گفتوگو با غلامعلی پورعطایی استاد پیشکسوت موسیقی نواحی؛
دستی مشکوک موسیقی اصیل را از مردم گرفته است
موسیقی ما- مسعود بُربُر و میترا فردوسی- «غلامعلی پورعطایی»، برای ایرانیان موسیقیدوست، نامی آشناست که اگرنه به نام، خیلیها حتما او را با قطعه «نوایی نوایی» در یاد دارند. نوایی نواییاش را که میشنوی، حتما صدای او عجینشده با لباس سفید و سیاه محلی خراسان و زخمههایی که بر دوتار میزند، مثل یک عکس در ذهنت تصویر میشود. کمتر کسی را میشناسم که نوایی نوایی استاد را هرگاه خلوتی حاصل شده است و حالی فراهم، زمزمه نکرده باشد. شنیدن و دیدن معاشقه استاد با دوتار از نزدیک، تجربهای ناب و تکرارنشدنی است. همانطور که خودش میگوید، موسیقی بخشی از اوست و زخمههایی که بر سیمها میزند روح عصیانگر را پرواز میدهد. چه خوش است دمی با استاد که دیدنش در هفته فرهنگی استان خراسان میسر شد، نشستن و سخنگفتن و سازشنیدن. حاصل این دیدار آنچه شد که در زیر میخوانید.
اولین سوالی که به ذهن میرسد این است که چرا میگویند هیچ سازی مثل دوتار ساز دل نیست. این ساز قدمت دیرینهای هم دارد. بگویید قصه این ساز چیست؟
یعنی منظورتان پیدایش و به وجود آمدن دوتار است؟
بله استاد.
ابتدا قسمت اول سوالتان را پاسخ بدهم، که گفتید دوتار ساز دل است. این صحبت درستی است که قدمای ما به آن باور داشتند. من هم باور دارم که قطعا سازهای دیگر نمیتوانند در حد دوتار باشند. با اینکه هر سازی به نوبه خود واقعا زیبا و جذاب است، اما دوتار غیر از همه اینهاست، چراکه سازهای رشتهای و دارای پردهبندی، کلا با یک شی خاصی نواخته میشود که در مورد آن میگویند نوازندگی. نواز مخفف همان نوازش است. اما هیچکس، مگر به اشتباه، در مورد دوتار نمیگوید دوتارنوازی. میگویند دوتارزنی! دوتار را میزنند ولی بقیه سازها را مینوازند. این صدا و جذابیتی که ایجاد میشود به خاطر رابطهای است که در هنگام زدن برای دو طرف -نوازنده و ساز- برقرار میشود. حاصل این رابطه معاشقهای است که هنرمند و ساز با هم برقرار میکنند. دوتار یک جور فریاد است، اما این زدن به معنای خشونت نیست. بیشتر جوشش و عصیان روحی است. روال دوتارزدن اینگونه است که از یک دعوا شروع میشود و به آشتی ختم میشود.
استاد آموزش دوتار به چه شکل است؟
دوتار به نوعهای مختلف آموزش داده میشود. ابتدا که آموزش آن سینه به سینه بوده است. استادان یا بیشتر پدران و بزرگان دوتار، نحوه زدن را به قول معروف گوشی به کودکان یاد میدادند. غیر از این، صورت نوشتاری آن هم الان موجود است. یک چیزی مثل نت اما دو، ر، می، فا، سل... نیست. صورت دیگری از نت، که با آوا همراه است. و نوع دیگر آموزش هم با اعداد است که مثلا چند تا مکث یا چند تا برگردان در هر میزان وجود دارد. اینها، اما یادگیری در حد ابتدایی است. بعد از گذران این مراحل اولیه، باید که هنرجو خودش دنبال کار بیفتد تا به جایی برسد که با شنیدن و تعمق بتواند باعث ارتقای خودش شود. باید خودش استاد شود که مثلا اگر آهنگی میشنود سریع بفهمد از چه پردهای شروع شده و در کجا تمام میشود.
