقتی از پلهها پایین میآمدیم آن شعر خاص به ذهنم خطور میكند كه شاعرش میگوید:
ندانم سر این پرده چه بوده كه مستانه حقیقت را ربوده
زبانام را ببست، قفلی بر او زد قلم را در دو دستام خنجری زد
زهر انگشت من خون هنر ریخت زهر موی رگم جان خدا ریخت
بهزودی عکسهای تمرین گروه فریدون را به همراه بهروز صفاریان، پدرام کشتکار و امیر علیزاده، همینجا ببینید.
منبع:
موسیقی ما
تاریخ انتشار : جمعه 13 آذر 1388 - 00:00
دیدگاهها
وای یگانه چقدر حسود داره دمت گرم فریدون رضا صادقی نصرال.......معین همه از صدای یگانه تهریف میکنن
شما فوق العاده اید ...
انصافآ دمتون گرم ...
منتظر عکس ها و مصاحبه ها هستیم
شخصا" از تلاشی که در تهیۀ اینگونه گفتگوها انجام میدهید هم خوشحالم و هم سپاسگزار
اما نکتۀ جالب اینجاست که وقتی ما به انسانهایی رو راست، صاف و صمیمی برخورد میکنیم هنوز با تعجب از آن یاد میکنیم
گذشته از آن ظاهرا" در قحطی راستی و درستی اگر اندکی از راستی و درستی ببینیم چنان آگران دیسمان میکنیم که گویی ... !!!
راستی، صمیمیت و صافی مقوله هایی هستند در سرشت آدمی و بنظر بنده چیز عجیبی نیست، حتی در این روزگار وانفسا
عجیب رفتاریست که از سرشت و حقیقت انسانی دور است، مانند رانندگی در تهران یا چک بی محل یا دزدی آثار هنری و ... !!!
در هر حال خوشحالم که جامعۀ هنری ایران آدم صاف و صمیمی دیگری بنام فریدون را در خود می بیند
تندرست، کامیاب و سر فراز باشید
م.مهدی کریمی
با عرض شرمندگی
الناز علاقه بند نامی خیالی است پس لطفا کمتر مردم را سر کار بگذارید.
آقای غضنفری! مدیر سایت
لطفا از دوستانی واسه گزارش نویسی استفاده کنین که حداقل هفته ای یه روزنامه ورق بزنن و »اصرار« رو «اسرار» ننویسن!!!
ممنونم
خیلی ممنون من که دارم لحظه شماری میکنم.
با تشکر فراوان از شما
من از فریدون تعجب میکنم که از صدای یگانه خوشش میاد
چه گروه بینظیری تشکیل دادن
یعنی میشه بالاخره ما یه عکسی از پدرام کشتکار ببینیم ! اگه بشه که شما اولین سایتی هستین که ازش عکس منتشر میکنین !
مرسی، گزارش جالبی بود. به امید برگزاری با شکوه کنسرت.
سلام دوست بی نام!
عادت کردم به بعضی اظهار نظرهای عجیب و غریب و بچه گانه! نمی دونم منظورتون از اینکه نام من خیالی است چیه؟ خوشبختانه سایت موسیقی ما در طول این مدت ثابت کرده که اهل "روابط" نیست و هیچ دلیل عقلانی هم وجود نداره برای اینکه اسم من بی دلیل و بدون حضورم، در گزارشی ذکر بشه. حالا اگر وجود نامم، شما رو اذیت میکنه می تونید اون رو نادیده بگیرید، آنچه که برای من ارزشمنده حضور در کنار این گروه حرفه ای و گفتگوهای جذابی بود که رد و بدل شد.
شنیدن کی بود مانند دبدن .... !
من که بلیط دارم دمم گرم .
آقا نيما با اينكه اين اشتباه از خستگي مفرط، بي دقتي و سرعت بسيار بالا در تهيه گزارش بود ولي ممنون كه اشتباه را يادآوري كردي
اي كاش كمي زيبا مي بوديم...
شما که زیبایی از سروروتون میباره! زشتی مارو هم به بزرگیتون ببخشید!!!
فریدون جان
اینکه از صدای یگانه خوشت میاد از البوم رمیکست هم بیشتر حال ما رو گرفت
افزودن یک دیدگاه جدید