یادداشتی در سوگ محمد بیگلریپور
یادکرد یکی از گنجینههای گویای تاریخ هنر انقلاب اسلامی
موسیقی ما - محمد بیگلریپور با آن همه دانش و تجربه و افتخار در موسیقی انقلاب اسلامی، «چهره ماندگار» نبود تا در یکی از جشنهای صداوسیما به روی سن برود و ایرانیان یکپارچه به احترام او بایستند و او را تشویق کنند؟
این روزها خبری که مدتی بود از آن میترسیدیم بالأخره رسید و منتشر شد. استاد محمد بیگلریپور خالق آثار جاودان و خاطرهانگیزی همچون اولین سرود ملی جمهوری اسلامی و بسیاری از قطعات آبرومند موسیقی انقلاب از میان ما رفت؛ در حالی که نه به درستی و شایستگی از ایشان تقدیر و تجلیلی کرده بودیم و نه کسوت دامنهدارشان در موسیقی آرمانی و انقلابی را ثبت و کتابت و منتشر ساخته بودیم. به راستی آیا قصه ساخت اولین سرود ملی جمهوری اسلامی و آن آهنگساز خودانگیخته و دلسوختهاش در میان انبوه مستندهای باارزش و بیارزشی که این طرف و آن طرف به سفارش این نهاد و آن سازمان دولتی ساخته میشود، جای ساختن و پرداختن نداشت؟
استاد محمد بیگلریپور هم ازمیان ما رفت و این حسرت و دریغ بر ما ماند که چگونه این گنجینههای گویای تاریخ هنر انقلاب اسلامی ـ که همچون خود انقلاب، شرح مجاهدتهای درسآموز اهالی آن با مدعیان هنر بیدرد است ـ غریبانه از دست میروند در حالیکه کمترین همتی از سوی ما برای انتقال میراث آنها به نسل بعدی انجام نمیشود.
راستی، محمد بیگلریپور با آن همه دانش و تجربه و افتخار در موسیقی انقلاب اسلامی، «چهره ماندگار» نبود تا در یکی از جشنهای صداوسیما به روی سن برود و ایرانیان یکپارچه به احترام او بایستند و او را تشویق کنند؟
جای افسوس و دریغ بسیار است اما...ای کاش مسئولان و مدیران موسیقی کشور لااقل خود را موظف به انجام وصیتنامه بیگلریپور بدانند. کمک کنند موزهای از افتخارات تاریخی این هنرمند برجسته انقلاب را که خود میخواست برپاکند هرچه زودتر در معرض نگاه و تحقیق عمومی قرار گیرد.
ای کاش منتخبی از «جاودانههای استاد بیگلریپور» به زودی و حتی در مراسم چهلم آن بزرگ در قالب یک آلبوم برازنده منتشر شود.ای کاش... باور کنید هنوز برای قدردانی واقعی از هنرمندان همیشه زنده انقلاب دیر نیست.
این روزها خبری که مدتی بود از آن میترسیدیم بالأخره رسید و منتشر شد. استاد محمد بیگلریپور خالق آثار جاودان و خاطرهانگیزی همچون اولین سرود ملی جمهوری اسلامی و بسیاری از قطعات آبرومند موسیقی انقلاب از میان ما رفت؛ در حالی که نه به درستی و شایستگی از ایشان تقدیر و تجلیلی کرده بودیم و نه کسوت دامنهدارشان در موسیقی آرمانی و انقلابی را ثبت و کتابت و منتشر ساخته بودیم. به راستی آیا قصه ساخت اولین سرود ملی جمهوری اسلامی و آن آهنگساز خودانگیخته و دلسوختهاش در میان انبوه مستندهای باارزش و بیارزشی که این طرف و آن طرف به سفارش این نهاد و آن سازمان دولتی ساخته میشود، جای ساختن و پرداختن نداشت؟
استاد محمد بیگلریپور هم ازمیان ما رفت و این حسرت و دریغ بر ما ماند که چگونه این گنجینههای گویای تاریخ هنر انقلاب اسلامی ـ که همچون خود انقلاب، شرح مجاهدتهای درسآموز اهالی آن با مدعیان هنر بیدرد است ـ غریبانه از دست میروند در حالیکه کمترین همتی از سوی ما برای انتقال میراث آنها به نسل بعدی انجام نمیشود.
راستی، محمد بیگلریپور با آن همه دانش و تجربه و افتخار در موسیقی انقلاب اسلامی، «چهره ماندگار» نبود تا در یکی از جشنهای صداوسیما به روی سن برود و ایرانیان یکپارچه به احترام او بایستند و او را تشویق کنند؟
جای افسوس و دریغ بسیار است اما...ای کاش مسئولان و مدیران موسیقی کشور لااقل خود را موظف به انجام وصیتنامه بیگلریپور بدانند. کمک کنند موزهای از افتخارات تاریخی این هنرمند برجسته انقلاب را که خود میخواست برپاکند هرچه زودتر در معرض نگاه و تحقیق عمومی قرار گیرد.
ای کاش منتخبی از «جاودانههای استاد بیگلریپور» به زودی و حتی در مراسم چهلم آن بزرگ در قالب یک آلبوم برازنده منتشر شود.ای کاش... باور کنید هنوز برای قدردانی واقعی از هنرمندان همیشه زنده انقلاب دیر نیست.
منبع:
فارس
تاریخ انتشار : یکشنبه 1 بهمن 1391 - 00:00
دیدگاهها
تو که میروی
که بماند؟
که بر نهالک بی برگ ما ترانه بخواند؟...
باورت گر بشود گر نشودحرفی نیست
اما
نفس میگرد
در هوایی که نفس های تو نیست
و میداننم
که هستی
و بودنت
هوای هستی ماست....
خداوندا
نمیدانی
در این دنیا
چه دشوار است
چه زجری می کشد آن کس که انسان است و از احساس
سرشار است...
بگو
انجا که رفتی
شاد هستی؟
گرم
یاد آوری یا نه
من از یادت نمی کاهم
در دلمان هستی
لیکن دریغ
که بین ما
فاصله هاست
تو در آسمان ها
و ما در خاک!
افزودن یک دیدگاه جدید