همانطور که خودتان هم میدانید، علی رغم همه توجههایی که به موسیقی غیرایرانی و غیرسنتی در کشور ما میشود، اما به راحتی نمیتوانیم ادعا کنیم که موسیقی اصیل ما مهجور مانده است. خود شما حدودا چند تا شاگرد داشتید و از نظر شما چه تعداد از آنان استاد این ساز، به قول شما دوتارزن شدهاند؟
من میتوانم بگویم بیش از ۳۰۰ هنرجو داشتهام، اما کسی که من بخواهم بر او نام دوتارزن قرار دهم و بگویم واقعا با دوتار عجین شده است، از انگشتان دست هم تجاوز نمیکند. همه هنرجوها دوتار میزنند، اما این طور نیست که بگویم همه آنها اصل دوتار را رعایت کردند و آن اصالت و سنت و آداب و رسومی را که در این ساز نهفته است رعایت میکنند. مثلا آقای محسن نامجو اوایل که موسیقی را شروع کرد، شاگرد خود من بود. ولی الان چه میکند؟ نمیدانم! در واقع نمیدانم کاری که الان محسن نامجو انجام میدهد با دوتار سنخیت دارد یا نه و اینکه چقدر شیوه و اصالت دوتار را در آثارش حفظ میکند.
اگر مردم بخواهند دوتارزنی واقعی را ببینند کجا باید بروند؟ آیا ارائه موسیقی خوب و اصیل محدود به همین جشنوارههاست؟
به شما بگویم که اگر به همین منوال پیش برود، به هیچ وجه نباید به این جشنوارهها و همایشها دلبسته بود. در این جشنوارهها حتی یک درصد هم نمیتوان کارهای خوبی در زمینه نواختن دوتار دید. حس میکنم دستی در میان است که این موسیقی را نمیخواهد. چون امروز واقعا سعی میکنند به جوانان ما هنر اصیل ایرانی را نشان ندهند. جوان ما هم یک ساز غیرایرانی را پشتش میگذارد و افتخار میکند که هنرمند است. مسئولان هم همین را میخواهند؛ دلسوزی هم نیست که از اصالتها و سنتها دفاع کند. به این خاطر که کسانی پیشرفت این اصالتها و آداب و رسوم و سنتها را نمیخواهند.
شواهد زیادی را میتوانم برشمرم که نشانتان دهم که چرا میگویم که نمیخواهند این موسیقی پیشرفت کند. از استادان بپرسید که مسئولان تا به حال چه بهایی دادهاند؟ در پاسخ میشنوید هیچ؛ پس نمیخواهند. تا به حال چه احترامی برای پیشکسوتان این ساز قائل شدهاند؟ هیچ؛ پس نمیخواهند.
ببین آقا جان! این جوان گیتار را به دوشش میاندازد چون به او گفتهاند هنر این است.
استاد نوای ساز شما را باید کجا شنید؟
این ساز را باید در منطقه خودش شنید. در خراسان شنید. با وقت شنید. نه اینکه اینجا و در جشنوارههای دو سه روزه آن هم در ۱۰ دقیقه. این اصلا شنیدن نیست. البته ما همین قدر خوشیم. همین که توانستیم در اینجا، صدای اصالتمان را به گوش هموطنانمان برسانیم، خدا را شاکریم، اما من به این مدل ارائه برنامه نمیگویم شنیدن موسیقی اصیل.
پس ما اگر بخواهیم این افتخار را داشته باشیم که صدای ساز شما را بنا به گفته خودتان درست و سر وقت با حالوهوای خودش بشنویم و بشناسیم، باید در خراسان خدمت برسیم؟
بله. متاسفانه شرایطش فقط در زادگاه خودمان فراهم است. این جشنوارهها هم کفایت نمیکند.
ساز شما ساز بسیار خاصی است. سازتان را خودتان ساختید؟
نه متاسفانه من تنها کاری که بلد نیستم، ساخت ساز است.
استادِ ساخت ساز دوتار در ایران چه کسی است؟
در کشورمان چند استاد خیلی خوب در ساخت دوتار داریم. در شرق و جنوب استان خراسان حاج حسین غمخوار احمدی، آقای اسفندیار تخمکار، آقای عبدالله سرور و آقای محمد زابلی را داریم و در شمال خراسان نیز استادانی مثل استاد محمد یگانه و استاد جوانمردی هستند.
فرض کنیم من عاشق ساز دوتار هستم و میخواهم تبدیل به یک دوتارزن، با تعریفی که شما از آن کردید، بشوم. من کجا باید بروم؟
در تهران اصیلترین نوازنده شرق و جنوب خراسان و متعصبترین نوازنده اصالت ساز دوتار شرق و جنوب خراسان و کسی که شیوه تدریس خاصی به واسطه علم موسیقی بالا دارد، پسر من هادی پورعطایی است که هنر و علم او در آنالیزکردن مضرابها و زخمههای ساز دوتار، برای اولین بار در ایران، است.
