
تصویر کابوسهای روی صحنه
صحنهای تیره با سازههای بزرگ سیاهرنگ فلزی و آوایی که از دل صحنه عمیق به گوش میرسید تو را در لحظه نخست با موضوعی ترسآور روبهرو میکرد. آواها همراه میشود با موسیقی پر از ضرباهنگ و قرار است کابوسهایی را به تصویر بکشد که در ذهن هر کدام از ما به شکلی تکرار میشود؛ شکلی که شاید شبیه آنچه روی صحنه رفته است نباشد. گروه همسرایانی با لباسها تیره جین که در میان صحنه با هم میخوانند: «این نغمهای است ناهنگام از مرگ و زندگی و زندگی و مرگ.»
تا آنجایی که در خاطرم مانده این صحنه تاثیرگذار و به یادماندنی نخستین پرده از نمایش «مجلس شبیه در ذکر مصایب استاد نوید ماکان و همسرش رخشید فرشید» به کارگردانی بهرام بیضایی بود؛ تصویری که بیشتر از ساختار کابوسوارانه صحنه موسیقی آن به خاطرم مانده است. موسیقیای که بعد از شب هزارویکم دومین تجربه همکاری محمدرضا درویشی با بهرام بیضایی در تئاتر بود؛ تجربهای که در آخرین نمایشی که بیضایی در ایران به صحنه برد یعنی افرا یا روز میگذرد هم تکرار شد. کار درویشی در این نمایشها با توجه به ساختار پیچیده کارهای بیضایی کاری دشوار بود و شاید به همین دلیل بود که موسیقی این کارها در خاطر میماند. همکاری بیضایی با درویشی البته قبلتر از شب هزارویکم با فیلم «سگکشی» آغاز شد. لحظههای پر هراس فیلم در جاهایی که گلرخ کمالی به قصد انتقام به دنبال حسابرسی میافتد، شاید نقطه اوج این همکاری بود.
اما در تئاتر، تجربه درویشی محدود به همین سه نمایش است که با بیضایی همراه شده البته درویشی معتقد بوده که برای آثار بیضایی سعی کرده است که موسیقی خیلی غالب بر صحنه نباشد تا ضرباهنگ صحنههایی که او خلق میکند را از بین ببرد: «چرا باید روی صحنههای قوی و قدرتمندی که آقای بیضایی ساخته موسیقی گذاشت. این موسیقی مزاحم خواهد بود و باعث بر هم زدن تمرکز میشود. باید به متن وفادار بود. همیشه از خودم میپرسم که تو فکر میکنی که کجای این فیلم یا نمایش موسیقی نیاز دارد؟ از کارگردان هم میپرسم و همیشه آقای بیضایی دقیقترین پاسخها را به من داده است.»
با این همه شاید به جرات بتوان گفت که در چند سال گذشته این سه نمایش از آثار به یادماندنی در حوزه موسیقی تئاتر بودند.
شب هزارویکم ترکیب شور و ماهور
موسیقی متن نمایش شب هزارویکم، موسیقیای خاص بود. این نمایش سه اپیزود از سه دوره تاریخی را با بازی سه گروه بازیگر در نقشهای اصلی به همراه داشت. محمدرضا درویشی در ترکیببندی هر صحنه با توجه به ساختار خود هزارویک شب این تصویرسازی را انجام دهد. او در جایی گفته بود که: «موسیقی نمایش شب هزارویکم بر مبنای روایاتی از مد «شور» و در یک نمونه «ماهور» و انواعی از مد «پنتاتونیک» تدوین شده است.... این مدها در پهنهای از شرق تا غرب و شمال آفریقا، اروپای قدیم، فرهنگهای عربی و حتی بومیان آمریکایشمالی، کانادا و استرالیا زیر بنای شکلگیری نغمههایی در این فرهنگها هستند.» البته درویشی در تدوین این موسیقی، علاوه بر استفاده از مدهای ذکر شده، به رنگآمیزی صداها نیز توجهی خاص کرده از جمله: صداهای ناشناخته حاصله از ساز آرشهای جدیدی به نام ژاله که توسط رضا ژاله ساخته شده، صداهای حاصله از تارهای زهی (رودهای) به جای سیمهای فلزی در تنبور و صداهای اخذ شده از سازهای نامتعارف دیگری چون سوتک سفالی، نیلبک، نی فلزی، کوزه، کاسوره، نقاره و دیگر سازهای شناخته شده ایرانی.
مجلس شبیه آواهایی سر گشته
برخلاف شب هزارویکم در مجلس شبیه، درویشی تلاش کرده بود از آوا بهعنوان ابزاری برای فضاسازی شکل کابوسوار صحنه استفاده کند حتی در یکی، دو صحنه این موسیقی بود که به جای بازیگران نقش اصلی پیشبرد صحنه را بر عهده میگرفت.
افرا و موسیقی ابتدایی و انتهایی
در تئاتر افرا اما موسیقی سهم کمتری از اجرا را بر عهده داشت. موسیقی تنها در ابتدا و انتها شنیده میشد که خوب انتخاب شده بود اما در فاصله حدود دو ساعت تئاتر دیگر موسیقی نبود و افکتها برای بیضایی جای موسیقی را پر کرده بود. این چیدمان موسیقایی هم تحمیلی از سوی نمایش نبود بلکه انتخابی بود که توسط آهنگساز و کارگردان نمایش صورت گرفته بود.
