لزوم تشکیل شورایعالی رهبری ارکستر ملی با مدیریت استاد فخرالدینی؛
استادانی چون شهبازیان و روشنروان سرمایه موسیقی ملی ما هستند
[ آرش نصیری - روزنامهنگار / مدیر و مجری برنامه 1000 صدا]
حالا وضع ارکستر ملی آنقدر خوب است که مشکل آن این است که چه کسی رهبر آن باشد! قبل از این مسئله این بود: «بودن یا نبودن» و ارکستر ملی چند سال نبود و آنها که بساط نبودنش را فراهم کرده بودند هم بر سر کار خود بودند. موضوع این یادداشت البته این نیست و میخواهد بحثی را مطرح کند که در تیتر آمده است.
***
بگذارید این گفتار را با استاد بزرگ «فرهاد فخرالدینی» آغاز کنیم. زحمتی که استاد فخرالدینی برای ارکستر ملی کشید، بر کسی پوشیده نیست. استاد در سالهایی به مدد موسیقی ملی شتافت و ارکستر را به راه انداخت و با سختکوشی و تلاش خستگیناپذیر به پیش بُرد که اگر نبود این پایمردی، لطمهای جبرانناپذیر به موسیقی ملی وارد میشد. گمان نمیکنم کسی باشد که بخواهد یا بتواند این زحمات و تلاشها را نادیده بگیرد. بههرحال «فرهاد فخرالدینی» از بهترین و باسوادترین موزیسینهای نسل طلایی شاگردان استاد «صبا» است که هم اِشراف کامل به موسیقی ایرانی دارد و هم یک رهبر فوقالعاده برای ارکستر و مسلط به موسیقی غربی است و حضورش در این ارکستر یک غنیمت بزرگ.
اما موسیقی ملی ما فرزند استاد فخرالدینی بزرگ نیست. بله، ایشان بود که ارکستر ملی را دوباره به راه انداخت و با مرارت فراوان حفظ کرد، اما قطعاً در ادامه راه، خود ایشان باید رهبری تیم و گروهی را بر عهده بگیرد که این ارکستر را در آینده به بهترین شکل به پیش ببرند؛ نه اینکه در این سن و سال، فشار مضاعفی روی خود ایشان باشد که هم رهبری آن را به عهده داشته باشند و هم مدیریت هنری آن را. ارکستر ملی باید محل جمعآوری سلیقههای صاحبنظران و سرمایههای موسیقی ملی ما باشد، نه در سیطره یک سلیقه خاص.
***
صحبت از تأیید یا تکذیب عملکرد مدیریتی مدیران این یا آن دوره نیست و خدای ناکرده صحبت از نادیده گرفتن جایگاه و زحمات هنری و پدری استاد فخرالدینی هم نیست و اتفاقاً صحبت از این است که استاد فخرالدینی، به عنوان بزرگترِ موزیسینهای بزرگ ما، باید در جایگاه پدری و ریاست شورایی باشد که سیاستها و عملکرد ارکستر ملی را هدایت میکند، نه اینکه در سن 77 سالگی همچنان بار سنگین همه امور ارکستر بر دوش ایشان باشد. این ماجرا دو ایراد عمده دارد؛ از یک سو فشار و سنگینی کار به تنهایی بر دوش جناب فخرالدینی است و از سوی دیگر در این رویه ظرفیتهای مشورتی و مدیریتی سایر بزرگان موسیقی ایران مغفول واقع میشوند.درست است که استاد فخرالدینی از دانش و جایگاه هنری بالایی برخوردار است، اما بههرحال توانایی هر انسانی -هرچند توانا- اندازه مشخصی دارد و استاد بخش عمدهای از آنچه میدانسته را تاکنون به ارکستر منتقل کرده و حالا وقت آن است تا در صدر شورایی متشکل از بزرگان موسیقی ایران، بیش از کار اجرایی به تبیین و تعیین سیاستهای کلی ارکستر بپردازد و جوانانی را هدایت کند که در این سالها توسط استاد فخرالدینی و سایر اساتید پرورده شده و کمکم باید وظایف اجرایی بیشتری در ارکستر بر عهده بگیرند.
از سوی دیگر اساتید و بزرگان دیگری نیز در موسیقی ارکسترال ایران هستند که دانش و تجربیات آنها تا به امروز در ارکستر ملی مورد استفاده قرار نگرفته است. افرادی مثل «فریدون شهبازیان» یا «کامبیز روشنروان» که همگان به میزان توانایی و شناخت آنها در موسیقی ایرانی و غربی آگاهند و از سرمایههای موسیقی ما محسوب میشوند. چرا دانش آنها نباید به ارکستری که تحت مدیریت مرکز موسیقی است و به نوعی نماد موسیقی ملی ماست، افزوده شود؟ اگر استاد شهبازیان یا هر بزرگ دیگری رهبر ارکستر ملی شود، این به معنی نفی تواناییها و جایگاه استاد فخرالدینی نیست؛ بلکه باید شورایی به عنوان سیاستگزار ارکستر ملی وجود داشته باشد که استاد فخرالدینی عضو یا رئیس آن باشد، اما دیگرانی که میتوانند و باید به ارکستر خدمت کنند هم فرصت انتقال تجربههایشان به موسیقی ملی را داشته باشند.