بسیار عالی. استاد برای آخرین سوال بگویید یک هنرجو چه ویژگیهایی باید داشته باشد تا در آموختن دوتار موفق باشد؟
زدن دوتار یک روح سرکش میخواهد. یک جور عصیان و شوریدگی. باید برای در دست گرفتن این ساز رها بود تا بتوانی طعم پرواز را بچشی. هنرجویی که به سراغ دوتار میآید علاوه بر علم به مقامهای موسیقی، باید به روح و شخصیت خود ساز نیز آشنا و آگاه باشد. خلاصه کنم، باید دیوانه بود تا توانست به این ساز نزدیک شد.
اولین سوالی که به ذهن میرسد این است که چرا میگویند هیچ سازی مثل دوتار ساز دل نیست. این ساز قدمت دیرینهای هم دارد. بگویید قصه این ساز چیست؟
یعنی منظورتان پیدایش و به وجود آمدن دوتار است؟
بله استاد.
ابتدا قسمت اول سوالتان را پاسخ بدهم، که گفتید دوتار ساز دل است. این صحبت درستی است که قدمای ما به آن باور داشتند. من هم باور دارم که قطعا سازهای دیگر نمیتوانند در حد دوتار باشند. با اینکه هر سازی به نوبه خود واقعا زیبا و جذاب است، اما دوتار غیر از همه اینهاست، چراکه سازهای رشتهای و دارای پردهبندی، کلا با یک شی خاصی نواخته میشود که در مورد آن میگویند نوازندگی. نواز مخفف همان نوازش است. اما هیچکس، مگر به اشتباه، در مورد دوتار نمیگوید دوتارنوازی. میگویند دوتارزنی! دوتار را میزنند ولی بقیه سازها را مینوازند. این صدا و جذابیتی که ایجاد میشود به خاطر رابطهای است که در هنگام زدن برای دو طرف -نوازنده و ساز- برقرار میشود. حاصل این رابطه معاشقهای است که هنرمند و ساز با هم برقرار میکنند. دوتار یک جور فریاد است، اما این زدن به معنای خشونت نیست. بیشتر جوشش و عصیان روحی است. روال دوتارزدن اینگونه است که از یک دعوا شروع میشود و به آشتی ختم میشود.
استاد آموزش دوتار به چه شکل است؟
دوتار به نوعهای مختلف آموزش داده میشود. ابتدا که آموزش آن سینه به سینه بوده است. استادان یا بیشتر پدران و بزرگان دوتار، نحوه زدن را به قول معروف گوشی به کودکان یاد میدادند. غیر از این، صورت نوشتاری آن هم الان موجود است. یک چیزی مثل نت اما دو، ر، می، فا، سل... نیست. صورت دیگری از نت، که با آوا همراه است. و نوع دیگر آموزش هم با اعداد است که مثلا چند تا مکث یا چند تا برگردان در هر میزان وجود دارد. اینها، اما یادگیری در حد ابتدایی است. بعد از گذران این مراحل اولیه، باید که هنرجو خودش دنبال کار بیفتد تا به جایی برسد که با شنیدن و تعمق بتواند باعث ارتقای خودش شود. باید خودش استاد شود که مثلا اگر آهنگی میشنود سریع بفهمد از چه پردهای شروع شده و در کجا تمام میشود.
همانطور که خودتان هم میدانید، علی رغم همه توجههایی که به موسیقی غیرایرانی و غیرسنتی در کشور ما میشود، اما به راحتی نمیتوانیم ادعا کنیم که موسیقی اصیل ما مهجور مانده است. خود شما حدودا چند تا شاگرد داشتید و از نظر شما چه تعداد از آنان استاد این ساز، به قول شما دوتارزن شدهاند؟
من میتوانم بگویم بیش از ۳۰۰ هنرجو داشتهام، اما کسی که من بخواهم بر او نام دوتارزن قرار دهم و بگویم واقعا با دوتار عجین شده است، از انگشتان دست هم تجاوز نمیکند. همه هنرجوها دوتار میزنند، اما این طور نیست که بگویم همه آنها اصل دوتار را رعایت کردند و آن اصالت و سنت و آداب و رسومی را که در این ساز نهفته است رعایت میکنند. مثلا آقای محسن نامجو اوایل که موسیقی را شروع کرد، شاگرد خود من بود. ولی الان چه میکند؟ نمیدانم! در واقع نمیدانم کاری که الان محسن نامجو انجام میدهد با دوتار سنخیت دارد یا نه و اینکه چقدر شیوه و اصالت دوتار را در آثارش حفظ میکند.
