موسیقی ما – راضیه غنجی: اگر کمی به تیتراژ فیلمهای سینمایی و سریالها دقیق باشید و به اسامی که در ابتدا و انتهای یک سریال یا فیلم نوشته میشود دقت کرده باشید حتماً نگاهتان به نام کارن همایونفر افتاده است.
آهنگساز پرکاری که کارنامه پرباری در این حوزه دارد. او برای حدود ۸۰ فیلم سینمایی و ۳۰ سریال تلویزیونی موسیقی ساخته و این روزها «سوت پایان» نیکی کریمی را در پرده سینماها دارد. کارن همایونفر برای نخستین بار در آستانه ۴۴ سالگی اولین آلبوم موسیقی خود را که شامل ۱۲ فیلم سینمایی است با عنوان سرانجام منتشر کرده است. گفتوگویی پیرامون آلبوم سرانجام و وضعیت انتشار آلبوم موسیقی در ایران با وی داشتیم که ماحصل آن را میخوانید:
آقای همایونفر از آلبوم سرانجام بگویید و اینکه موسیقی این فیلمها چطور کنار هم جمع شد و چرا این مجموعه را منتشر کردید؟
آلبوم سرانجام مجموعه موسیقی ۱۲ فیلمی است که من در ۳ سال گذشته ساختهام و اگر نگاهی به این آثار بیندازید متوجه انتخابهای سینمایی من خواهید شد نه انتخابهای موسیقایی من! چرا که همه این آثار تفاوتهای بسیاری با هم دارند. خیلی قصد نداشتم آلبومی را جمع کنم چرا که معتقدم آلبوم جمع کردن اصطلاحی است که برای ترانهخوانها و آوازه خوان به کار میبرند این آلبوم سفارش دوست خوبم آقای چمن آرا مدیر انتشارات بتهوون است، چرا که قرار بود تا ۴۰ سالگی آلبومی از خودم منتشر نکنم و بعد نیز به این نتیجه رسیدم که بعد از ۵۰ سالگی نخستین آلبومم را منتشر کنم.
چرا چنین تصمیمی داشتید؟
من معتقدم موسیقی یک موزیسین تا قبل از ۴۰ سالگی موسیقی نیست، موسیقی اتفاقی است که برای محدوده سنی ۴۰ سال به بالا میافتد و قبل از آن یکسری کار انجام میشود که موسیقی نیست به همین دلیل قصد تهیه آلبوم را نداشتم. این فیلمها کاندیدای سیمرغ بهترین موسیقی و کاندیدای تندیس خانه سینما بودند که در قالب آلبوم سرانجام منتشر شد.
و البته تفاوتهای بسیاری بین این آثار وجود دارد؟
بله همین طور است، وقتی شما به موسیقی فیلم گوش میدهید باید لذت موزیکال را کنار بگذارید و سعی کنید به تصاویر آن فیلم فکر کنید به همین دلیل به لحاظ محتوایی طبیعتاً فیلمها مختلف است بنابراین موسیقیها نیز متفاوت میشود. مثلاً موسیقی فیلم سینمایی «مرگ کسب و کار من است» با موسیقی «جرم» تفاوتهای بسیاری دارد یا موسیقی «سوت پایان» نیکی کریمی با «موسیقی گزارش یک جشن» ابراهیم حاتمی کیا متفاوت است. «سرانجام» قرار نبود یک آنتولوژی موسیقی فیلم باشد بلکه قرار بود احوال من طی چندین سال کنار هم جمع شود ببینیم چه اثری خواهد شد!
«سرانجام» چقدر مورد استقبال مخاطب واقع شد؟
اگر منظور شما از استقبال، فروش آلبوم است باید بگویم من خیلی به این مسائل کاری ندارم وقتی روی موسیقی کار میکنم حالا چه به شکل موسیقی فیلم و غیره معتقدم آن دیگر به زندگی خودش ادامه میدهد و به من ارتباطی ندارد که چطور و چگونه زندگیاش را میگذراند چرا که اثر بعد از اینکه ساخته شد از مؤلف کاملاً جدا میشود و دیگر متعلق به او نیست و برای اطلاع از میزان فروش باید سراغ تهیهکنندگان رفت.
با این پاسخ شما من به این نکته رسیدم که یک هنرمند لزوماً نباید به فروش فکر کند و انتشار یک آلبوم برای یک موزیسین و یا انتشار یک کتاب برای یک نویسنده میتواند یک رزومه را ایجاد کند که بعدها اگر خواستیم درباره آن هنرمند صحبت کنیم آن اثر مؤلفهای باشد تا بتوان درباره آن هنرمند سخنی به میان آورد و کار او را نقد کرد و فروش بالا قطعاً دلیل بر موفقیت آن هنرمند نیست.
