«به بهانه اهدای نشان های شوالیه دولت فرانسه به هنرمندان ایرانی»
از هزاران یک نفر اهل دلاند / مابقی تندیسی از آب و گلاند
شاهرخ تویسرکانی
[ نویسنده و روزنامهنگار ]
[ نویسنده و روزنامهنگار ]
تنها ادیبان و دولتمردان کشور فرانسه نیستند که هنر را به خدمت اخلاق گماشته اند و برای آن از سال ها قبل جایزه ای و نشانی را به اهالی فرهنگ و هنر در تمامی جهان اختصاص داده اند. این عقیده همیشه و همه جا در طول تاریخ و در ذات انسان های فرهیخته و پیشرو وجود داشته است. کنفوسیوس چینی که شش قرن پیش از مسیح می زیست، ارزش هنر را در خدمت به انسان و بشریت می دانست. افلاطون یونانی هم چهار قرن پیش از میلاد درباره خاصه شعر و موسیقی چنین عقیده ای اظهار کرده و پس از او ارسطو در این باب تفصیلی داده و گفته است که کار موسیقی و نمایش «تزکیه نفس» باید باشد....
در عصر حاضر نیز بعضی از نویسندگان مشهور بر این عقیده بوده و هر یک به شیوه خویش بحثی در این باب کرده اند. از همین کشور فرانسه متفکر و نویسنده قرن هجدهم دیدرو می گوید: «هر آزاد مردی که قلم به دست می گیرد باید همت بر آن بگمارد که عفاف را محبوب و فسق را منفور سازد.»
لئوی تولستوی روسی (قرن نوزدهم) که نویسنده ای اخلاقی و مذهبی است وظیقه هنر را بیان برابری و برادری می داند و عقیده دارد «که غایت هنر نیل به زیبایی و لذتی که از ادراک آن حاصل می شود نیست، همچنانکه غرض از خوردن، لذت ذائقه نمی باشد. به وسیله هنر می توان عواطفی را به دیگران القا کرد. خوبی و بدی آثار هنری بسته به نوع عواطفی است که القا می کنند و مشخص خوبی و بدی عواطف حس مذهبی خیر و شرست که در هر زمان همه مردمان در آن اتفاق دارند. پس به وسیله هنر می توان خصال عالی اخلاقی را که امروز به ندرت دیده می شود در همه افراد جامعه ایجاد کرد و آنگاه هنر مایه تعالی روح و در نهایت پیشرفت بشریت خواهد شد.» گذشته از فلاسفه و ادیبان دیگر کشورها، از شاهنامه استاد توس مثال بیاوریم که در ادبیات فارسی از آن بهتر مثالی نخواهیم یافت. فردوسی شما را وا می دارد که دلاوری رستم و عفاف و وفاداری منیژه و مردانگی بیژن و قیام کاوه را برای دفع ستم بی آنکه خود متوجه باشید بستایید. همه هنر او در این است که می تواند چنین حس ستایشی در شما ایجاد کند نه آنکه بر جایگاه وعظ و خطابه برود و اندرزهایی در بیان اصول مسلم اخلاقی به شما تحویل بدهد!
با این وصف می توان گفت: هنرمندان با هنر خود، در شكوفايي روح و روان و بهزيستي انسان ها، نقش موثری را به عهده گرفته اند. هنر ناب و انساني در غياب بشارت پيام آوران رهايي می خواهند خلاء رستگاری انسان معاصر را پر كند، جراحت جنگ ها و بي عدالتي ها را پانسمان نمايد، بي خويشتني انسان را درمان كند. هنر همان داروی غمزدگی و پریشان حالی است، چه در تخيل و تعزل حافظانه در مقام «كلمه»،چه در تار و اوتار در مقام «نت» و چه از حنجره خوش لحن و «داوودي» در مقام «آواز». قافله اهل عمر مي گذرد، توفان تقدير هر نوع ردپاي پرفريب را در این سیاره خاکی پاك (محو) مي كند، جز نشانه هايي آسماني بر زمين كه متعلق به سفيران روشنايي و رستگاري است و هنرمندان شريف، بي هيچ شكايتي رخ به رخ شعبده بازان زر و زور، زيور زندگي انسان را جلا مي دهند. در بررسي هاي تاريخي در مي يابيم كه: اسكندر مقدوني با زبان شعر، نیمی از جهان آن روز را به آتش و خون نكشيد. مغول ها با زبان موسيقي، مزرعه بشر بي پناه را درو نكردند. غرب با لشکر هنرمندان، ويتنام را شخم نزد و از بمبي كه هيروشيما و ناكازاكي را خاكستر كرد، فواره الفباي عشق به آسمان برنخاست. و در اين عصر؛ مگر نه اینکه، «گروه هاي بيگانه ساخته» با داس داعش و غیر داعش در عراق، افغانستان، سوریه و بوکوحرام هر روز صدها نفر را با پیچیده ترین سلاح های پیشرفته که نتیجه به اصطلاح علم و دانش گروهی از انسان های جهان معاصر است، قتل عام نمي كنند؟ اما می پرسیم کجای تاریخ خوانده اید که هنرمندان با هم نوعان خود چنین کرده باشند.
