به بهانه کنسرت اخیر گروه پالت در برج میلاد
بختی برای شهر تیرهبخت
[ علی مسعودینیا - نویسنده و بازیگر ]
در این شهر بدصدا و بیآهنگ، زیر این آسمان خاکستریِ آسمگرفته، در این ازدحام خشمگینِ بیلبخند، نوایی که دعوتمان کند به شنیدن و خندیدن کیمیاست. باید اعتنا کرد به آنها که در دورانی ما را به یک ضیافت موسیقایی واقعی دعوت میکنند که از هر گوشهای نوای بیتهای دوضربی و نالههای سانتیمانتالِ بدشگون در فضا پخش میشود و گوشها و هوشها را میآزارد.
پالت را باید یک گروه قابل احترام دانست؛ گروهی که به شهادت همین کنسرت اخیرش کلی هوادار دارد با سطوح مختلف درک از موسیقی و میتواند به هوای پاپ بودن و پُرمخاطب بودن، قید خیلی چیزها را بزند؛ اما نمیزند.
آرانژمانش تَر و تمیز و حرفهای است؛ نوازندگاناش روی صحنه از جان مایه میگذارند و هزار ظرافت به خرج میدهند که شاید بخش عمدهای از حضار، تنها بیست درصدش را متوجه میشوند؛ صحنه را به سبک دوران اوج گلمراک میآرایند و میکوشند مفاهیم مستتر در ترانه و موسیقی را با تصویر شفافتر کنند و تنها سرگرم نکنند و تلنگری بزنند به تفکر بیننده و شنونده.
رفتار پالت با مخاطبان، آدم را یاد آن دیالوگ مشهور فیلم «جدایی نادر از سیمین» میاندازد، جایی که نادر میگوید: «اون نمیدونه من پسرشم. من که میدونم اون پدرمه.» پالت میداند در حیطهای فعالیت میکند که شاید بسیاری از هواداراناش چیزی از ریزهکاریهای موسیقایی ندانند، اما این باعث نمیشود مخاطب را دستکم بگیرد و ملودیبازیهای خطی و محافظهکاری و سینتیسایزر و عملیات ژانگولرسازی را دستمایه قرار دهد برای فروکاسته کردن سلیقه مخاطب. میشود کلیت کار پالت را دوست نداشت، اما نمیتوان به این گروه بابت تعهد و درک موسیقاییشان احترام نگذاشت.
اجرای اخیر در برج میلاد تقریباً مشابه اجرایی بود که در روزهای نخست انتشار آلبوم «شهر من بخند» در تالار وحدت روی صحنه بردند. با این تفاوت که تقریباً همهچیزش بالغتر و بهتر شده. در سِتلیست کنسرت، قطعات با ترتیب خوشایندتری چیده شده بودند، طراحی صحنه و تصاویر منتخب برای هر قطعه بسیار بهتر از اجراهای پیشین بود و در کل، گروه خیلی راحتتر و صمیمیتر اجرایشان را ارائه کردند.
خطاها و فالشیها بیشتر شده بود و همین یعنی یک لایو واقعی. اجرای ماشینی که مو لای درزش نرود، به درد لایو نمیخورد. آنجور خواندن و نواختن روی صحنه یک دروغِ بینمک است. باید روی سن زنده بود و هیجان داشت و گذاشت گاهی این هیجان کار دست آدم بدهد.
پالت بهتر از اینها هم خواهد شد. آنها حالا باور کردهاند که میتوانند همپای بلندپروازیهایشان سلیقه مخاطب را هم ترقی بدهند. «شهر من بخند» برای مخاطب عام آلبوم بسیار بدقلقی است. کسانی که موسیقی آلترناتیو را نشناسند، به راحتی ممکن است با شنیدن این آلبوم از گروه مورد علاقهشان ناامید شوند. اما جمعیت حاضر در برج میلاد و همراهیشان با گروه و نیز فروش و استقبال از آلبوم «شهر من بخند» خلاف این را نشان میدهد.
پالت حالا با اعتماد به نفس بیشتری روی سن میرود، چون هواداراناش را محافظهکار بار نیاورده و دفعات بعدی میتوانند هم در آهنگسازی و هم در اجرا جاهطلبتر و بیکلهتر عمل کنند. این فرصت نباید از دست برود. خصوصاً که در سالیان اخیر موسیقی، بدسلیقههای سادهلوح را تور کرده و مشغول پُر کردن جیبِ فراخ و عمیقِ استعدادهای موسیقیندان آبکی است. اندکی وسواس در متن ترانهها و قدری جسارت بیشتر در ساختار آلبومها و شکل تنظیمها، پالت را به یک گروه مهم و تأثیرگذار و جریانساز تبدیل خواهد کرد که میتواند حتی هواداران حرفهایتری را جذب کند که تشنه شنیدن موسیقی متفاوت و اصولی هستند.
منبع:
اختصاصی سایت موسیقی ما
تاریخ انتشار : یکشنبه 27 دی 1394 - 13:56
افزودن یک دیدگاه جدید