کاملاً درست است در تمام دنیا فروش موسیقی فیلم در عالیترین شکل خودش که در اروپا و امریکا میبینیم خیلی زیاد نیست اما مطلبی که شما میگویید کاملاً درست است. باید به عنوان یک ژانر به آن نگاه کرد. در سرزمین من وقتی خوانندهای میخواند و آلبومش کنار شانه تخم مرغ و شیشه شیر در سوپرمارکت قرار میگیرد و از این جمله استفاده میکنند که آقا چقدر فروخت؟ که جمله بسیار وحشتناکی است نشان میدهد نگاه، کاملاً نگاه کسب درآمد است. من اصلاً دلم نمیخواست تا ۴۰ سالگی آلبومی منتشر کنم و بعد به این نتیجه رسیدم باید بعد از ۵۰ سالگی نخستین آلبومم متولد شود که در نهایت در ۴۴ سالگی مجبور شدم این اثر را منتشر کنم.
آلبوم بعدیتان چه زمانی منتشر میشود؟
آلبوم بعدیام با اشعار احمدرضا احمدی منتشر خواهد شد که کاملاً موسیقی را بر اساس اشعار این شاعر نوشتهام. در این دکلماسیون برای شعر یک اتفاق افتاده است چرا که موسیقی کاملاً بر اساس اشعار ساخته شدهاست و خیلی مزاحم نیست. شما اگر بارها آن را گوش دهید خسته نمیشوید.
حالا که از این آلبوم گفتید این سؤال را میپرسم که ساخت موسیقی برای سینما برای شما لذتبخشتر است یا برای ادبیات؟
هیچکدام را به نوازندگی ترجیح نمیدهم. من ترجیح میدهم ساعتها برای خودم ساز بزنم و با هیچ کجای جهان هیچ گونه ارتباطی نداشته باشم جز رابطهای که با سازم و اندیشه یک آهنگساز دیگر برقرار میکنم و تمام تلاشم را میکنم آن را به درستی و خوبی پیاده کنم، جذابیت نوازندگی برای من از همه بیشتر است. گرچه نمیتوان جذابیتهای ارتباط موسیقی با سینما، ادبیات، شعر و بعضاً ترانه را به هیچ وجه کتمان کرد. من همه این اشکال را دوست دارم و حتی آثاری دارم که شما اصلاً آن را نشنیدهاید که نه برای سینماست نه برای ادبیات بلکه موسیقی مطلق است و امیدوارم بتوانم بزودی این آثار را منتشر کنم.
آقای همایونفر مردم ما خیلی حوصله موسیقی بیکلام را ندارند و همواره به دنبال خوانندهها هستند و همیشه موسیقی در نقش مکمل خود شکل خود را نشان میدهد. چرا این روال وجود دارد؟
در همه جای دنیا یکسری فرهنگ و آداب و رسوم وجود دارد مثل فرهنگ آخر هفته به رستوران رفتن، سینما رفتن. رفتن به سالنهای کنسرت و یا رفتن به جایی برای خریدن یک سیدی و این در کشورهای دیگر به عادت تبدیل شده است. اما در سرزمین ما موسیقی به این وضع افتاده است نه تنها وضعیت موسیقی اینگونه است بلکه کتاب هم همین طور است، رمان هم همین طور، نمایشگاههای تجسمی هم بدین ترتیب، به همه این اتفاقات به شکل تفنن نگاه میشود و این تفنن است که باعث میشود افراد بگویند برویم فلان نمایشگاه نقاشی را ببینیم. به غیر از متخصصانی که با نگاهی تخصصی سراغ این هنر میروند و تعدادشان نیز بسیار کم است بقیه افراد به دلیل اینکه بشدت درگیر مسائل روزمره هستند برای تفنن سراغ این موضوعات میروند و کمتر جزو برنامههای اصلی زندگیشان این مسائل را لحاظ میکنند. مردم ترجیح میدهند پای یک سریال بنشینند چرا که با آن سریعتر میتوانند ارتباط برقرارکنند به همین دلیل است که گرایش به ترانه زیاد است چون ترانهخوانها حرف میزنند و به شما چیزی را با زبان خودتان قسمت میکنند طبیعتاً شما نیز به آن گرایش نشان میدهید اما چرا موسیقی بیکلام آنقدر که باید مورد اقبال مخاطب قرار نمیگیرد آسیبشناسیاش به این مسئله برمیگردد که ما خیلی عادت شنیداری نداریم. ما نمیتوانیم بنشینیم و چند ساعت موسیقیسازی گوش دهیم. حتماً باید خوانندهای بخواند و ما بفهمیم چه میگوید تا تازه بتوانیم با موسیقیاش ارتباط برقرار کنیم. متأسفانه ایران جزو معدود کشورهایی است که این اتفاق در آن میافتد. طبیعی است که بافت اجتماعی و فرهنگی هر کشوری مختص خودش است اما در کشورهای همسایه نیز موسیقی جایگاه ویژهای در زندگی روزمره مردم دارد. تهیهکنندگان این روزها تنها به فروش فکر میکنند پس طبیعتاً سراغ کاری میروند که امتحان فروشاش را پس داده است. تهیهکننده روی خوانندهای که ستاره است سرمایهگذاری میکند در حالیکه هنرمندان بسیاری هستند که ستاره نیستند اما به مراتب چندین پله بالاتر از این ستارهها میایستند اما کسی برای آنها سرمایهگذاری نمیکند چرا که سرمایهگذاری برای این هنرمندان را ریسک میدانند تا زمانی که سرمایهگذاری بر روی محصولات فرهنگی ریسک به شمار آید این وضع ادامهخواهد داشت. به همین دلیل است که شما خواننده و نوازندهای که فراتر از قلب مردم برود و افسانهای شود را نمیبینید با اینکه در ماه چندین آلبوم جدید وارد بازار موسیقی میشود ولی چند خواننده تک آلبومی داریم و چند فیلمساز تک فیلمی داریم. امروز هرکسی یک سیستم کامپیوتری جدید میخرد و ناگهان آهنگساز میشود یک نفر با یک دوربین دیجیتال عکاس میشود و اتفاقاً به او اعتماد میشود و پروژههای بزرگ در اختیارش میگذارند در حالیکه عرصه فرهنگ جای آزمون و خطا نیست.