در چنین شرایطی از اوضاع سیاسی و فرهنگی دنیای معاصر، فرهیختگان و اندیشمندان فرانسوی (که کشورشان به عنوان مهد فرهنگ و هنر مدرن شناخته شده است) در سال 1997 میلادی برای تشویق و تأیید آن دسته از هنرمندانی که در سراسر جهان به خدمت تعالی فرهنگ و هنر جامعه بشری در آمده اند، دست به کار پایه گذاری اهدا نشان هایی شدند که بدین وسیله شاید بتوان به آن هنرمندان ادای احترام کنند.
- تاریخچه و درجات (نشان ها)
این نشان به پیشنهادِ وزیر آموزش، جوانان و ورزش و وزیر هنر و ادبیات فرانسه در سال 1957 میلادی بنیان گذاشته شد و آندره مالرو، نویسنده بزرگ فرانسوی که یک سال بعد وزیر فرهنگ ژنرال دوگل شد، در باره آن نوشت: «مدالی که همه نویسندگان و هنرمندان و آفرینشگران آرزوی گرفتن آن را دارند».
این نشان دارای سه منصب است که از پایین به بالا عبارتاند از شوالیه، صاحبمنصب (آفیسر) و فرمانده (کامندر). مراسم اعطای نشان برای فرانسویان در تابستان و برای غیرفرانسویان در پاییز اتفاق میافتد. تنها کسانی میتوانند شوالیه شوند که سی سال تمام داشته باشند و به محرومیت از حقوق اجتماعی محکوم نشده باشند. شرط دریافت دو منصب بالاتر، گذشت حداقل پنج سال از نصب به منصب قبلی یا اثبات لیاقتهای جدید فرهنگی است. البته این شرط فقط برای فرانسویان است و شامل دارندگان نشان از ملیتهای دیگر نمیشود. از سال 1997 بدینسو، هر سال و در کل جهان، حداکثر 450 نفر عنوان شوالیه، حداکثر 140 نفر عنوان صاحبمنصب و حداکثر 50 نفر عنوان فرمانده را دریافت کردهاند که از این عده، دو سوم فرانسوی و یک سوم از سایر ملیتهای جهاناند. بنابراین، این نشان از نشان نخلهای آکادمیک که (حدود 12 هزار نشان در سال می باشد) بسیار گزینشیتر است که تاکنون آن را ایرانیان بسیار متعددتری از زنده یاد رضا سیدحسینی گرفته تا لیلی گلستان و از داریوش شایگان گرفته تا بسیاری از استادان دانشگاه دریافت کردهاند.
نشان ها توسط شورایی متشکل از هفت عضو حقوقی (دبیرکل نشان، سه مدیرکل میراث فرهنگی، آفرینش هنری و رسانهها و صنایع فرنگی، نماینده کل زبان فرانسوی و زبانهای مردم فرانسه، سربازرس امور فرهنگی و رئیس مرکز ملی سینما) و هشت عضو حقیقی، یعنی هشت شخصیت فرهنگی اعطا میشود که وزیر فرهنگ دولت فرانسه آنها را برای مدت سه سال نصب میکند و اعضا نمیتوانند بیش از دو دوره عضو شورا باشند. هر کسی و حتی خود شخص متقاضی میتواند هر کسی را برای دریافت نشان پیشنهاد کند، اما تصویب نهایی با این شورای پانزده نفری است.
در ایران از سال ها قبل ده ها نفر از هنرمندان، نویسندگان و اساتید دانشگاه های کشورمان به دریافت این جایزه مفتخر شده اند که آخرین آنها استاد حسین علیزاده است که با انتشار نامه ای ضمن ستایش از دولتمداران فرانسوی و توجه خاص آنها به فرهنگ و هنر در سطح جهان از دریافت این نشان خودداری کرد. علیزاده در نامه خود آورده است: « هنر فراتر از هر مرزی حکایتی است آشنا برای هر انسان. پیام آور عشق ، صلح، دوستی، برادری و برابری. نقشی است تا ابد برای هر دلی که می تپد در دیار من و دیاری دگر. هنرمند در دیار خود ساخته می شود تا بپروراند جهانی را.»