منبع: روزنامه شرق
تا آنجایی که در خاطرم مانده این صحنه تاثیرگذار و به یادماندنی نخستین پرده از نمایش «مجلس شبیه در ذکر مصایب استاد نوید ماکان و همسرش رخشید فرشید» به کارگردانی بهرام بیضایی بود؛ تصویری که بیشتر از ساختار کابوسوارانه صحنه موسیقی آن به خاطرم مانده است. موسیقیای که بعد از شب هزارویکم دومین تجربه همکاری محمدرضا درویشی با بهرام بیضایی در تئاتر بود؛ تجربهای که در آخرین نمایشی که بیضایی در ایران به صحنه برد یعنی افرا یا روز میگذرد هم تکرار شد. کار درویشی در این نمایشها با توجه به ساختار پیچیده کارهای بیضایی کاری دشوار بود و شاید به همین دلیل بود که موسیقی این کارها در خاطر میماند. همکاری بیضایی با درویشی البته قبلتر از شب هزارویکم با فیلم «سگکشی» آغاز شد. لحظههای پر هراس فیلم در جاهایی که گلرخ کمالی به قصد انتقام به دنبال حسابرسی میافتد، شاید نقطه اوج این همکاری بود.
اما در تئاتر، تجربه درویشی محدود به همین سه نمایش است که با بیضایی همراه شده البته درویشی معتقد بوده که برای آثار بیضایی سعی کرده است که موسیقی خیلی غالب بر صحنه نباشد تا ضرباهنگ صحنههایی که او خلق میکند را از بین ببرد: «چرا باید روی صحنههای قوی و قدرتمندی که آقای بیضایی ساخته موسیقی گذاشت. این موسیقی مزاحم خواهد بود و باعث بر هم زدن تمرکز میشود. باید به متن وفادار بود. همیشه از خودم میپرسم که تو فکر میکنی که کجای این فیلم یا نمایش موسیقی نیاز دارد؟ از کارگردان هم میپرسم و همیشه آقای بیضایی دقیقترین پاسخها را به من داده است.»
با این همه شاید به جرات بتوان گفت که در چند سال گذشته این سه نمایش از آثار به یادماندنی در حوزه موسیقی تئاتر بودند.
شب هزارویکم ترکیب شور و ماهور
موسیقی متن نمایش شب هزارویکم، موسیقیای خاص بود. این نمایش سه اپیزود از سه دوره تاریخی را با بازی سه گروه بازیگر در نقشهای اصلی به همراه داشت. محمدرضا درویشی در ترکیببندی هر صحنه با توجه به ساختار خود هزارویک شب این تصویرسازی را انجام دهد. او در جایی گفته بود که: «موسیقی نمایش شب هزارویکم بر مبنای روایاتی از مد «شور» و در یک نمونه «ماهور» و انواعی از مد «پنتاتونیک» تدوین شده است.... این مدها در پهنهای از شرق تا غرب و شمال آفریقا، اروپای قدیم، فرهنگهای عربی و حتی بومیان آمریکایشمالی، کانادا و استرالیا زیر بنای شکلگیری نغمههایی در این فرهنگها هستند.» البته درویشی در تدوین این موسیقی، علاوه بر استفاده از مدهای ذکر شده، به رنگآمیزی صداها نیز توجهی خاص کرده از جمله: صداهای ناشناخته حاصله از ساز آرشهای جدیدی به نام ژاله که توسط رضا ژاله ساخته شده، صداهای حاصله از تارهای زهی (رودهای) به جای سیمهای فلزی در تنبور و صداهای اخذ شده از سازهای نامتعارف دیگری چون سوتک سفالی، نیلبک، نی فلزی، کوزه، کاسوره، نقاره و دیگر سازهای شناخته شده ایرانی.
مجلس شبیه آواهایی سر گشته
برخلاف شب هزارویکم در مجلس شبیه، درویشی تلاش کرده بود از آوا بهعنوان ابزاری برای فضاسازی شکل کابوسوار صحنه استفاده کند حتی در یکی، دو صحنه این موسیقی بود که به جای بازیگران نقش اصلی پیشبرد صحنه را بر عهده میگرفت.
افرا و موسیقی ابتدایی و انتهایی
در تئاتر افرا اما موسیقی سهم کمتری از اجرا را بر عهده داشت. موسیقی تنها در ابتدا و انتها شنیده میشد که خوب انتخاب شده بود اما در فاصله حدود دو ساعت تئاتر دیگر موسیقی نبود و افکتها برای بیضایی جای موسیقی را پر کرده بود. این چیدمان موسیقایی هم تحمیلی از سوی نمایش نبود بلکه انتخابی بود که توسط آهنگساز و کارگردان نمایش صورت گرفته بود.
منبع: روزنامه شرق
تاریخ انتشار : شنبه 17 دی 1390 - 00:00
دیدگاهها
اقای درویشی خیلی کارهای شمارودوست دارم
افزودن یک دیدگاه جدید