چرا نام آلبوم را «سرانجام» گذاشتید؟ آیا این آلبوم سرانجام کارن همایونفر است؟
نام این آلبوم تنها به پیشنهاد تهیه کننده گذاشته شد. این تهیه کننده گفت، سالهاست نام تو را در سینما و تلویزیون میبینیم اما چرا آلبومی منتشر نمیکنی، این آلبوم چیزی شبیه به این است که بالاخره کارن همایونفر آلبوم خود را منتشر کرد.
نام آلبوم چقدر در اقبال آن مؤثر است؟
نام قطعه خیلی برای من اهمیت ندارد و آنچه مهم است فرم یک قطعه است. شما میتوانید برای یک قطعه دو نام متفاوت بگذارید و بعد شنونده را تحت تأثیر قرار دهید مثلاً موسیقی درباره ایران بسازید و نامش را «دلبر من» بگذارید و همان قطعه موسیقی را با نام «چشماندازی از سرزمین من» منتشر کنید بعد ببینید مخاطبان مختلف تحت تأثیر این آهنگ قرار خواهند گرفت و هرکسی با ذهنیت خودش با آن ارتباط برقرار میکند. پس خود اثر به تنهایی تأثیر خود را خواهد گذاشت.
آقای همایونفر متأسفانه در ایران قانون کپیرایت وجود ندارد و آلبومی که منتشر میشود به سرعت و گاهی سریعتر از آلبوم شرایط دانلودش فراهم میشود. نبود این قانون چقدر به کار یک هنرمند آسیب میزند؟
آنقدر آسیب میزند که گاهی مواقع دلمان میخواهد این شغل را به کل کنار بگذاریم! اگر رایت موسیقی که بدون اجازه در تلویزیون، رادیو، آسانسور، تلفن همراه و پشت خط تلفن ادارهها پخش میشد را به ما میدادند فکر میکنم تا هفت نسل احتیاج نداشتیم کار کنیم. مثلاً به ادارهای رفته بودم، کارم گیر کرده بود و اتفاقاً در آسانسور آن اداره موسیقی من پخش میشد؛ تصور کنید چه حسی به آدم دست میدهد. یک روز یکی از دوستان آهنگسازم که غیر ایرانی است وقتی با هم صحبت میکردیم به او گفتم تا به حال برای حدود ۸۰فیلم سینمایی و ۳۰ سریال تلویزیونی موسیقی ساختهام. باورتان نمیشود او به من گفت «شما در کاخ زندگی میکنید»، من هم پاسخ دادم نه چطور؟ او پاسخ داد: ما تعداد محدودی موسیقی میسازیم و سالها با رایتش زندگی میکنیم. بعد در ایران ترانهای را که من برای آن آهنگی ساختهام خوانندهاش جایزه میگیرد و نه تنها من را دعوت نمیکنند بلکه نامی هم از من نمیبرند. مالکیت معنوی اهمیت بسیاری دارد و باید هرچه سریعتر این قانون برای حمایت از اهالی موسیقی تصویب شود.
در حال حاضر مشغول چه کاری هستید؟
برای دو فیلم سینمایی «برف روی کاجها» به کارگردانی پیمان معادی و «میگرن» به کارگردانی مانلی شجاعی موسیقی میسازم که هر دو فیلم بسیار خوب هستند.
دیدگاهها
2 کلام حرف حساب خوندیم...
تشکر.
به نظر من کسانی که موسیقی رو بخاطر خوانندش گوش میدن تو ایران خیلی کم هستن و کم کم دارن به این فرهنگ غلط پی میبرن
آقای همایونفر،
قبول دارم دانلود آهنگ ها کار درستی نیست
ولی من توی شهری زندگی می کنم که دسترسی زیادی به آلبوم های موسیقی(خصوصا بیکلام)ندارم!
مجبورم یا دانلود کنم یا لذت گوش دادن به یک موسیقی ناب رو کنا بگذارم
افزودن یک دیدگاه جدید