علیزاده در ادامه این نامه تأکید می کند: « نغمه عشق و محبت و سپاس از دیاری دگر با عنوان و معنی خاص. نه در ستایش من، بلکه در ستایش هنر و هنرمند و چه زیباست نام ایران بر بال هنر، در پرواز از دیاری به دیاری و از مردمی به مردمی. اگر سیاهی جنگ و کینه و نابرابری در دنیای قدرت حاکم است، نغمه های عشق در دل مردم جهان فراتر و با قدرتی جاودانه نیز حاکم است. اگر سفیر سیاسی و فرهنگی کشور فرانسه، هدیه ملت با فرهنگ فرانسه را به سینه هنرمندان بزرگ ما نصب می کند، آن را ارج می نهیم و ما نیز ستایش می کنیم ستارگان پر افتخار تاریخ خود را. شاید اگر در دیار ما توجه و درک از هنر والای موسیقی همان طور که نزد مردم است، نزد مسئولان – که باید خدمتگزاران تاریخ و فرهنگ و هنر باشند- می بود، یک هدیه و عنوان غیر خودی این همه انعکاس نداشت. وقتی در فضای هنری نور کافی نباشد، چراغی خورشید می شود. و اما من ضمن قدردانی از مسئولین کشور و سفارت فرانسه، به احترام مردم هنر پرور و هنر دوست ایران، به نام حسین علیزاده قناعت کرده و تا آخر عمر به آن پیشوند و یا پسوندی نخواهم افزود.»
اما حسین علیزاده کیست؟ ما کی هستیم؟ چی هستیم؟ بیان این نکته بسیار دشوار است. اما به آسانی می توان گفت که «چه نیستیم؟» اروپایی نیستیم، آفریقایی نیستیم، آمریکایی نیستیم، نه همان زبان ما، بلکه حتی جنبش سر و دست ما و نگاه ما و «اندیشه» ما از آنچه جز ایرانی ست، جداست. این «اندیشه» که «منم» به قرن های گذشته و تاریخ و فرهنگ کهنسال این دیار بر می گردد ما فردوسی و سعدی و حافظیم. ابوعلی سینا و ابوریحان و فارابی و....... هستیم.
به همین دلیل از متولیان فرهنگ و هنر این دیار انتظار داریم بیش از آنچه که تا امروز انجام شده است نسبت به فرهنگ و هنر و هنرمندان این سرزمین اهورایی توجه و التفات بیشتری داشته باشند.
چنان که گفته اند: «اگر می خواهی پس از مرگ فراموش نشوی یا چیزی بنویس که قابل خواندن باشد یا کاری کن که قابل نوشتن باشد.»
منبع:
اختصاصی سایت موسیقی ما
تاریخ انتشار : یکشنبه 23 آذر 1393 - 04:30
دیدگاهها
به نظرم اون برنامه چهره های ماندگار چیز خوبی بود و ای کاش ادامه پیدا کند.
جناب تویسرکانی مطلب وزین و پرمغزی نوشتید اما متوجه نشدم ارتباطش با موضع جناب علیزاده چه بود!!
موافقید یا مخالفید؟ هرچند هدف از نگارشتان این نبوده اما ای کاش کمی صریح تر...
استاد بی بدیل موسیقی ایران... حسین علیزاده...
خداایشان رابرای هنروفرهنگ این سرزمین حفظ کند
از جدا کردن مردم سرزمین ها با یکدیگر بسیار مخالفم، مگر نه اینکه زاده یک پروردگاریم، پس این همه مرز و محدوده برای چه؟!
در زمینه هنر که این کار نگارندگانی چون شما نابخشودنی تر است، از لطافت و زیبایی هنر برای توجیه این حس جدایی طلبانه استفاده نکنید مردم! هر جای این دنیا هنرمند در چشم هنرمند واقعی هنرمند است، متاسفم برای او که نوشت ما اروپایی و امریکایی و افریقایی و اینجایی و آنجایی نیستیم، ما همه اهل زمینیم! چشم باز کن ! ما همه اهل زمینیم!! و همه زاییده یک پروردگار،
افزودن یک دیدگاه جدید