استاد شهبازیان هماکنون 72 ساله و صاحب دنیای تجربه و توانایی در موسیقی ملی است که متأسفانه به علت وضعیت موسیقی ما این تجربه مورد استفاده قرار نگرفته است. استاد کامبیز روشنروان هم هست که سبک و سلیقه خود را دارد و اضافه شدن این توان و سلیقه به ارکستر ملی، افزودن به ظرفیتهای موسیقی ایرانی است. این ارکستر باید محملی باشد برای انتقال آنچه این بزرگان در سالها و دهههای گذشته از عمر پُربارشان از فرهنگ و موسیقی ایرانی آموختهاند به جمعی از جوانان و نوازندگان خوشآتیه موسیقی ایران.
نکته مهم دیگر اینکه هر یک از این اساتید، شاگردان و همراهانی دارند که میتوانند به عنوان نوازنده و دستیار و مدیر داخلی و هر عنوان دیگری به ارکستر اضافه شوند و رقابت و شایستهسالاری را بر آن حاکم کنند و این تازه مربوط به نسل قدیمیتر موسیقی است و کمکم کسانی از نسل جدید موسیقی هم میتوانند به عنوان رهبر این رکستر حضور داشته باشند. فراموش نکنیم که ارکستر ملی یک ارکستر است که باید برآیند توان هنری و مدیریتی همه موسیقی ما باشد، نه فقط سلیقه خاص هنری قضری خاص و البته در این بین راه تشکیل ارکسترهای دیگر هم باز است و وظیفه مرکز موسیقی، حمایت از این ارکسترها در حد در اختیار گذاشتن سالن به قیمت مناسب و هموار کردن مسیر مجوزهای لازم است و نه تزریق بودجه به آنها. ارکستر ملی هم میتواند خودگردان و حتی درآمدزا باشد، اگر مدیریت منسجم و شواری سیاستگزاری توانمند داشته باشد.
***
استاد فخرالدینی به واسطه زحمت فراوانی که برای ارکستر ملی کشیده، نسبت به آن تعصب ویژهای دارد و این حس ایشان به خودی خود ارزشمند است؛ اما از این حس باید در جای خود و به شکل درست استفاده کرد. اینکه ایشان ارکستر «مهرنوازان» را تأسیس کرد هم یک کار عالی و سترگ است که باید سرمشق قرار گیرد و دیگران هم این کار را ادامه دهند تا هر روز یا اقلاً هرچند روز یک بار، به جای برگزاری این همه کنسرت پاپ در سراسر کشور، ارکسترهای خوب موسیقی ملی در همه کشور کنسرت داشته باشند و این قطعاً بر سلیقه شنیداری مردم و حتی بر کیفیت موسیقی پاپ ما هم اثر خواهد گذاشت. ارکسترهای مختلف باید وجود داشته باشند و ارکستر ملی هم به عنوان نماد و پیشقراول همه این ارکسترها کار خود را بکند، اما آنجا باید یک شورای سیاستگزاری قوی متشکل از همه بزرگان و رهبری دورهای داشته باشد. فقط ارکسترهای خصوصی هستند که میتوانند رهبران ثابت داشته باشند. لزوم تشکیل شورایعالی رهبری ارکستر ملی کاملاً احساس میشود و همینطور دمیدن روحی تازه و سلیقهای جدید به ارکستر موسیقی ملی.
صحبت از حمایت از شخص خاص یا مدیر خاصی نیست. مدیریت قبلی هنری با استاد شهبازیان قرارداد امضا کرده و ایشان با برنامه مشخص و توانایی و دانشی که همگان بر آن صحه میگذارند، آماده است. به بخشی از برنامههای استاد شهبازیان برای ارکستر ملی توجه کنید: «قرار گذاشتیم ارکستر در هر ماه یک کنسرت داشته باشد که چهار بار اجرا شوند. ارکستر من بنا بود عضوهایی را بپذیرد که به صورت سالیانه بلیت میخریدند و بر این اساس، اجرای اول هر ماه برای اعضای سالیانه و میهمانان در تالار وحدت برگزار شود و سه اجرای دیگر ماه را هم برای عموم مردم و با بلیتفروشی در برج میلاد برگزار کنیم. طبیعتاً چنین کاری رپرتوار درست و مدونی میخواست که با اجراهای معمول ارکستر ملی در طول سال که پیش از این مرسوم بود، تفاوت داشت.»
شهبازیان در بخش دیگری از سخنانش با اشاره به اینکه مدیریت ارکستر ملی به شکلی که تاکنون اتفاق افتاده، حتی نوازندهها را هم راضی نمیکرد، گفته: «یادم میآید ارکستر سمفونیک از زمان مرحوم مشکات و در زمانی که من در آن ساز میزدم، برنامهریزی سالیانه داشت و مردم میدانستند که مثلاً در پنجمین اجرای سال این ارکستر، قرار است سمفونی پنجم بتهوون اجرا شود. من میخواستم حتی خوانندههای مهمان ارکستر در طول سال را هم تعیین کنیم و مردم بدانند مثلاً در کنسرت آذرماه، فلان خواننده به عنوان سولیست با ارکستر ملی همکاری خواهد کرد.» (موسیقی ما)
شهبازیان هنرمند بزرگی است و بزرگی و توانش میتواند ارکستر ملی ما را فربهتر کند. دیگران هم در نوبت قرار دارند. استاد فخرالدینی میتواند در مقام رئیس شورایعالی رهبری ارکستر ملی ما حضور داشته باشد و تجربیات خود را در قالب ریاست این شورا در اختیار دیگر اعضای آن قرار دهد.
منبع:
اختصاصی سایت موسیقی ما
تاریخ انتشار : یکشنبه 21 اردیبهشت 1393 - 14:09
افزودن یک دیدگاه جدید