اگر مردم بخواهند دوتارزنی واقعی را ببینند کجا باید بروند؟ آیا ارائه موسیقی خوب و اصیل محدود به همین جشنوارههاست؟
به شما بگویم که اگر به همین منوال پیش برود، به هیچ وجه نباید به این جشنوارهها و همایشها دلبسته بود. در این جشنوارهها حتی یک درصد هم نمیتوان کارهای خوبی در زمینه نواختن دوتار دید. حس میکنم دستی در میان است که این موسیقی را نمیخواهد. چون امروز واقعا سعی میکنند به جوانان ما هنر اصیل ایرانی را نشان ندهند. جوان ما هم یک ساز غیرایرانی را پشتش میگذارد و افتخار میکند که هنرمند است. مسئولان هم همین را میخواهند؛ دلسوزی هم نیست که از اصالتها و سنتها دفاع کند. به این خاطر که کسانی پیشرفت این اصالتها و آداب و رسوم و سنتها را نمیخواهند.
شواهد زیادی را میتوانم برشمرم که نشانتان دهم که چرا میگویم که نمیخواهند این موسیقی پیشرفت کند. از استادان بپرسید که مسئولان تا به حال چه بهایی دادهاند؟ در پاسخ میشنوید هیچ؛ پس نمیخواهند. تا به حال چه احترامی برای پیشکسوتان این ساز قائل شدهاند؟ هیچ؛ پس نمیخواهند.
ببین آقا جان! این جوان گیتار را به دوشش میاندازد چون به او گفتهاند هنر این است.
استاد نوای ساز شما را باید کجا شنید؟
این ساز را باید در منطقه خودش شنید. در خراسان شنید. با وقت شنید. نه اینکه اینجا و در جشنوارههای دو سه روزه آن هم در ۱۰ دقیقه. این اصلا شنیدن نیست. البته ما همین قدر خوشیم. همین که توانستیم در اینجا، صدای اصالتمان را به گوش هموطنانمان برسانیم، خدا را شاکریم، اما من به این مدل ارائه برنامه نمیگویم شنیدن موسیقی اصیل.
پس ما اگر بخواهیم این افتخار را داشته باشیم که صدای ساز شما را بنا به گفته خودتان درست و سر وقت با حالوهوای خودش بشنویم و بشناسیم، باید در خراسان خدمت برسیم؟
بله. متاسفانه شرایطش فقط در زادگاه خودمان فراهم است. این جشنوارهها هم کفایت نمیکند.
ساز شما ساز بسیار خاصی است. سازتان را خودتان ساختید؟
نه متاسفانه من تنها کاری که بلد نیستم، ساخت ساز است.
استادِ ساخت ساز دوتار در ایران چه کسی است؟
در کشورمان چند استاد خیلی خوب در ساخت دوتار داریم. در شرق و جنوب استان خراسان حاج حسین غمخوار احمدی، آقای اسفندیار تخمکار، آقای عبدالله سرور و آقای محمد زابلی را داریم و در شمال خراسان نیز استادانی مثل استاد محمد یگانه و استاد جوانمردی هستند.
فرض کنیم من عاشق ساز دوتار هستم و میخواهم تبدیل به یک دوتارزن، با تعریفی که شما از آن کردید، بشوم. من کجا باید بروم؟
در تهران اصیلترین نوازنده شرق و جنوب خراسان و متعصبترین نوازنده اصالت ساز دوتار شرق و جنوب خراسان و کسی که شیوه تدریس خاصی به واسطه علم موسیقی بالا دارد، پسر من هادی پورعطایی است که هنر و علم او در آنالیزکردن مضرابها و زخمههای ساز دوتار، برای اولین بار در ایران، است.
بسیار عالی. استاد برای آخرین سوال بگویید یک هنرجو چه ویژگیهایی باید داشته باشد تا در آموختن دوتار موفق باشد؟
زدن دوتار یک روح سرکش میخواهد. یک جور عصیان و شوریدگی. باید برای در دست گرفتن این ساز رها بود تا بتوانی طعم پرواز را بچشی. هنرجویی که به سراغ دوتار میآید علاوه بر علم به مقامهای موسیقی، باید به روح و شخصیت خود ساز نیز آشنا و آگاه باشد. خلاصه کنم، باید دیوانه بود تا توانست به این ساز نزدیک شد.
منبع:
قانون
تاریخ انتشار : سه شنبه 12 مهر 1390 - 00:00
دیدگاهها
قدراین اساتید را باید بدانیم
تا وقتی فرهنگ خودمون رو نشناختیم هیچ پیشرفتی نخواهیم کرد
افزودن یک دیدگاه جدید